ارسال به دیگران پرینت

روسیه

زنگزور: بازی بزرگ روسیه در اوراسیا و چالش‌های پیش‌روی ایران | روسیه به دنبال ایجاد یک منطقه نفوذ گسترده از چین تا قفقاز جنوبی و دریای سیاه است

رحمان قهرمانپور، کارشناس مسائل بین‌الملل و سیاست خارجی:زنگزور بخشی از «بازی بزرگ» روسیه در اوراسیاست.

زنگزور: بازی بزرگ روسیه در اوراسیا و چالش‌های پیش‌روی ایران | روسیه به دنبال ایجاد یک منطقه نفوذ گسترده از چین تا قفقاز جنوبی و دریای سیاه است

زنگزور بخشی از «بازی بزرگ» روسیه در اوراسیاست.

رحمان قهرمانپور، کارشناس مسائل بین‌الملل و سیاست خارجی:زنگزور بخشی از «بازی بزرگ» روسیه در اوراسیاست.

علل تغییر مواضع روسیه در قبال توافق راهبردی با ایران در بازه زمانی میان دو دولت آقای رییسی و آقای پزشکیان چیست؟ اساسا معادلات میان تهران و مسکو در دولت چهاردهم دچار تحولات معناداری شده است؟
سیاست خارجی روسیه تابع یکسری اصول و رفتارهایی است که درک آنها از اهمیت بالایی برخوردار است. این رفتارها منحصر به ایران نیست که تصور کنیم استثنایی قائل شده‌اند. مسکو در قبال سایر بازیگران نیز رویه‌های خاص خود را نیز دنبال می‌کند؛ حتی در مقابل کشوری مانند چین. این رویه روس‌هاست که به ‌شدت به دیپلماسی پشت پرده علاقه دارند. برخلاف امریکایی‌ها که در سیاست خارجی خود علنا و به اصطلاح رو بازی می‌کنند. روسیه یک کشور اقتدارگراست که سابقه حاکمیت حزب کمونیست را در کشور خود داراست.رهبران روسیه میراث‌دار شوروی هستند، قاعدتا بخشی از سیاست خارجی خود را پنهانی و محرمانه و اصطلاحا پشت پرده پیش می‌برند. این مساله و رویه را در خصوص تقسیم دریای خزر نیز شاهد بودیم. به این معنا که تمام سیاست کرملین یک سیاست باز و علنی نبود. یک توافق محرمانه‌ای با ایران داشتند که قرار بر این بود که مفاد آن افشا نشود .بنابراین رفتار روس‌ها در سیاست خارجی تا حدی محرمانه است. به این صورت که مجموعه‌ای از پرونده‌های ناتمام و موضوعات بسته نشده با سایر کشورها را به حالت تعلیق در می‌آورند که از این پرونده‌ها به عنوان ابزار چانه‌زنی با سایر کشورها استفاده کنند. ویژگی رفتار سیاست خارجی روسیه این‌گونه است که انبوهی از توافق‌ها را با کشورها امضا می‌کند؛ با ایران و چین و ترکیه و هند. مثلا در مورد چین توافق جامع استراتژیکی که سال قبل در سفر شی جی پینگ به مسکو امضا شد. با ایران نیز همین گونه است. ایران توافقات متعدد سیاسی و اقتصادی و امنیتی و فرهنگی و حتی سرزمینی با روسیه دارد. اما رویکرد آنها این‌گونه است که در حداقلی‌ترین حالت ممکن نیمی از این توافقات را نیز اجرا نمی‌کنند. چرا؟ به این دلیل که همیشه دارای ابزاری برای چانه‌زنی داشته باشند و سایر کشور‌ها قادر نباشند مواضع محکمی در قبال روسیه داشته باشند. این سیاستی است که در مورد ارمنستان و آذربایجان و نیز در مورد ایران به کار گرفته شده است. روس‌ها زمانی که به نفع‌شان بود از اشغال قره‌باغ توسط ارمنستان حمایت می‌کردند و همچنین زمانی که این موضوع را در راستای منافع خود نمی‌دیدند از آذربایجان حمایت کردند. اما همچنان این جانبداری از آذربایجان هم حمایتی قوی و قابل اعتماد نیست. به این معنا که ضمن همکاری با آذربایجان در برخی مواقع علیه این کشور نیز عمل می‌کند. این رویکرد در قبال ایران نیز همین گونه است. در مقابل ترکیه نیز همین‌طور است. ترکیه به اوکراین پهپاد می‌دهد و منافع مشترک این کشور در باب اوکراین حول این محور است که روسیه به عنوان بازیگر هژمون دریای سیاه نقش‌آفرینی نکند. در این مورد ترکیه با روسیه دارای اختلافاتی جدی است. روسیه نیز این اختلافات منافع را درک می‌کند، اما همچنان قرارداد 50 میلیون دلاری ایجاد نیروگاه هسته‌ای و همکاری اقتصادی با ترکیه دارد. اما در هنگام اجرای این توافق‌ها می‌بینیم که توافق برای مدتی طولانی در حالت تعلیق قرار می‌گیرد. در مورد ایران نیز این اتفاق جاری است. در نیروگاه اتمی ایران روس‌ها کاری را که می‌توانستند در 5 سال انجام دهند، انجامش را به بیش از یک دهه به درازا کشاندند. اکنون نیز با توجه به اینکه در ایران طیفی از میانه‌روها قدرت گرفته‌اند که خواهان تنش‌زدایی با غرب هستند و برگ برنده‌ای در مقابل روسیه دارند، شاهد هستیم که مسکو آن سیاست پشت پرده خود که پیش از این پیگیری می‌کرده است را علنی و به ایران پیام‌هایی مخابره می‌کند که بیش از حد به غرب نزدیک نشوید. روسیه یک قدرت در حال افول است که با توسل به ابزارهای متعدد و متناقض قصد دارد نفوذ خود را در پیرامون خود یعنی منطقه‌ای که خود آن را اوراسیا می‌داند، حفظ کند. بنابراین سیاست این کشور اصطلاحا همان سیاست چماق و هویج است. از یک طرف ایران را به امضای توافق راهبردی تشویق می‌کند و از ایران پهپاد دریافت می‌کند. از طرفی دیگر در موضوع ایجاد کریدور زنگزور خلاف خواسته و منافع ایران عمل می‌کند. در موضوع جزایر سه‌گانه خلاف خواسته ایران عمل می‌کند. این رفتارها در سطوح مختلف معانی مختلفی دارد. یک بخش آن پیامی از سوی مسکو به ایران و غرب است
یک بخش دیگر که اتفاقا ما در ایران کمتر به آن توجه می‌کنیم، تلاش روسیه برای حفظ حوزه نفوذ خود در جایی است که آن را بعد از جنگ اوکراین اوراسیا می‌داند. لذا روسیه در واقع در حال تلاش برای بازی با ایران و سایر کشورها در دو سطح است؛ با ترکیه نیز همین بازی را در پیش می‌گیرد. به عنوان مثال در قبال ترکیه از یک طرف قصد دارد در ناتو شکاف‌هایی را ایجاد کند، اما همزمان در سطح منطقه نیز با ترکیه در دریای سیاه تقابل دارد. در قفقاز و... در قبال ایران نیز در سطح روابط با غرب این پیام را ارسال می‌کند که خیلی به روابط با ایران امیدوار نباشید. از طرفی به تهران پیامی ارسال می‌کند با این محتوا که اگر به غرب بیش از یک حدی نزدیک شوید ممکن است رفتار ما نیز تغییر کند. این همان سیاست چماق و هویج روسیه است که در دو سطح بین‌المللی و منطقه‌ای آن را پیگیری می‌کند.
یکی از موارد ادعایی مناقشه میان ایران و کشورهای غربی و اتحادیه اروپا این است که روابط نظامی تهران و مسکو به سطح گسترده‌ای رسیده است و مساله تحویل موشک‌های بالستیک ایران به روسیه را مطرح می‌کند. روسیه نیز با آگاهی به سیاست خارجی و رویکرد دولت چهاردهم مبنی بر تنش‌زدایی با غرب برای ایجاد موانعی در مسیر این تنش‌زدایی تلاش می‌کند، چراکه خواهان کاسته شدن از فشارهای اقتصادی در موضوع تحریم‌ها روی ایران نیست. این توافق راهبردی می‌تواند به صورت جدی مسیر تنش‌زدایی ایران و غرب را تحت تاثیر قرار دهد؟
سوالی بسیار مهم و البته پاسخ به آن دشوار است. واقعیت امر این است که روسیه در عمل نشان داده که خیلی خواهان اجرای تمام و کمال توافق‌ها نیست. در واقع توافق‌ها را نیز بر اساس منافع خود اجرا می‌کند. سنت حاکمیت قانون در روسیه خیلی قدرتمند نیست. بدین صورت که همه ‌چیز تابع قدرت است. به این معنا که توافق‌های دوجانبه و چندجانبه نیز تابع این موضوع است. روس‌ها می‌گویند که با گفت‌وگو نمی‌شود قدرت را افزایش داد و باید از همان ابتدا واجد این قدرت باشید. در فرهنگ استراتژیک روسیه قدرت و فرهنگ اعمال قدرت سخت مقدم بر مذاکره و دیپلماسی و چانه‌زنی است. در مورد اوکراین نیز زمانی که نتوانستند در صحنه دیپلماتیک امتیاز بگیرند به قدرت متوسل شدند. برای روسیه مساله اصلی منافع و اعمال قدرت و حفظ دامنه آن در منطقه‌ای که نام آن را اوراسیا گذاشته، است. پوتین نیز صراحتا مدعی شده که اینجا منطقه‌ای است که غرب باید هژمونی ما را به رسمیت بشناسد. به این معنا که اگر روسیه به قزاقستان یا گرجستان یا اوکراین حمله نظامی کرد و در نهایت در قفقاز اقدامی انجام داد غرب نباید دخالتی داشته باشد، چراکه در حوزه نفوذ روسیه این اقدامات صورت گرفته است. در مورد ایران و ترکیه نیز مدعی این موضوع است. اما به این دلیل که در رقابت با غرب است گاهی به ایران و ترکیه نیز امتیازاتی می‌دهد که در بازی بزرگ خود که با غرب نیز است، برنده شود. بنابراین این توافق راهبردی نمی‌تواند موازنه راهبردی در سطح بین‌الملل را به نفع روسیه دچار تغییراتی کند. اما از یک سوی دیگر در ایران نیز این‌گونه نیست که تمام تخم‌مرغ‌های خود را در سبد روسیه بگذارد و به خاطر روسیه روابط خود را با غرب کاملا مسدود کند. هم روسیه این موضوع را می‌داند و هم ایران به این مساله آگاه است. من معتقدم این توافق راهبردی برای روسیه یک مساله حیاتی محسوب نمی‌شود و یک ابراز اعمال قدرت است که اتفاقا ما نیز باید همین نگاه را داشته باشیم. اصولا دغدغه و رفتار روسیه تابع اعمال قدرت است. توافق برای این کشور در اولویت دوم قرار دارد. ما نیز باید این نگاه را داشته باشیم. بر اساس همان بازی که روسیه قصد دارد با ما داشته باشد نیز سعی کنیم بر اساس مقتضیات کشور منافع خود را با این کشور پیش ببریم. نه روابط خود را مسدود کنیم و نه اینکه در تمامی حوزه‌ها با روسیه همراهی داشته باشیم. یعنی همان کاری که ترکیه انجام می‌دهد. ترکیه همزمان که برای اوکراین پهپاد ارسال می‌کند با روسیه نیز در تاسیس نیروگاه همکاری می‌کند و دارای مراودات تجاری نیز هستند. از سوی دیگر بر اساس پیمان مونترو تنگه داردانل را مسدود می‌کند و روسیه نیز نمی‌تواند اقدامی در این رابطه انجام دهد. بنابراین رویکرد ما در قالب همان سیاست هویج و چماق بیشتر به سمت هویج کشیده شده است. این موضوع باعث شده است که روسیه این تلقی را داشته باشد که ایران گزینه‌های متعددی در قبال این کشور ندارد و ناگزیر از مماشات با مسکو است. لازمه این کار این است که ما سیاست خارجی متوازنی در قبال روسیه و چین و همچنین غرب نیز داشته باشیم که بتوانیم استقلال عمل استراتژیک داشته باشیم و بر اساس منافع خود به سایر کشورها نزدیک شویم. این توافق راهبردی به معنای مسدود شدن مسیر ایران و غرب نیست. ضمن اینکه برای روسیه نیز به آن میزانی که تصور کنیم توافق حیاتی باشد، نیست. این کشور صدها توافق با کشورها امضا می‌کند و فقط آن بخش‌هایی را اجرا می‌کند که به نفع خود است.ایجاد کریدور زنگزور بخشی از توافق راهبردی ایران و روسیه است. اینکه روسیه حساسیت‌های ژئوپلیتیکی بر این نقطه را در نظر نمی‌گیرد با عبور از خطوط قرمز دایما روی ایجاد این کریدور تایید دارد و اخیرا نیز علنا این موضوع را اعلام کرده است، نشان از اهمیت نداشتن توافقات این کشور با کشورهایی مانند ایران است؟ کما اینکه در موضوع جزایر سه‌گانه ایرانی نیز مسکو مواضع مشابهی اتخاذ کرده است.
مساله قفقاز جنوبی با جزایر سه‌گانه تفاوت‌هایی دارد. روسیه قفقاز جنوبی را جزو حوزه نفوذ استراتژیک خود می‌داند. به این معنی که قفقاز جنوبی بعد از جنگ اوکراین جایگاه جدیدی برای روسیه پیدا کرده است که متاسفانه در ایران کمتر به این موضوع توجه می‌شود. روسیه قصد دارد از طریق قفقاز جنوبی راهی به دریای سیاه باز کند و از این طریق به دریای مدیترانه ورود کند و به نوعی غرب را تحت فشار قرار دهد. این موضوعی که می‌توانیم نام آن را بازی بزرگ روسیه بنامیم. روسیه قرار است از مرز چین در آسیای مرکزی یعنی از قزاقستان و از کل آسیای مرکزی به خزر و قفقاز جنوبی برود تا به دریای سیاه برسد و یک منطقه نفوذ یا حائل قدرتی میان این کشور و غرب ایجاد کند. اینجا جایی است که می‌خواهد غرب را تحت فشار قرار دهد با این هدف که غرب در مرز اروپا با روسیه در بالتیک و شرق اروپا در برابر مسکو کوتاه بیاید. در اوکراین نیز موضوع این‌گونه است. در این رابطه قدرت روسیه به برخی کشورها اعمال می‌شود و فشارهایی را وارد می‌کند، اما در برابر برخی کشورها نیز توان اعمال این قدرت را ندارد و با آنها مدارا می‌کند. بنابراین در این مورد باید توجه داشته باشیم که محاسبات روسیه در قفقاز چگونه است. نکته مهم این است که این کشور نمی‌خواهد تحت هر شرایطی موقعیت برتر و هژمونی خود را در قفقاز جنوبی از دست بدهد. این مساله به قدری برای این کشور حیاتی است که در سال 2008 به گرجستان حمله کرده و دو استان این کشور را رسما اشغال می‌کند و در آنجا حکومت خودگردان تشکیل می‌دهد. بنابراین این مساله برای روسیه استراتژیک است. در قره‌باغ نیز به اختلاف ارمنستان و آذربایجان دامن می‌زند تا هیچ از یک دو کشور قوی نشوند و موازنه به هم نخورد. یعنی سیاست روسیه این است، تفرقه ایجاد کن و حکومت کن. اما بعد از جنگ اوکراین مقداری محاسبات روسیه متفاوت شده، یعنی بر این باور است که در رقابت روزافزون امریکا و چین در حال رانده شدن به حاشیه است. برای اینکه این اتفاق نیفتد و در این رقابت به حاشیه نرود باید یک منطقه ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک در مرز چین تا آسیای مرکزی و قفقاز جنوبی و تا دریای سیاه را تحت کنترل خود داشته باشد. هم برای اینکه آن رویای اوراسیایی خود را محقق کند و هم برای اینکه از طریق این مسیر بتواند تحریم‌های اروپا را دور بزند. درست است روسیه میانه خوبی با مسیر این کریدور میانی ندارد، اما برای روسیه این موضوع خیلی ضروری است که اینکه راه‌های مواصلاتی در قفقاز جنوبی ایجاد شود و به او برای دور زدن تحریم‌های غرب کمک کند. بنابراین در میانه این محاسبات هم می‌خواهد با ایران کار کند و هم با آذربایجان و ترکیه و حتی با ارمنستان. به این دلیل که نمی‌خواهد ارمنستان را دفع کند تا آن بازیگر به سمت روابط استراتژیک با غرب گرایش پیدا کند و در نهایت ناتو و بعد هم امریکا در این منطقه مستقر شود. نگاه جدید روسیه به قفقاز ناشی از شرایط نظام بین‌الملل و منطقه بعد از جنگ اوکراین است. مواضع روسیه جدید نیست. از 2020 می‌شد حدس‌هایی زد که مسکو به دنبال چه چیزی است. اما روسیه به این دلیل که به دیپلماسی محرمانه علاقه‌مند است، نیت خود را علنی نمی‌کرد. بنابراین آنچه اتفاق افتاده، علنی کردن مواضع قدیمی این کشور است. اتفاق جدیدی رخ نداده است. ما هم باید با این شرایط ژئوپلیتیکی و منطقه‌ای جدید خودمان را وفق دهیم. مشکل ما این است که نمی‌خواهیم شرایط منطقه دچار تغییری شود و حفظ وضع موجود برای ما بهتر است. اما در عمل بعد از جنگ قره‌باغ و بعد از 2020 و پایان خروج ارمنستان از قره‌باغ شرایط تغییر کرده است و ما باید در این شرایط جدید از بازی عقب نمانیم. روسیه و ترکیه واقعیت هستند. غرب خود یک مساله است. ما نیز واقعی هستیم. ما هم باید پای میز مذاکره برویم و طرح‌های خود را روی میز بگذاریم. طرح ایجابی داشته باشیم و صرفا بر این موضوع بسنده نکنیم که نمی‌شود و شدنی نیست و... این سیاست در سال‌های اخیر نشان داده است که جوابگو نیست. ما باید وارد مذاکره 3+3 شویم. طرف مقابل طرح‌هایی دارد. ما نیز طرح‌های جایگزین ارایه دهیم. با ترکیه و روسیه و ارمنستان وارد تحرکاتی شویم. آذربایجان و گرجستان را وارد بازی کنیم. این یک کنش دیپلماتیک است. راحت‌ترین راه این است که ما صرفا مخالفت کنیم در حالی که این فقط یک بخش ماجرا و بخش آسان است. ما باید با ورود به جزییات بگوییم با چه موضوعاتی مخالف و با کدام موضوعات موافق هستیم. در موارد موافقت طرح ارایه دهیم. واقعیت‌ها را در نظر بگیریم و ابتکار عمل داشته باشیم. بر اساس وزن هر یک از کشورهای دخیل بگوییم با این موضوع مخالف و با گزینه‌های دیگر موافق هستیم. بعد از آن وارد چانه‌زنی با بازیگران منطقه‌ای شویم و منافع خودمان را پیگیری کنیم.
به نظر می‌رسد که موضع‌گیری‌های روسیه و عبور از خطوط قرمز کشورهایی که با آنها دارای مراوده است جزو سیاست‌های کلان این کشور است؟ این موضوع معادلات تاکتیکی این کشور را تهدید نمی‌کند؟
درست است که ما در درون خود معتقدیم روسیه بازیگر مهمی است؛ اما مهم این است که آنها چه برداشتی از ما دارند. روسیه در سال‌های اخیر نشان داده است که خیلی نگران واکنش ایران به اقدامات خود نیست. این یک آسیب است که باید جبران شود. روس‌ها نباید احساس کنند ما ناگزیر هستیم با آنها کار کنیم. روسیه اگر با ترکیه وارد مراوده شده است یک ارزیابی از جایگاه ترکیه دارد. همین ارزیابی را از وزن و جایگاه ایران دارد. ما باید ببینیم این ارزیابی چقدر تحت تاثیر نوع سیاست خارجی ما بوده است. این مساله مهمی است.
سفر اخیر نخست وزیر ارمنستان به تهران در راستای مواضع اخیر مسکو درباره تاکید بر ایجاد کریدور زنگزور صورت گرفته است؟
ارمنستان از همان توافق صلح 2020 می‌دانست که روسیه چه مواضعی را پیگیری می‌کند. اما آن چیزی که باعث شد ارمنستان آشکارا از روسیه فاصله بگیرد، رفتار این کشور در قبال قره‌باغ بود. بر اساس اسنادی که ارمنی‌ها منتشر کردند و در دسترس نیز است این را می‌گویند که روسیه با آذربایجان هماهنگ کرده بود که این کار انجام شود. یعنی نیروهای حافظ صلح روسیه در قره‌باغ می‌توانستند مانع خروج ارمنی‌ها شوند، اما نشدند. از طرف دیگر ارمنی‌ها به پیمان امنیت جمعی (CSTO) استناد می‌کنند که روسیه باید به ارمنستان در جنگ قره‌باغ کمک می‌کرد. اما به این دلیل که این کار را نکرده است پس دیگر متحد استراتژیک ارمنستان نیست. اما مساله‌ای که وجود دارد، این است که وقتی به معادلات قدرت نگاه می‌کنیم در میان سه کشوری که در قفقاز جنوبی هستند یعنی جمهوری آذربایجان و ارمنستان و گرجستان، ضعیف‌ترین حلقه این سه کشور ارمنستان است. ارمنستان از تمامی جهات تحت فشار است. از طرف غرب و امریکا و اروپا، ترکیه و روسیه و آذربایجان. بنابراین تصمیم‌گیری برای ارمنستان سخت است. اقتصاد بسیار ضعیف و جمعیت اندکی داد. از لحاظ جغرافیایی کشوری است که در بن‌بست قرار دارد. نیروی نظامی آنچنانی ندارد. یکسری کشورها هستند که به او کمک می‌کنند، اما قدرت نظامی بالایی ندارد. ارمنستان چاره را در این دیده است که تصمیم‌گیری را تعلیق کند. یعنی تصمیم نگیرد به این دلیل که هر تصمیمی که بگیرد یا ایران مخالف است یا ترکیه یا روسیه. هر چند که فرانسه به این کشور کمک نظامی می‌کند. اما کمک نظامی را نمی‌شود بلافاصله به قدرت واقعی تبدیل کرد. نیروی نظامی آموزش می‌خواهد. حلقه ضعیف معادلات قفقاز، ارمنستان است. باید ببینیم آن طرح پیشنهادی آقای پاشینیان یعنی تبدیل قفقاز جنوبی به منطقه صلح و امنیت، بدون حمایت روسیه پیش می‌رود یا خیر. معادلات قفقاز معادلات بسیار پیچیده و چند بعدی است. تعدد بازیگران باعث شده است که بازی در این منطقه خیلی حساس باشد. به عبارت دیگر هیچ بازیگری نباید از همان ابتدا دست خود را ببندد و بگوید که نمی‌شود. ما نیز قاعدتا باید یک بازی ایجابی چندبعدی پیچیده طراحی کنیم.
منبع : اعتماد
به این خبر امتیاز دهید:
بر اساس رای ۰ نفر از بازدیدکنندگان
با دوستان خود به اشتراک بگذارید:
کپی شد

پیشنهاد ویژه

    دیدگاه تان را بنویسید

     

    دیدگاه

    توسعه