پنجم اردیبهشت سال جاری، آیتالله ابراهیم امینی نجفآبادی در سن ۹۵ سالگی دارفانی را وداع گفت؛ شخصیتی که به اعتدال، سادهزیستی و مردمی بودن شهره بود اما با توجه به وضعیت کشور و مشکلاتی که فراگیری کرونا ایجاد کمتر درباره او گفته شد. حالا در چهلم این استاد حوزه و عضو مجلس خبرگان، درباره حیات سیاسی و علمی مرحوم ابراهیم امینی با حجتالاسلام و المسلمین سید ابوالحسن نواب رئیس دانشگاه ادیان و مذاهب و از شاگردان مرحوم آیتالله به گفتوگو پرداختیم.
در ادامه بخش اول این مصاحبه را از نظر میگذرانید:
به عنوان سوال اول لطفا بفرمایید مرحوم آقای امینی را از چه طریقی ایشان را شناختید؟
امسال که در سال ۹۹ قرار داریم، پنجاه سال است افتخار طلبه بودن و سرباز امام زمان بودن را دارم. در این پنجاه سال، با عمده بزرگان حوزه علمیه آشنا شدم که خیلی هم طبیعی بوده است. چرا که آن زمان، حوزه علمیه اینقدر بزرگ نبود که شناختن افراد، مخصوصا بزرگانش مشکل باشد. زمانی که وارد حوزه شدیم، یکی دو سال، در شهر خودمان درس خواندیم و در سال تحصیلی ۵۱-۵۲ به قم آمدیم. ما وارد مدرسه حقانی شدیم. این مدرسه را همه ایران میشناسند. همه بزرگان نظام که عمده آنها مرحوم شدند، مانند آیتالله مشکینی، شهید آیتالله بهشتی، شهید قدوسی، آیتالله محمدی گیلانی، آیتالله امینی، آیتالله احمدی میانجی، آیتالله روحانی، آیتالله مصلحی، مرحوم آیتالله خزعلی، همه این بزرگان در آن مدرسه درس میگفتند و ارتباط داشتند. آیتالله امینی هم از جمله این افراد بودند. این یک وجه آشنایی ما با ایشان بود.
دوست مشترکی هم با آیتالله امینی داشتیم که آن زمان از جوانان انقلابی بودند و الان مرحوم شدند، مرحوم آقای وافی که قبل از انقلاب کتابهای خیلی خوبی نوشت و حتی تیراژ کتابهایش مانند نامهرسان و مبارز به یک میلیون نسخه هم رسید. ایشان با نام کیارنگ، کتابهای انقلابی مینوشت و خاطرات مبارزان الجزایری را ترجمه میکرد. از آنجا که کتاب فروشی شفق، کتابهای آیتالله امینی را هم چاپ میکرد، آنجا پاتوق مشترک ما بود. کتاب فروشیها جز این که محل فروش کتاب است، پاتوق افراد صاحب قلم و صاحب اندیشه هم قبلا بوده، الان هم هست، ولی کمتر. آن زمان خیلی بیشتر پاتوق بود. آن زمان که سازمان و نهاد رسمی و سازمان فرهنگی نبود. چند کتاب فروشی خوب که به اصطلاح امروزی انقلابی بودند، آن زمان با عنوان مبارز شناخته میشدند. آنجا پاتوق ما بود.
یکی از دوازده نفر
آیتالله امینی آدم شناخته شده و از ده دوازده نفر اصلی و اولیهای بود که مرجعیت امام خمینی را در سال ۴۲ امضا کرده بودند. میتوان گفت آن افراد، هسته اولیه جامعه مدرسین هم بودند. ایشان بودند، آیتالله مشکینی، آیتالله ربانی شیرازی، مقام معظم رهبری، آیتالله مصباح، آیتالله هاشمی رفسنجانی جزو دوازده نفر اولیهای بودند که بیانیه مرجعیت ایشان را امضا کردند. از آنجا که آیتالله امینی مولف و نویسنده بود، معرفی ایشان کار سختی نبود. نکته عجیب و غریبش این بود که آقای امینی متولد سال ۱۳۰۴ و از بزرگان بودند، اما برای بچههای کلاس اول دبستان، تعلیمات دینی نوشته بودند. همین کار، یک حادثه جالب و تازه بود. این که آدمی در آن سطح، برای بچهها کتاب بنویسد. بنابراین چون ایشان صاحب قلم برای بچهها بود، در کار انتشارات هم قرار داشت، دوست مشترکی هم با ایشان داشتیم. ضمن این که استاد مدرسه حقانی نیز بودند. همه اینها، راههای آشنایی با ایشان بود. همچنین آقای امینی، از همان ابتدا زبانزد بود که یک نان سنگک از مغازه میگرفت و پیاده به سمت خانه میرفت. این مشی ایشان تا دهه ۸۰ ادامه داشت. خیلی جالب است که ایشان از دهه ۵۰ که ما به قم آمدیم تا دهه ۸۰ به مدت سی سال، نان سنگکی از مغازه میگرفت و از راسته خیابان صفاییه به سمت خانه میرفت. ایشان به طور طبیعی، هم آدم سادهای بود، هم مردمی بود، هم از بزرگان بود، هم برای بچهها کتاب نوشته بود، هم دوستان مشترک زیادی داشتیم و هم، هماستانی بودیم.
کتابهایی که ایشان پیش از انقلاب مینوشتند، سیاسی بودند؟
خیر. ایشان روی تقویت بنیه فکری کار میکرد. کتاب «دادگستر جهان» را نوشت، در مورد امام زمان(عج) و کتابی با عنوان بانوی نمونه در مورد حضرت زهرا (س) نوشت. آقای امینی کتابها را به قلمی روان و جوانپسند مینوشت. طوری که این کتابها هر سال چاپ میشدند.
یعنی قابل استفاده برای عموم مردم بود، نه فقط برای حوزویان...
بله، اتفاقا این هنر ایشان بود که سادهنویسی میکردند. ایشان استاد عالی رتبه فلسفه بود و در مدرسه خان حوزه، اسفار تدریس میکردند. اسفار، بالاترین کتاب فلسفی تدریسی حوزه و از کتابهای ملاصداراست. آیتالله جوادی و آیتالله حسن زاده این کتاب را درس میگفتند. پیش از انقلاب هم در دهه چهل، علامه طباطبایی این کتاب را تدریس میکردند. آقای امینی هم این کتاب را در مدرسه خان درس میگفتند. بدایة الحکمه و نهایة الحکمه را هم در مدرسه حقانی تدریس میکردند. این که فردی که در سطح بالا فلسفه تدریس میکند و فضل و اجتهادش مشخص است، اما بتواند با قلمی ساده برای مردم هم بنویسد، هنر ایشان بود.
فعالیتهای انقلابی ایشان پیش از انقلاب چگونه بود؟
ایشان بیانیه سال ۴۲ را امضا کرده بودند و پای کار همه صحنهها هم بودند.
علامه طباطبایی و امام خمینی را به حجرهاش دعوت میکرد
در حوزه، بیشتر به امام نزدیک بودند؟
اصلا به امام و علامه طباطبایی منتسب بودند. آقای امینی، وجه مشترک این دو نفر بود. حتی معروف بود که آقای امینی، علامه طباطبایی و امام خمینی را به حجرهاش دعوت میکرده است. ایشان دوست مشترک این دو نفر بود. هم شاگرد معارفی علامه طباطبایی و هم شاگرد فقه و اصولی و اخلاقی حضرت امام بودند. جالب است بدانید طلاب نجف آبادی، اولین گروهی بودند که از امام خواستند درس خارج بدهد. این برای خیلی سال قبل و اواخر دهه سی است که طلبههای نجف آبادی که بعضا از استوانههای حوزه بودند این درخواست را از امام کردند. مرحوم آیتالله منتظری، مرحوم آیتالله امینی، مرحوم آیتالله اسداللهی، مرحوم صالحی نجف آبادی همه از فضلای درجه یک بودند که این پیشنهاد را به امام کردند. حلقه اولیهای که درس خارج امام با آنها شروع شد، طلاب نجفآبادی بودند. این برای اواخر دهه ۳۰ است. چون حضرت امام در درس آقای بروجردی هم شرکت میکردند.
آقای امینی جزو کادر مدیریتی مدرسه حقانی بودند یا تنها در آنجا تدریس میکردند؟
خیر. تمام کسانی که اسم بردم، استاد آنجا بودند. مدرسه حقانی، چهار نفر کادر مدیریتی داشت. شهید بهشتی، رئیس شورا بود و آیتالله قدوسی، آیتالله مصباح و آیتالله جنتی، کادر مدیریتی آنجا بودند.
رابطه آقای امینی با مدرسه حقانی بعد از انقلاب چگونه بود؟ آیا همچنان ادامه پیدا کرد؟
مدرسه حقانی پس از انقلاب و پس از شهادت شهید بهشتی و شهید قدوسی، تبدیل به مدرسه شهیدین شد. پس از آن، این مدرسه توسط شاگردان درجه اول آن مدرسه و عمدتا مدیریت آیتالله سیدمحمدرضا طباطبایی، به مسیر خود ادامه داد. ایشان الان بیش از هفتاد سال سن دارند، اما آن زمان از شاگردان جوان مدرسه بودند.
آقای امینی بعد از انقلاب وارد مسئولیتهای سیاست گذاری شدند؟
آقای امینی پیش از انقلاب همراه با آیتالله منتظری به پاریس رفت. ایشان در وسط صحنه بود. یک اعلامیه پیش انقلاب نمیبینید که ایشان امضا نکرده باشد. آقای امینی هیچ گاه از صحنه غایب نبود که بخواهیم بگوییم بعد از انقلاب چه کردند.
پس به پاریس هم رفته بودند.
بله، با حضرت امام در پاریس بودند. اتفاقا در آنجا به مترو هم رفته بودند. میگفتند حساس شدم که آقای منتظری هم مترو را ببینند. آنجا پیشرفتها را دیده بودند. بعدها میگفتند دیدن مترو برای آقای منتظری هم خیلی مهم بود. در مجموع ایشان از اولین افراد پیش امام بودند.
ایشان با علوم روز یا علوم انسانیای که در دانشگاه تدریس میشد هم ارتباطی داشتند؟
کتابهای تعلیم و تربیتی ایشان مشخص است و نشان میدهد ایشان، زیاد اهل مطالعه بودند. ایشان در سال ۵۷ که انقلاب پیروز شد، پنجاه و سه چهار ساله بودند و فرد کم سنی نبودند. مثلا آقای هاشمی رفسنجانی متولد 1313 یا مقام معظم رهبری متولد ۱۳۱۸ هستند. آقای امینی حدود ۱۰-۱۵ سال از اینها بزرگتر بودند. ایشان جزو طبقه مقدم بودند اما در سن ۵۳-۵۴ سالگی، خودشان را بهروز نگهداشته بودند. قلمشان قلم بهروز و شیوهشان هم شیوه بروزی بود. اینها از روشنفکران دوران خودشان بودند، روشنفکران جدی، پرتلاش و پرکار. آقای امینی تا پنج سال قبل و حتی تا سال ۹۷، هر روز به اتاقی که در دبیرخانه مجلس خبرگان داشتند میرفتند و مینوشتند. این خیلی مهم است که کسی در سن نود و سه ساگی هم بنویسد. اصلا احساس خستگی و احساس بازنشستگی نداشتند.
ولعی به حضور در کارهای اجرایی نداشت
جالب است که ایشان ولعی به حضور در کارهای اجرایی نداشت و پذیرفته بود که از آن کارها بازنشسته است. اما خودش را اصلا از نظر علمی بازنشسته نمیدانست. مرتب میآمد، صحبت کرد و مینوشت. کتابهای ایشان هم به زبانهای مختلف ترجمه میشد. با عشق و علاقه هم پیگیری میکرد که این کتاب امروز، به این زبان ترجمه شد. مجموعه شخصیت آقای امینی را که کنار هم بگذارید، چیز عجیبی گیرتان میآید. ایشان از نظر علمی جزو افراد درجه یک حوزه بود. از لحاظ سیاسی هم در قبل از انقلاب، جزو دوازده نفر اولیه بوده است. بعد از انقلاب هم میتوان گفت جزو دوازده نفر اولیه انقلاب بود. در خبرگان هم حضور داشت و نایب رئیس آنجا بود.
نقشآفرینی ایشان در صحنههای مختلف و مقاطع مختلف مشخص است. پس هم از نظر علمی درجه یک بود، از نظر سیاسی هم قبل و بعد از انقلاب درجه یک بود، قلم به دست درجه یکی هم بود و چهل-پنجاه کتاب درست ماندگار پرتیراژ و پراستفاده دارند. یکی از آقایان شیعه که چون از محترمان است اسم نمیبرم، در فهم مسئله مهدویت، اعوجاجی پیدا کرد. آقای امینی میخواستند ایشان را تفهیم کنند. این آقا در خارج از کشور بود اما چون در ایران درس خوانده بود، فارسی را خوب میدانست. به او گفتند کتاب دادگستر جهان من را ترجمه کنید. او هم به زبان انگلیسی ترجمه کرد، چاپ هم شد. خود ایشان بعدها گفتند این ترجمه بهانه بود و آقای امینی میخواستند اشتباه من را اصلاح کند. آقای امینی میخواستند اشتباه آن آقا را اصلاح کنند و بهترین روش را این میدانستند که آن کتاب را ترجمه کند تا واقعیت مسئله مهدویت را به خوبی متوجه شود. بنابراین آقای امینی کسی بود که خودش را تا آخرین روزها بهروز نگه داشت.
نه جزو بیت آقای منتظری محسوب شد، نه بیت رهبری، در حالیکه به هر دو علاقه داشت
این موارد زمانی مهم میشود که آقای امینی، تنها اهل علم نماند، اهل عمل هم باشد. مثلا همه شما شنیدهاید که آقای امینی از نظر سیاسی، معتدل بود و میلی به چپ و راست نداشت. ایشان تا آخرین لحظه عمرشان خط مستقلی را ادامه داد و وابسته به هیچ کس یا هیچ بیتی هم نشد. ایشان به آقای منتظری علاقه داشت، اما جزو مجموعه اعضای بیت آقای منتظری محسوب نشد. به مقام معظم رهبری هم بیحد علاقه داشت اما جزو بیت مقام معظم رهبری نبود و خودش را آدم مستقلی حفظ کرد. همچنین مدتی رئیس جامعه مدرسین بود اما جزو منظومه فکری جامعه مدرسین هم محسوب نشد. ایشان خودش را همواره مستقل تگاه داشت.
این که کسی خودش را از سال ۴۲ تا سال ۹۹ به مدت ۵۷ سال، بدون این که خودش را کنار بکشد، در صحنه بماند و مستقل نگه دارد، به این خاطر بود که خودش را کنترل کرده بود. ممکن است کسی خودش را در انزوا نگه دارد و مستقل بماند.چون ما با ایشان بستگی فامیلی هم داریم، از نزدیک مطلع هستیم. آقای امینی خودش را با دنیا معامله نکرد. به همین خاطر زبانش باز بود. ایشان یک پسر و چهار دختر دارند. آقازاده ایشان، استاد زمین شناسی دانشگاه تهران است. اول اینکه در شکل و شمایل و رفتار و منش، کپی برابر با اصل پدر است، تنها یک عمامه کم دارد. من او را معلم اخلاق میدانم و اگر درس اخلاق بگوید، در کلاس ایشان شرکت میکنم. این مسائل هم مربوط به الان نیست. بیست سال پیش، یکی از دانشجویان زمین شناسی به من گفت نمیدانید چه آدم بزرگی، استاد ماست. گفتم کیست؟ گفت سعید امینی. میتوان قسم خورد که سعید امینی اندازه یک چوب کبریت یا پر کاه، ارتباط مالی با نظام ندارد، جز همان فیش حقوقی که همه استادان دانشگاه و از جمله ایشان دریافت میکنند، دیگر هیچ ارتباطی ندارد. یعنی یک ریال معامله یا یک ده شاهی رانت نداشته است.
این خیلی مهم است. نه خودش و نه دامادهایشان اینطور نیستند. آیتالله امینی چهار داماد دارند که آنها هم افراد کوچکی نیستند. دو نفر از آنها کاندیدای مجلس شدند، یکی از قم و دیگری از اصفهان. یکی از آنها استاد دانشگاه تهران است، یکی هم فرهنگی است. دیگری هم اخوی کوچکتر من است که پزشک و مدیرکل هلال احمر استان اصفهان بود. اینها خیلی مهم است. بنابراین آدم میتواند تا بالاترین مقامهای یک نظام صعود کند اما هیچ تماسی با پول و بیت المال آن نظام برقرار نکند. به کسی در خبرگان و در مجمع تشخیص نظام، حقوق نمیدهند. ایشان با حق التالیف کتابهای خودش و با مسائل شخصیاش زندگی را اداره میکرد. حتی این اواخر برای درمان ایشان، دستگاهی نیاز بود که دفتر رهبری برایشان تهیه کردند.
دیدگاه تان را بنویسید