رمان «دندان مقدس» نوشته بری لارنس با برگردان اشکان نعمتپور منتشر شد. این کتاب، داستان واقعی زندگی یک دندانپزشک است که با قلمی طنزآلود نوشته شده و از همان شروع، خواننده را به دنبال خود میکشد.
نویسنده، کتاب را با داستانی شبیه به «درخشش» استیون کینگ (که کوبریک فیلمی از روی آن ساخت) شروع میکند و تا پایان، خواننده را با داستانهای عجیب و غریب واقعی، دنبال خود میکشد.
در بخشی از این رمان آمده است: «بعد از اینکه دستهایم را شستم تا معاینه را شروع کنم، نویل (بیمار) که تا آن موقع لبهایش را سفت بسته بود، سرانجام دهانش را باز کرد و گفت: «من رفتم» و از روی صندلی جست و از مطب بیرون زد... تا یک ساعت بعد بیمار دیگری نداشتم و فکر کردم با تعقیب نویل چیزی از دست نمیدهم.
در حالی که هنوز روپوش سفید تنم بود، از در مطب بیرون زدم و صدایش کردم. نویل نگاهی به پشت سر انداخت و بلافاصله شروع به دویدن کرد. دیگر معطل نکردم و با عجله از خیابان رد شدم و در حالی که روپوش سفید پشت سرم به پرواز درآمده بود، به تعقیب بیمار نگونبخت افتادم.
نویل دوباره نگاهی به پشت سر انداخت، با نفسهای بریده، مثل برق وارد یک انبار چوب شد. وقتی به ورودی رسیدم، هیچ اثری از او نبود، و برای همین آهسته در محوطه بالا و پایین میرفتم و صدا میزدم: «نویل؟ کجایی؟»
دو کارگر از دفتر بیرون آمدند و در حالی که به من با آن روپوش سفید زل زده بودند، پرسیدند، کمکی از دستشان برمیآید: «یه مریض رو گم کردم. یک جایی در انبار شما قایم شده». آنها که کاملا گیج شده بودند، گفتند راحت به کارم برسم و دنبال او بگردم و بعد خودشان پچپچکنان به کارگاه برگشتند.»
اگر میخواهید آخر این داستان و داستانهای مشابه را بدانید، میتوانید کتاب «دندان مقدس» را به صورت آنلاین از انتشارات دندانه سفارش دهید.
دیدگاه تان را بنویسید