عزیز نسین نویسنده نامدار ترک داستان کوتاهی دارد درباره مردی که برای دخترش کفش تازهای خریده و پاره شده. او در جستجوی علت بی کیفیت بودن کفشی که برای دخترش خریده سراغ مشاغل مختلف که در زنجیره تولید کفش هستند به جایی میرسد که خودش مقصر اصلی می شود.
پژمان جمشیدی در دورهمی دولتی فیلم فجر شجاعت به خرج داده و به خاطر قیمت بالای دلار از آقای پزشکیان انتقاد کرده: پس چی شد؟
من با پیشنهاد مسعود فراستی به جمشیدی که پولتو بگیر و لوازم خانگی تو تبلیغ کن موافقم.
اما حالا که شروع کردهای یک جستجوی ساده بکن شاید مقصر خودتی!
پولهایی که به تو داده میشه از کجا میاد؟ از فروش خیلی خوب فیلم ها؟ نه.
همانهایی که دستمزدهای نجومی برای تو جور میکنند، رانتخوارانی هستند که اجناس بنجل و بیکیفیتشان را به مردم میاندازند.
برای اینکه مردم یک وقت هوس بوش و سامسونگ و الجی به سرشان نزند، دور کشور یک سیم خاردار کشیدهاند که باید خودکفا بشویم. بعد از این شعار توهمی رفتهاند سراغ منزوی کردن کشور.
همینها برای اینکه سریال انزوا ادامه پیدا کند ناگزیرند شعارهای نشدنی بدهند و برای اینکه شعارهای نشدنیشان به نتیجه برسد باید متفکران منتقد را خفه کنند و چون متفکران ( شما بخوانید سینماگران ) منزوی شدهاند راه برای ساخت کمدیهای سخیف باز شده وکی بهتر از شما برای بازی در کمدیهای سخیف!
به شما دستمزد نجومی میدهند و میوهی این درخت شوم را میچینند!
شما هم حالا مثل سوپرمن وارد میشوی و از پزشکیان انتقاد میکنی پس چه شد؟
داداش در این زنجیره خودت توی صفی! از کی داری انتقاد میکنی؟!
دیدگاه تان را بنویسید