رئیس دفتر عقیدتی سیاسی فرمانده کل قوا، بایدن و ترامپ را مأمور و ابزار حاکمیت استکباری دانست و گفت: تضاد ما با آمریکا فردی و حزبی نیست که اگر ترامپ برود و بایدن بیاید و یا قدرت از حزب جمهوری خواه به حزب دموکرات منتقل شود وضع عوض شود.
حجت الاسلام علی سعیدی رئیس دفتر عقیدتی سیاسی فرمانده کل قوا در گفتگویی با انتقاد از «جریان اصلاح طلب» و موضعش در قبال مذاکره گفت: می خواهند با اغوای افکار عمومی در عرصه انتخابات 1400 کسب وجهه کنند.
متن گفتگوی سعیدی زیر می آید:
چرا به رغم شکست برجام به عنوان یکی از مهمترین تجربیات اخیر که نشان داد آمریکا قابل اعتماد
نیست، همچنان برخی جریان ها به دنبال مذاکره با آمریکاهستند؟
جریان غرب گرا و اصلاح طلب که با همسویی با دولت اعتدال و عدم کارآمدی آن، قافیه را باخته و سوخت شعاری خود را تمام شده و ظرفیت شعوری خود را پر شده میبینند همواره در تلاشند مصالح کشور را به نوعی به شرایط سیاسی حاکم بر آمریکا گره زده و در سراب و خیال به قصد دستیابی بر آب حرکت کنند البته هدف اصلی آنها این است که با شرطی کردن مردم، از این نمد کلاهی برای خود بافته و با اغوای افکاری عمومی در عرصه انتخابات 1400 کسب وجهه کنند و الّا چگونه می شود که اینها توجه نداشته باشند که با تسلیم در برابر آمریکا چیزی عاید ما نخواهد شد و چگونه نمیدانند تفاوتی بین ترامپ و بایدن نیست؟
شاید یک دلیلش این باشد که جریان غرب گرا، چالش موجود میان جمهوری اسلامی ایران با آمریکا را یک
مسئله ریشه ای نمی داند ارزیابی شما در این باره چیست؟
مشکل ما با آمریکا و به تعبیر بهتر تضاد ما با آمریکا هم مبنایی و هم رفتاری و عملکردی است.
تضاد ما با آمریکا تضاد بین حق و باطل و ایمان و کفر است. نظام حاکم در آمریکا بر اساس سلطه پایه گزاری شده و ماهیت استکباری دارد یعنی جوهره حاکمیت آمریکا جوهره سلطه و حاکمیت اراده آمریکا بر جوامع بشری است.
چنین حکومتی تحمل هیچ گونه اراده و قدرتی را در برابر خود ندارد مگر آن اراده و حکومت بتواند با اتکاء به درون و مقاومت فعال، سطح قدرت خود را به سطح ضربه متقابل یا ضربه پیش دستانه برساند و یا اینکه ساختار آمریکا در هم بشکند که برخی نشانه های آن در حال حاضر مشاهده می شود.
تضاد ما با آمریکا فردی و حزبی نیست که اگر ترامپ برود و بایدن بیاید و یا قدرت از حزب جمهوری خواه به حزب دموکرات منتقل شود وضع عوض شود.در حقیقت بایدن و ترامپ مأمور و ابزار حاکمیت استکباری هستند.
تضاد ما با آمریکا موضوعی نیست که اگر در مسئله هسته ای توافق شد، مسائل حل شود و لذا دولت اعتدال با تصور اشتباه وارد عرصه مذاکره شد و امتیازات زیادی در عرصه تعامل به دشمن داد به خیال کوتاه آمدن نظام حاکم برآمریکا که نتیجه به یک معادله باخت ما و برد دشمن تبدیل شد.
تضاد ما با آمریکا ماهوی و اعتقادی و تقابل جبهه توحید با جبهه کفر و شرک است و هیچگونه زمینه ای برای کنار آمدن با یک رژیم الحادی، استکباری وجود ندارد.
تضاد ما با آمریکا حاکم به شخص نیست که با تعویض مهره ای شرائط تغییر کند از قدیم گفته اند که «جمهوری خواهان با شمشیر سر می برند و دموکرات ها با پنبه سر می برند.»
تضاد ما با آمریکا عمقی و راهبردی است نه تاکتیکی و سلیقه ای. مسئله جمهوری اسلامی ایران صیانت از انقلاب اسلامی، استقلال و حمایت از ملّت های مظلوم مسلمان است و در اینگونه امور راهبردی امکان عقب نشینی وجود ندارد و فشار آمریکا هم ناظر به همین مبانی و اصول است و نظام اسلامی حق ندارد کوچکترین عقب نشینی داشته باشد.
با توجه به عمق اختلاف آمریکا با جمهوری اسلامی ایران علّت تمایل به مذاکره دموکرات ها چگونه قابل
تحلیل است و هدف آنها چه بود؟
هدف اصلی نظام حاکم بر آمریکا مقابله با انقلاب و بر اندازی نظام اسلامی است و این هدف در طول بیش از 4 دهه ثابت بوده اما استراتژی و راهبرد با توجه به متغیرهای زیادی تغییر می کند. استکبار با توجه به شرائط گاهی نبرد سخت را در دستور قرار می دهد و گاهی توطئه کودتا و گاهی تحریم و گاهی تحریم همراه با تعامل در دستور قرار می گیرد.
آنچه که زمینه ورود آمریکا به عرصه تعامل در کنار تحریم را فراهم کرد، تحول در وضعیت قوه مجریه در جمهوری اسلامی ایران بود. در ایران دولتی سرکار آمده بود که بدون توجه به پیشینه خیانتهای آمریکا در قبال ایران و بدون توجه به عملکرد خیانتکارانه رژیم حاکم بر آمریکا در عرصه بین المللی، وارد مذاکره شد و امتیازات زیادی را با انگیزه رفع تحریم کامل در اختیار دشمن قرار داد امّا تغییری در تحریم و برآورده شدن خواسته های ایران بدست نیامده و چنانچه رهبری معظّم(مدّظلّه العالی) نظارت عالیه و شرایط خاص را تدبیر نمیکردند معلوم نبود چه اتفاقی بیفتد.
سؤال مهم این است که علت نگرش دولت به آمریکا به رغم همه خیانت های پیشین چیست؟
به نظر می رسد سه عامل زمینه ساز ورود دولت یازدهم به وادی تعامل بود. نخست عدم توجه به جوهره استکباری آمریکاست. جوهره استکباری و تجاوز گری جزء ذات آمریکاست که به هیچ عنوان قابل تغییر نیست. گذشته نشان میدهد آمریکا بنا بر اعتراف کارتر در طول 240سال تنها 16سال در حالت جنگ نبوده است و مستندات حاکی از آن است که آمریکا تنها در نیمه دوّم قرن بیستم به 22 کشور حمله نظامی داشته و در 17 کشور دخالت کرده است دخالت ها در مورد ایران هم بسیار روشن است. دومین علت عدم درک درست از مبانی و اصول و مصالح حاکمیت دینی است.
حکومت دینی متکی بر مبانی و اصولی است که از جمله آنها قاعده نفی سبیل است، نمیتواند با نظام استکباری آمریکا سازش کرده و تسلیم شود. حکومت دینی نمی تواند از اصل اقتدار دفاعی عقب نشینی کند. حکومت دینی نمیتواند از عمق راهبردی خود عقب نشینی کند. خواست آمریکا حل مشکلات در قالب برد برد نیست مطالبه و خواست آمریکا تسلیم جمهوری اسلامی و عقب نشینی از مبانی و اصول مسلم خود است.
علت سوم ضعف و فقدان ظرفیت و تاب آوری در کنار رهبری مقاوم و با ثبات است. مشکل جمهوری اسلامی دولت هایی هستند که به علّت ضعف در پاسداری و صیانت از انقلاب و نظام اسلامی و فقدان برنامه ریزی و پایداری در برابر فشار ها به سمت بدترین راه حل که همان سازش هست می روند.
استدلال برخی دولت مردان این است که در شرایط اضطراری، پیامبر(صلی الله علیه و آله) و ائمه
معصومین همچون امام حسن(علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام) تن به صلح، سازش و مذاکره می
دادند الان هم وضعیت همین طور است؟
این مقایسه ها با تعجب در تحلیل کسانی ارائه می شود که پیشینه مطالعات دینی و خطابه دارند در حالی که اوّلا هیچ سنخیّت و شباهتی بین وضعیت نظام اسلامی و ظرفیت های گسترده آن و وضعیت آمریکا با صلح حدیبیه و صلح امام حسن نیست که در آن موارد، قدرت و حکومت در اختیار پیامبر و امام حسن وامام حسین نبود در حالی که اکنون حکومت دینی دارای حاکمیت و اقتدار می باشد ثانیأ پیامبر و ائمه معصومین (علیه السلام) به هیچ عنوان از مبانی و اصول عقب نشینی نکردند و در مورد امام مجتبی مشکل اصلی فتنه داخلی و خیانت یاران بوده و حضرت برای حفظ هسته مرکزی شیعه در قالب شرایطی صلح نامه را تایید کردند که با شرایط امروز کاملأ متفاوت است. ثالثاً چرا حضرات به مقاومت پیامبر در شعب ابیطالب استناد نمی کنند که در سخت ترین شرایط در برابر تحریم کفار مقاومت کردند و تن به سازش و تسلیم ندادند. توافق هسته ای نشان داد کوتاه آمدن و عقب نشینی حد مشخصی ندارد و خواسته آمریکا فقط در محدوده برجام نبوده و حرکت آمریکا پایانش سقوط نظام اسلامی است.
می توان در وضعیت مشابه از آقایان سؤال کرد که پس از فتح مکّه و شکل گیری حکومت دینی به رهبری
پیامبر چنانچه دولت های روم و ایران حکومت اسلامی را تحریم می کردند و فشار می آوردند برای عقب
نشینی پیامبر از دین و آئین و ضروریات دین آیا پیامبر باز هم با عدول از اصول تن به صلح و سازش می داد؟
ایستادگی پیامبر در برابر خواسته های کفّار و مشرکین مبیّن این حقیقت است که قلمرو مبانی و اصول منطقه ممنوعه است و امکان عقب نشینی وجود ندارد.
به نظر شما اگر بایدن به قدرت برسد و به برجام برگردد و به معاهده برجام عمل کند چرا ما پذیرای این فرضیه نباشیم؟
با توجه به ماهیت استکباری و تجاوزگری نظام حاکم بر آمریکا، اولاً پذیرش شرایط ایران و برداشتن همه تحریم ها در واقع تعلیق به محال است که آزموده را آزمودن خطاست ثانیاً برفرض رئیس جمهور دموکرات آمریکا به برجام هم برگردد تاکتیکی است و هدف آن ها ادامه تحریم و کشاندن جمهوری اسلامی ایران به دنبال خود برای برداشتن گام های بعدی و برجام های 2 و3 و خلع سلاح کامل جمهوری اسلامی است.که این راهبرد اوباما بود و همین راهبرد تداوم خواهد یافت.
خطای بزرگ دولت مردان این است که چیزی را در زبان و شعار می گویند که در دل چیز دیگری دارند که همان امید واهی به آمریکا و هم پیمانان آن یعنی کشورهای اروپایی است.
متأسفانه برخی دولت مردان گرفتار نفاق سیاسی هستند و آنچه در دل دارند بیان نمی کنند این ها حاکمیت دینی را با تکیه بر مبانی امام و رهبری قبول ندارند و عمق استرتژیک نظام را قبول ندارند، دفاع از مقاومت و حمایت از ملّت مظلوم فلسطین را باور ندارند و در ذهن آن ها مدلی شبیه به مالزی و سنگاپور و حداکثر ژاپن اسلامی خلجان می کند در حالی که اولاً ماهیت، شرایط کشور و نظام اسلامی ایران با کشورهای مذکور تفاوت اساسی دارد و نمی توان انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی را با آن ها مقایسه کرد ثانیاً نگاه آمریکا به ژاپن به عنوان یک کشور لائیک که در خدمت آمریکاست با نگاه آمریکا به یک نظام انقلابی متکی به اسلام ناب بسیار متفاوت است.
آمریکا از اساس با یک نظام با ماهیت دینی و انقلابی در ایران در تقابل قرار دارد و حد یقفی برای تعامل وجود ندارد.
به نظر می رسد ژاپن بر اساس مدل استعمار فرانو در خدمت آمریکا قرار دارد و حضور ده ها هزار نیروی آمریکایی نشان دهنده وضعیت آن کشور است. در مورد مالزی هم علاوه بر تفاوت ماهوی با جمهوری اسلامی ایران، توصیه ماهاتیر محمّد نخست وزیر آن کشور به مسئولین کشور ما این بود که مثل ما عمل نکنید که با یک تکان آمریکا یک شبه اقتصاد ما فرو بریزد.
به عنوان آخرین سؤال وضعیت آمریکا را در حال حاضر چگونه تحلیل می کنید؟
آمریکای امروز با چندین چالش و بحران روبروست این چالش ها عبارتند از: ناامنی و احساس ناامنی عمومی. نظام حاکم بر آمریکا، ناامنی را در جاهای دیگر می دید و ایالات متحده را به عنوان جزیره امن معرفی می کرد امروز ناامنی آمریکایی به درون آمریکا برگشته و هم ناامن ترین کشور در منطقه به شمار آمده و هم احساس عمومی ناامنی همه مردم را فراگرفته است. چالش دیگر شکاف عمیق درونی است که پدیده نژادپرستی و راست گرایی افراطی زمینه ساز دوگانگی و دو قطبی را در آمریکا فراهم کرده است. تحلیل گران، اتاق های فکر، رسانه ها، نخبگان سیاسی و دولت و کنگره را چهار ضلع قدرت آمریکا معرفی می کردند که اکنون اختلاف و چندگانگی چهار ضلع را متزلزل کرده و به چالش کشیده است.
از دیگر چالش های جدی بحران اقتصادی بی سابقه و خیل عظیم بیکاران است که به شدت هژمونی آمریکا را با مشکل جدی مواجه کرده است. ویروس ذره بینی کرونا چالش دیگری است که هیمنه آمریکا را شکسته و ناتوانی یک ابرقدرت را به رخ جهانیان کشیده است. بحران مشروعیت و مقبولیت از دیگر بحران های متوجه آمریکاست که پدیده دموکراسی را با چالش جدی مواجه کرده است.
بنابراین می توان گفت آمریکا هم در مدیریت درونی با چالش و بحران ها مواجه بوده و هم در عرصه بین الملی با کاهش توان و ظرفیت در حل بحران ها، مهار رقبا و تأثیرگذاری مواجه است.
البته این ها تجربه زیادی در اصلاح دموکراسی با عدول و زیر پا گذاشتن موازین آن دارند و ممکن است به طور موقت بر اوضاع مسلط شوند اما بحران ها آنقدر جدی است که ایالات متحده را به صورت ایالات متفرقه در خواهد آورد.
دیدگاه تان را بنویسید