دکتر محمد طبیبیان
میگویند شاه عباس خواست به فردی بذل و بخشش کند گفت: از من چیزی بخواه. آن مرد هم که بفکر نوعی درآمد پایدار بود گفت: حکمی به من بده که هرکس یک الاغ دارد یک درهم و اگر الاغ ماده بود دو درهم به من بدهد.
شاه عباس گفت درآمد زیادی عایدت نمی شود گفت در حکم اضافه کن که صاحب الاغ اگر دو زن دارد یک درهم اضافه بدهد و اگر لنگ بود هم یک درهم.
شاه عباس پرسید در مورد صاحب الاغ مطلب دیگری نداری؟ مرد که قبلا در مورد موضوع فکر نکرده بود گفت اضافه کن که اگر اسم او ابوالقاسم بود یک درهم اگر یک چشمش هم کور بود یک درهم بدهد.
مرد حکم را گرفت و به خیابان چارباغ رفت برای دشت. اولین کسیکه سوار الاغ عبور کرد را گرفت که یک درهم بر حسب حکم شاه بده. مرد به التماس افتاد که این الاغ کلا یک درهم نمیارزد، وقتی صورتش معلوم شد یک چشمش کور است ضابط گفت یک درهم دیگر هم طبق حکم بده. گفت من پایم لنگ است مجبورم با این الاغ رفت و آمد کنم؛ به من رحم کن و دست از سرم بردار. مرد گفت باید یک درهم دیگر هم بدهی میشود ۳درهم.
در این کشمکش معلوم شد الاغ ماده است! مرد گفت یک درهم دیگر هم باید بدهی میشود ۴درهم. یک عابر که از آن طرف عبور می کرد و ما جرا را دید به صاحب حکم گفت به این بیچاره رحم کن دو زن دارد. صاحب حکم گفت باید ۵درهم بدهی.
جار و جنجال توجه عابرین را جلب کرد و آشنایی به مرد الاغسوار گفت ابولقاسم موضوع چیست؟ و صاحب حکم گفت اسمت هم ابولقاسم است طبق حکم شاه میشود ۶درهم. مرد بیچاره گفت پس بگو این مالیات بر ابوالقاسم است. الاغ را گذاشت و با پای لنگ فرار کرد.
بسیاری از صاحبان کسبوکار و درآمد هم در کشور ما بهخاطر انواع عوارض و مالیات و تامیناجتماعی و هزینههای شهرداری و ... الاغ را گذاشتهاند و فرار کردهاند؛ یعنی کارگاه و کارخانه و شرکت را بستهاند و یا خواهند بست. یک روز صحبت از اخذ مالیات از خانههای خالی است، یک روز مالیات از سپردههای بانکی، یک روز از موجودی زیورآلاتی که خانمها در منزل دارند، یک روز عوارض خروج، یک روز مالیات خروج مازاد بر عوارض خروج، یک روز مالیات بر اموال غیرضروری، یک روز مالیات بر اضافه شدن ارزش سهام و اموال (در شرایط تورمی این خود میشود واویلا)...!!!
حال فکر میکنید مالیات بر ابوالقاسم شوخی بوده است‼️
اینکه به بهانههای مختلف، و واقعا بهانه، از مردم پول گرفته شود و دلیل آن هم این باشد که دولت ( حکومت) نمیخواهد یک بازسازی در ساختار مالی خود انجام دهد و پیوسته چشم به منابع مردم و اخذ آن دارد، عواقب ناهنجار اقتصادی مختلفی ببار میآورد.
بهزودی معلوم خواهد شد که داروغه ناتینگهام هم نمیتواند مردم را بتکاند و چیزی حاصل کند.
در بحثهای منطقی گویا چنین است که ابتدا یک یا چند پایه مالیاتی تعریف میکنند مثل ثروت و یا درآمد (یا مصرف). منطقا بخشهایی از آنرا برای اطمینان از تامین زندگی مردم معاف و با نرخها و شیوههای مشخص از مازاد مالیات میگیرند. مالیات وصله پینهای آسیبرسان و کمبازده و فسادآور است.
بعد میشود صحبت عوارض، عوارض در سنت مالی کشور ما در مقابل ارائه خدمات خاص اخذ میشود. مثل عبور از اتوبان که حفظ خدمترسانی آن هزینه نگهداری و تعمیرات را لازم میکند. اخذ عوارض بدون مشخص بودن خدمات بیمعنی یعنی غیرعادلانه است.
سالها است بر روی قبض برق و مانند آن رقمهایی اضافه و اخذ میشود برای مثلا صداوسیما کاملا غیرمنطقی و غیرعادلانه. این حقیر و بسیاری دیگر اصولا تلویزیون نگاه نمیکنیم؛ چرا باید پول بدهیم؟ یا برخی باید پول بدهند برای برنامههایی که تایید نمیکنند و در پخش آن هم نظری ندارند. پول باید بدهند برای یک تشکیلات عریض و طویل ناکارآمد که شبکههای مشابه بینالمللی با دهها میلیون بیننده، کسری از فضای اداری، ساختمان و پرسنل آنرا هم ندارند.
هماکنون بسیاری از پرداختها از جمله مالیات موسوم به مالیات ارزشافزوده قابل توجیه نیست. حال چگونه باید بهفکر یافتن راههای جدید برای تکاندن کیسه مردم باشیم؟
احسنت عالی بود