خبر را به رئیس میدهد. حالا علاوه بر او و کارمندش که به اصفهان رفته، شخص اول فدراسیون هم ماجرا را میداند. دستور صریح است: «برو ببین چه خبر است.» راهی اصفهان میشود. به استادیوم میرود. داوران را میبیند. میخواهد چندوچون داستان را جویا شود که یک جعبه گز جلویش میگیرند. میل به شیرینی ندارد. آمده فسادی بزرگ را کشف کند. گز را رد میکند، اما دستی که جعبه را جلویش گرفته کنار نمیرود: «لابهلای آردها و گزها را ببینید آقای دانشور.» برق از سر دبیرکل میپرد. در میان آردها و گزها، برق سکههای طلا خودنمایی میکند. دومین دوره لیگ حرفهای ایران در حال برگزاری است. همه طبق معمول شعار میدهند. همه میخواهند با فساد مبارزه کنند. و البته همه میخواهند خر خود را زودتر به مقصد برسانند؛ به هر قیمتی که شده. حتی لنگانلنگان و از بیراهه!
فصل قبل، پرسپولیس در روز آخر اولین دوره لیگ برتر و به لطف نتیجه نگرفتن استقلال در انزلی، قهرمان شده. حرف و حدیثهای بعد از آن روز زیاد است. از کمکاری چند بازیکن آبی تا زدوبند و تبانی برای اینکه قهرمانی به نام رقیب نخورد و حالا که سپاهان قهرمان شده، حرف از پرداخت رشوه، شیرینی و گرفتن قهرمانی با زور سکه است. عضو ارشد کمیته اخلاق وقت که با جریمه و محرومیت و ممنوعیت بابت گذاشتن ریش لنگری و خالکوبی، به کابوس بازیکنان و مربیان تبدیل شده، جریان سکهها را هم به دل رسانهها میبرد. باشگاه سپاهان بیانیه میدهد و آقای اخلاق را تهدید میکند. ماجرا شور میشود. شایعات و خبرها دستبهدست میشوند و ناگهان همه چیز به فراموشی سپرده میشود تا فصلی دیگر و رقابتی دیگر برای «گرفتن» قهرمانی آغاز شود.
حدود 15 سال بعد و در سال 1395، محمد دادکان در بخشی از مصاحبهاش با روزنامه قانون درباره گزهای سکهدار باشگاه سپاهان حرف میزند: «الان آقای تاج رئیس فدراسیون است، اگر چیزی بگویم، میگویند که میخواسته علیه من سخن بگوید. به شما خیلی راحت میگویم که این اتفاق در اصفهان افتاده و سکه لای گز گذاشته و به داوران ما دادند. آقای دانشور (دبیرکل وقت فدراسیون فوتبال) این مطلب را کشف کرد. خودم او را فرستادم. من به آقای دانشور گفتم بدون آنکه کسی متوجه شود به اصفهان برود. او هم در رختکن جعبههای گز را گرفت و دید که داخلش سکه است. تاج یک شب در فدراسیون نزد من آمد و گفت که ما این کارها را نکردیم و افراد دیگری این کار را انجام دادهاند. گفتم دیگر مسئله را ببندید و اجازه ندهید شرایط بدتر شود. من هم نمیگویم شما این کار را کردهاید، بالاخره در اصفهان در جعبه گز داوران ما سکه بوده است، ما هم گرفتیم و همین کار را هم در مشهد کردید. نمیتوانم بگویم چه کسی در اصفهان این کار را کرد اما ما این را در اصفهان دیدیم که در گز، سکه گذاشتند و به داوران دادند. هیچ وقت نیامدم لاپوشانی کنم. ولی اینکه بگویم چه کسی این کار را کرد، نمیتوانم. هرچند شک میکردم ولی ممکن بود منکر شوند و بگویند که معاون یا مدیر من این کار را کرده ولی مهم این است که در جعبه گز، سکه گذاشتند.»
در قوانین اخلاقی فیفا، حتی دانستن احتمال تبانی یا پرداخت رشوه و پنهان کردنش هم مجازاتی برابر با دست داشتن در تخلف دارد. اما اینجا، رئیس فدراسیون دستور عدم بررسی پرونده را میدهد تا همه چیز مسکوت بماند و زور فساد به اخلاق بچربد! رئیس هیاتمدیره و مدیر آن سال سپاهان، سالها بعد رئیس فدراسیون و مدیر تیمهای ملی میشوند، اعضای کمیته اخلاق آن سالها، خود به فساد مالی و دست داشتن به فروش اقلام طرفداری تیم ملی در جام جهانی متهم میشوند و هیچکس هم درباره گذشته اقدامی نمیکند. ریش لنگری که دیگر مد نیست، اما بدنهای بازیکنان چنددهمیلیاردی در برابر دوربینهای تلویزیونی با انواع و اقسام خالکوبیهای گلدرشت خودنمایی میکند و البته فوتبال ایران همچنان به فساد مبتلاست؛ فسادی که همه از آن خبر دارند، همه دربارهاش حرف میزنند، اما هرگز از بین نمیرود، بلکه شکلش عوض میشود. روزی سکه را لای گز آردی جاساز میکردند، حالا رشوههای کلان را به شکل ارز دیجیتال، دلار، حواله خودرو و ساعت رولکس میدهند.
از توتونروی ایتالیایی تا ریالهای رفسنجان
پرده اول- سال 1980، دو مغازهدار ایتالیایی ادعا کردند اطلاع دارند که بعضی از بازیکنان لیگ ایتالیا در تبانی دست داشتهاند. پلیس مالی ایتالیا به ماجرا ورود میکند. این رسوایی که به توتونرو (Totonero) مشهور شده فاش و مشخص میشود که تعدادی از باشگاههای سری A و سری B از جمله میلان، لاتزیو، ناپولی و یوونتوس در آن دست داشتهاند. با حکم دادگاه و تایید فدراسیون، میلان و ناپولی به سری B سقوط میکنند و چند بازیکن هم از فوتبال محروم میشوند که مشهورترینشان پائولو روسی است. همان ستارهای که دو سال بعد و پس از پایان محرومیتش ایتالیا را قهرمان جام جهانی 1982 میکند و توپ طلا و کفش طلا را هم به خانه میبرد.
پرده دوم- حدود 40 سال بعد در ایران، وقتی تیم مدیریتی باشگاه مس رفسنجان تغییر میکند، مدیران جدید متوجه بدهی ۲۲۰میلیاردی میشوند و در ادامه و پس از بررسی اسناد مالی باشگاه میفهمند که برای بخش زیادی از هزینههایی که انجام شده هیچ سند مالی وجود ندارد. نهادهای اطلاعاتی به باشگاه ورود میکنند. تراکنشهای مالی حساب باشگاه مس رفسنجان را زیر ذرهبین میبرند و کشف میکنند که ارقام سنگینی از حساب این باشگاه در طول فصل 1400-1399 به حساب سه صراف واریز شده است. صرافها احضار میشوند و اعتراف میکنند که این ارقام را در ازای فروش ۴۰۰ سکه طلا و مقادیری دلار و یورو دریافت کردهاند. تحقیقات ادامه پیدا میکند تا مدیران پیشین باشگاه مس رفسنجان هم اعتراف کنند که سکهها و دلارها به درخواست سرمربی وقت تیمشان به افرادی که او تعیین کرده پرداخت شده اما سندی در اینباره در باشگاه ثبت نشده است. و این سرآغاز ماجرای جدیدی است که طی یکی، دو ماه گذشته، پرونده جدید فساد در فوتبال ایران را به روی رسانهها و جامعه گشوده است. حتی پای سه عضو فدراسیون و سازمان لیگ فوتبال هم به این پرونده باز شده و ریاست کمیته داوران، ریاست کمیته مسابقات لیگ برتر و لیگ یک از ادامه فعالیت در فوتبال منع شدهاند تا ارکان قضایی رای خود را اعلام و تکلیف آنها را مشخص کنند. خبرگزاری فوتبالی نوشته که بر اساس اطلاعات بهدستآمده از منابع محلی، دو نفر از سه مدیر ارشد مورد اشاره در کرمان به دادگاه رفتهاند و البته یک چهره رسانهای معروف هم احضار شده است. دلیل خاصهخرجیها هم که مشخص است؛ تیم تازه به لیگ برتر صعودکرده رفسنجانی برای رسیدن به رتبههای بالای جدول، خرجهایی کرده که ظاهراً شامل تعیین داوران و ارکان نظارتی مورد نظرش در بازیهای مختلف، نفوذ در رسانهها و روزنامهنگاران برای جلب حمایت و خطدهیهای جهتدار و حتی اعمال فشار بر دیگر تیمها به منظور کسب برتری تیم خودی بوده است. البته تا نهادهای نظارتی و قضایی خارج از فدراسیون فوتبال رای خود را ندهند و ابعاد ماجرا به شکل کاملتری برای مردم روشن نشود، نمیتوان با قطعیت از موضوع و افراد درگیر نام برد، اما آنچه همچون آفتاب سرزمینهای کویری ایران روشن است، ورود این حجم از پول بیحساب و کتاب به چرخه مالی لیگ برتر است؛ عددی که میتوان ادعا کرد با آن میشد دو تیم را در یک فصل لیگ برتر طی همان سالهای 1399 تا 1400 اداره کرد!
زیروبم فساد در فوتبال و نمونههای آن
پول زیاد و البته «بیحساب»، فساد هم در پی دارد. این یک گزاره صحیح است که در هر حوزهای هم میتواند کاربرد داشته باشد؛ در صنعت، تجارت، سیاست و البته ورزش. با گسترش نفوذ فوتبال طی پنج دهه گذشته در دنیا و ورود موجی از سرمایهگذاریهای بزرگ و ورود حامیان مالی بیشمار به این فضای کسبوکار جدید، میلیاردها دلار درآمد ناشی از پاداش قهرمانیها، حق پخش تلویزیونی بر اساس رتبه پایان فصل و پاداش حضور در رقابتهای منطقهای یا جهانی هم به فوتبال سرازیر شد. طبیعی است که تلاش سرمایهگذاران برای دستیابی به این درآمدهای بالقوه هم دوچندان شده باشد. و باز هم مثل هر پدیده و حوزه دیگری، هرچه پول و قدرت در اختیارت بیشتر باشد، تلاش برای چنگ انداختن به درآمد بیشتر و پیشرفت به هر قیمتی هم برایت به شکل یک «حق» -ولو نامشروع- جلوه میکند.
اما راههای ورود این سازوکار فاسد به فوتبال کجاست؟ بیتردید ورود به این حوزه، از محل بخشهای آسیبپذیری که با پیشنهادهای دندانگیر پایشان شل شود و بند را به آب بدهند آسانتر و مطمئنتر خواهد بود. در این میان، شاید بعضی بخشها به شکل مستقیم و بعضی هم غیرمستقیم در تعیین نتیجه دست داشته باشند. در رقم خوردن نتیجه یک مسابقه فوتبال، بازیکنان دو تیم و داوران میتوانند نقش اصلی را بازی کنند. اما مدیران، رسانهها و حتی تماشاگران هم دیگر پنجرههای ورود فساد به فوتبال هستند. تردیدی نیست که فوتبال به عنوان پدیدهای نوظهور نسبت به سایر پدیدههای صنعتی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و حتی فرهنگی، ساختارهای چندان محکم و غیرقابل نفوذی در تمام جهان نداشته باشد، اما حساسیت بالای این پدیده و اثراتی که بر سایر پدیدهها به ویژه تاثیر بر روابط اجتماعی و فرهنگی و حتی مناسبات سیاسی داشته موجب شده تا ارکان قانونگذاری و نظارت بر فوتبال، برای حاکم کردن اخلاق و رعایت بازی جوانمردانه بر آن تلاش کنند. با این همه، حتی با وجود قوانین بازدارنده و سختگیرانه، نهتنها تسری جهانی و رعایت کدهای اخلاقی در تمام کشورها بهطور مساوی نافذ نیست، بلکه خود نهاد اصلی متولی فوتبال جهان یعنی فیفا هم از گزند بدترین نوع فسادپذیری و ابتلا در امان نیست.
اینها خلاصهای از چهار نمونه فساد بزرگ در تاریخ فوتبال جهان هستند. هم در سطح باشگاهی و ملی، هم در سطح منطقهای و جهانی؛ ببینید راههای رخنه فساد در پدیده بزرگ جهان چگونه است:
4- کشیرولز (Cashirules): مکزیک از زمانی که در سال 1986 به مرحله یکچهارم نهایی رسید، در همه جامهای جهانی به جز 1990 حضور داشته، اما همین یک سال غیبت هم به دلیل شکست آنها در داخل زمین رخ نداده. آنها به دلیل استفاده از چهار بازیکن بالای سن مجاز در مسابقات قهرمانی زیر 20 سال کونکاکاف در سال 1988 که اتفاقاً به قهرمانیشان منجر شد از سوی فیفا محروم شدند. روزنامهنگاری به نام آنتونیو مورنو این فساد بزرگ را افشا کرد، سپس فدراسیون فوتبال ایالاتمتحده خواست تا تحقیقاتی در این زمینه انجام شود و در نهایت هم با تایید کنفدراسیون منطقهای، مکزیک از جام جهانی جوانان محروم شد و آمریکا جایش را گرفت. فیفا هم از تصمیم کونکاکاف حمایت کرد و مکزیک را از شرکت در تمام مسابقات فوتبالی که از سوی فیفا سازماندهی و اجرا میشد بازداشت.
3- قهرمانی کثیف با پول «تاپی»: بندرنشینان مارسی هنوز هم شیرینی و تلخیهای فصل
93-92 را به یاد دارند. باشگاه المپیک مارسی آن فصل به قهرمانی در اروپا رسید تا تنها فرانسوی صاحب جام لیگ قهرمانان اروپا باشد، اما مسیری که برنارد تاپی، رئیس متمول مارسی و همکارانش برای رسیدن به قهرمانی برگزیده بودند، پاک نبود. آنها که پیش از فینال اروپایی مقابل میلان، برای قهرمانی در لیگ فرانسه به یک پیروزی بر والنسین نیاز داشتند، به دو بازیکن حریف یعنی کاپیتان کریستف روبرت و قهرمان آرژانتینی جام جهانی خورخه بوروچاگا رشوه دادند که در بازی مقابل مارسی ضعیف بازی کنند تا تیم جنوبی برای فینال لیگ قهرمانان سرحال باشد. مارسی دو سال قبل در فینال لیگ قهرمانان اروپا به ستاره سرخ بلگراد باخته بود و تاپی که نمیخواست دوباره شکست بخورد، به مدافع میانی تیمش ژان ژاک آیدلی دستور داد که از طرف او به بوروچاگا و روبرت (که قبلاً در نانت با آیدلی همتیمی بودند) رشوه بدهد. جریان رشوهدهی یک روز قبل از بازی عملی شد. مارسی به لطف گل آلن بوکسیچ بازی را برد، اما یکی دیگر از بازیکنان والنسین یعنی ژاک گلسمن به داور و مدیران باشگاه خودش جریان را لو داد تا پلیس چند روز بعد از آن بازی که پس از فینال اروپایی و قهرمانی مارسی هم بود، از بازیکنان مارسی و سپس والنسین بازجویی کند. روبرت پذیرفت که 250 هزار فرانک رشوه گرفته، پولها در باغچه خانه عمهاش کشف شد، تاپی به اتهام تبانی و کلاهبرداری به دو سال زندان محکوم شد و گلسمن که ماجرا را فاش کرده بود، در سال 1995 جایزه بازی جوانمردانه فیفا را دریافت کرد.
2- مرداب آلمانی و توفان کالچوپولی: گرچه رسواییهای مالی کوچک و بزرگی مانند توتونرو در اوایل دهه 1980 که در ابتدای این مطلب به آن اشاره شد یا گرداب بزرگ رشوه در فوتبال آلمان در فصل منتهی به تابستان 1971 که طی آن بیش از 50 بازیکن و مدیر شش باشگاه را به درون خود کشید که برای راه دادن به رقیب و تلاش برای سقوط نکردن باشگاه کیکر اوفنباخ رشوه گرفته بودند، در جهان فوتبال وجود داشته، اما بیتردید بزرگترین رسوایی فوتبال باشگاهی، کالچوپولی (Calciopoli) در ایتالیا بوده که طی سالهای 2004 تا 2006 رخ داد. همه چیز از آنجا شروع شد که تحقیقات آژانس فوتبالیGEA World نشان داد که لوچیانو موجی و آنتونیو ژیرادو، مدیران ارشد یوونتوس، با مقامات فوتبال ایتالیا در مورد انتخاب و تاثیرگذاری داوران در بازیهای مختلف تبانی کرده بودند. یوونتوس، میلان، فیورنتینا و لاتزیو در خط مقدم این رسوایی قرار داشتند و همهشان هم مجازات شدند. یوونتوس را از عناوینش در فصلهای 2005-2004 و 2006-2005 محروم و مجبورش کردند تا به سری B سقوط کند. 30 امتیاز هم از امتیازات میلان در فصل 2006-2005 کسر شد و فیورنتینا و لاتزیو هم اجازه ورود به لیگ قهرمانان و جام یوفا را نیافتند.
1- فروش میزبانی جام جهانی و رشوهگیری فیفا: هرچقدر رسواییها و کجرویهای باشگاهها و حتی تیمهای ملی و فدراسیونها را بتوان تحمل کرد، فساد گسترده و آلوده شدن مرجع جهانی فوتبال در جهان را نمیتوان برتافت. اما فیفای بزرگ هم آلودگی تا مغز استخوان را تجربه کرده؛ بر اساس تحقیقات گسترده چند روزنامهنگار بریتانیایی و پیگیری وزارت دادگستری ایالاتمتحده مشخص شد که به مقامات فیفا رشوه داده شده بود تا میزبانی جام جهانی در سالهای 2018 و 2022 را به روسیه و قطر بفروشند! اعضای کمیته اجرایی، مقامات ارشد کنفدراسیونهای عضو مثل آمریکای شمالی و آفریقا که تعداد زیاد اعضایشان در رایگیری میزبانان جام جهانی تعیینکننده است و پولپاشی برای جلب نظر مقامات فیفا که وظیفه داشتند آمادگی، امکانات و قابلیت روسیه و قطر را برای میزبانی بررسی کنند، از جمله اقداماتی بود که مقامات فیفا در آن دست داشتند. بعدها و در سال 2015 مشخص شد که بسیاری از مقامات فیفا به رشوه، کلاهبرداری و پولشویی متهم هستند. پای دریافت بیش از 150 میلیون دلار از سوی مقامات فیفا در میان بود که موجب شد چند تن از آنها در ماه می 2015 در کنگره این سازمان در زوریخ دستگیر شوند. این رسوایی لکه ننگی بر بدنه حاکمیتی فوتبال بود که در نهایت به استعفای سپ بلاتر از سمت خود به عنوان رئیس فیفا منجر شد و حتی میشل پلاتینی، رئیس وقت فیفا و اسطوره فوتبال فرانسه را هم به میان این باتلاق بزرگ کشید که متهم به دریافت دو میلیون دلار رشوه شده بود و در نهایت از سوی کمیته اخلاق فیفا تا سال 2023 از تمامی فعالیتهای مرتبط با فوتبال محروم شد.
فساد ایرانیزه در فوتبال ایرانی
شرطبندی، رشا و ارتشا، رواج جادوگری و خرافات و زدوبند. هر نوع از این آلودگیها را که بخواهید در فوتبال ایران پیدا میشود. مربوط به امروز و دیروز هم نیست. ساختار پرمشکل و سرشار از ایراد فوتبال باشگاهی در کشور موجب شده تا دستهای آلوده برای پیشبرد اهدافشان حسابی صاحب اختیار و قدرت باشند. هرچه در هرم باشگاهی در فوتبال ایران پایینتر هم بروی، بوی فساد بیشتر و روی زشت آن هم نمایانتر است. اوضاع آنچنان آشفته است که مثلاً امیر عابدینی، رئیس پیشین باشگاه پرسپولیس و چند باشگاه دیگر که از مدیران برجسته و سابقهدار در فوتبال باشگاهی و فدراسیون بوده به ایسنا میگوید: «به دلیل کاری که با یکی از مدیران باشگاهها [لیگ برتری] داشتم به آنجا رفتم. دیدم که یکی از این آدمهای معروف به جادوگری پشت در نشسته. به داخل اتاق رفتم. گفتم فلانی این چه کسی است که پشت در نشسته است. گفت بنشین تا برایت بگویم. مگر جادوگری در قرآن گفته نشده؟ گفتم مذمتش را داریم. در قرآن نگفته که سراغ ساحر بروید. گفته از آنها اجتناب کنید. چرا شما این را به اینجا میآورید؟ گفت کار ما گره خورده. ایشان را آوردهایم تا گره کار ما را باز کند. گفتم چه کسی این توصیه را به تو انجام داده؟ گفت سرمربیام... فکر کنید. وقتی یک مدیر عالیرتبه فوتبال به این نتیجه میرسد که با جادو و جنبل مشکلاتش را حل کند، نه با تکیه بر علم، بدنسازی، تغذیه، کار روحی-روانی، نه انتخاب خوب مربی و بازیکن، همه اینها را میخواهد در کاسه جادوگری بگذارد!». یا در جایی دیگر از همان مصاحبه، به تبانی آشکار در لیگهای پایینتر برای صعود به ردههای بالا آن هم در سطوح مختلف تیم، لیگهای فوتبال و فدراسیون اشاره میکند: «شب قبل از بازی که فردایش سرنوشت صعود یا عدم صعود تیم تو را رقم میزند، به یکباره بهترین دفاعت میگوید من تب دارم. تو هم بازیکنی نداری که در پست او بگذاری. ناچار میشوی دفاع راست خود را به پست دفاع وسط منتقل کنی. اما یکباره از فدراسیون با شما تماسی میگیرند که ایشان هم دوپینگش مثبت است! چه زمانی مسابقه است؟ فردا! و تو از ترس، این بازیکن را هم دیگر نداری... .»
و این تنها بخش کوچکی از داستان هزار و یک شب فساد در فوتبال ایران است. فقدان سیستم نظارتی دقیق، کارآمد و دارای اختیار در برخورد با فساد موجب شده تا علاوه بر بیرون زدن چنین دم خروسهایی، موارد وقیحتر و آشکارتری هم در ارائه رشوه به تیم داوری که مسئول قضاوت سالم و برقراری عدالت در زمین مقدس مسابقه است، رقم بخورد. این نمونه را هم ببینید که چگونه سیدمهدی سیدعلی، داور سرشناس و حالا بازنشسته، در گفتوگویی با برنامه ورزش و مردم تلویزیون دست به شفافسازی در مورد یک ماجرای واضح فساد میزند و از پرداخت رشوه و درخواست رئیس هیات فوتبال یک استان (یعنی نماینده مستقیم رئیس فدراسیون و نفر اول اجرای فوتبال پاک در آن استان)، برای کمک تیم داوری جهت جلوگیری از سقوط تیم استان در یک بازی لیگ برتری در سال 13۹۹ پرده برمیدارد که با جاسازی سکه و صنایع دستی در چمدان مخصوص ست رادیویی داوران خواسته ناحق خود را مطرح کرده است: «او به بهانه تحویل ست رادیویی به اتاق من در هتل آمد و کیف را تحویل داد و درخواستش را مطرح کرد که با مخالفت من مواجه شد. بعد از رفتن او کیف را باز کردم و سکه و صنایع دستی را دیدم و بلافاصله به لابی هتل زنگ زدم تا برگردند و آن هدایا (رشوه) را ببرند.» اما نکته اصلی افشاگری این داور جایی است که میگوید ماجرا را به سرپرست وقت فدراسیون فوتبال گفته و موضوع را در ارکان قضایی فدراسیون هم ثبت کرده است! اما انگار این بار هم مانند ماجرای گزهای آردی در اصفهان، به جای رسیدگی قانونی به پرونده اتهامی آن رئیس هیات و اعلام آن برای پیشگیری از موارد مشابه بعدی، همچنان سیاست «لاپوشانی» دنبال شده و روی همه چیز سرپوش گذاشته شده است. طبق کدهای اخلاقی فیفا، که نحوه برخورد با فسادهای گزارششده را در آییننامههای خود به صراحت مشخص کرده و راه فراری برای پوشاندن آن باقی نگذاشته، رسیدگی به این پرونده فساد و موارد مشابهش (مانند آنچه این روزها درباره باشگاه مس کرمان افشا شده) اجباری بوده و عدم گردش کار در ارکان قضایی فدراسیون، خود یک فساد محسوب میشود و همین چیزهاست که به شائبه دخالت سیستماتیک در این تخلفات دامن میزند و موجب میشود تا کنفدراسیون فوتبال آسیا با ارسال نامهای به فدراسیون فوتبال، خواهان ارائه توضیحاتی در زمینه پرونده فساد اخیر در باشگاه مس کرمان شود. «AFC» در این نامه، با نام بردن از دو فرد متهم در پرونده فساد در فوتبال، یعنی رئیس پیشین کمیته مسابقات سازمان لیگ و رئیس سابق کمیته داوران فدراسیون فوتبال، از فدراسیون ایران درخواست کرده ماجرای رخداده و اقدامات صورتگرفته در اینباره را تشریح کند.
با این حال، رئیس فدراسیون ضمن اعلام اینکه سازمانش پاسخ نامه را داده، انگار همچنان بر همان سیاست «ابراز بیاطلاعی» به سبک ماجرای سکه و گز اصرار دارد: «اطلاعات ما در حدی هست که اعلام شده. موضوع پرداخت رشوه از سوی دادگستری کرمان در حال پیگیری است و اگر ثابت شود، کمیته اخلاق فدراسیون فوتبال هم برخورد میکند. هیچکس نباید از این فساد چشمپوشی کند و مسئله را جدی نگیرد. هر کسی موضوعی دارد که جنبه کیفری ندارد میتواند به ارکان قضایی فدراسیون فوتبال شکایت کند. در سال ۱۴۰۰ کمیته اخلاق پروندهای مشابه مربوط به باشگاه مس شهر بابک را بررسی کرد که برخی محروم شدند. پرونده فعلی هم صرفاً درباره پرداخت رشوه است. سه نفر در حوزه فوتبال که یکی از آنها رسانهای است، هر کدام حدود ۲۵ سکه دریافت کردهاند. پرونده در حال بازپرسی است و اگر اثبات شود، این افراد محروم میشوند. نهادی گزارشی به من داد که پیشنهاد ما این بود که این پرونده به دادگستری برود و در ارکان قضایی فدراسیون بررسی نشود. باید به مقامات قضایی فرصت دهیم تا پرونده را بررسی کنند.»
اما چرا سازوکار مبارزه با فساد، یا دستکم کنترل روندهای رایج در فعالیتهای روزمره فوتبال کشور در فدراسیونی که خود متولی اول و آخر فوتبال مملکت است وجود ندارد؟ آیا کدهای اخلاقی فیفا و حتی پیشبینی سازوکارهای لازم برای مبارزه با فساد در اساسنامه فدراسیون فوتبال کافی نیست یا وجود ندارد؟ البته که وجود دارد. نهتنها در اساسنامه فیفا، بلکه در اساسنامه فدراسیون فوتبال نیز راهکار لازم برای تشخیص و مبارزه با فساد دیده شده است، اما چرا اجرا نمیشود، خدا میداند! بیایید دوباره به مصاحبه عابدینی با ایسنا برگردیم: «باید بگویم دردآور است که اصلاً در فوتبال متهم داشته باشیم. باید به گونهای بستر تمیز باشد که حتی [هیچ متهمی] وجود نداشته باشد. ولی الان میبینیم که وجود دارد. بنده در ذهن خودم خیلیها را متهم میکنم، چون سیستمی وجود ندارد که بررسی کند و موضوع را تجزیه و تحلیل کند و از منافع افراد و کمیتهها و سیستمهای ادارهکننده فوتبال قوی و محکم دفاع کند. شما به دفاع آقای تاج نگاه کنید[میگوید]کار ما نیست کار دستگاه قضایی است. چرا؟ اتفاقاً کار شماست. شما باید بررسی کنید و شما باید در بحرانها دست نیاز را به دستگاههای بیرونی از فوتبال دراز کنید. در فوتبال همه چیز تعریف شده است و جایگاه دارد. اگر کمیتهها قوی عمل میکردند کار به دستگاه قضایی نمیکشید. مگر اینکه نتوانی. ما در اساسنامه فدراسیون فوتبال این بند را به صورت قاطع داریم. صیانت از سلامت و حفظ حرمت، اینها جزو وظایف رئیس فدراسیون است. رئیس فدراسیون موظف است تشکیلاتی را برای صیانت و حفاظت از سلامت فوتبال مهیا کند. یکسری ارگانها، تشکیلات، کمیتههایی مانند کمیته اخلاق، انضباطی و استیناف تشکیل شده است. وقتی در شرح وظیفه اینها نگاه میکنید، بعد از وقوع یک حادثه، وظیفه اینها شروع میشود. اینها نمیتوانند از اول بروند، قضیه را بررسی کنند و بدون شاکی و متشاکی وارد یک پروندهای شوند. هر فردی که در فدراسیون فوتبال به عنوان رئیس و عضو هیات رئیسه مسئولیت داشته، کمیته صیانت را تشکیل نداده که به این خاطر است که اصلاً آن را نخوانده است. این کمیته برای این است که بتواند نقش نظارتی داشته باشد و تحقیق و تفحص انجام بدهد یا هدایت کند و اجازه ندهد آلودگی دامن فوتبال را آنقدر بگیرد که صدای فساد به گوش عامه هواداران و مردم برسد و همه را ناراحت و نگران کند. رئیس فدراسیونی در برنامه زنده تلویزیونی میگوید ۸۰ درصد تعیین نتایج در بیرون زمین نقش دارد. این دارد چه چیزی را فریاد میزند؟ بیرون زمین چه خبر است؟ بیرون زمین تاکتیکی است که سرمربی میتواند به بازیکنانش بگوید؟ یک ستاد باشگاهی است. هدایت و هماهنگی است. علم، پزشکی دانش و تغذیه است. نه اینکه من بگویم که ۸۰ درصد نتیجه بیرون رقم میخورد. نه! نتیجه تدارک دیده میشود اما رقم نمیخورد. اینکه نتیجه بیرون از زمین رقم میخورد یعنی میتوان دَم داور و برگزارکننده را دید. بازیها و نتایج را جابهجا کرد. یک نفر نمیتواند به من بگوید چرا ما کمکداور ویدئویی نیاوردیم؟ وقتی نداریم آیا میشود گفت تعمدی وجود دارد؟ آیا میشود گفت برای این کمکداور ویدئویی نمیآید که یکسری افراد بیرونی منافع خودشان را از طریق فوتبال و تغییر نتایج دنبال میکنند و آنها متضرر میشوند؟ ما نمیتوانیم جلوی شرطبندی را بگیریم چون دست ما نیست. نهادهای دیگر باید بگیرند. اما نمیتوانیم جلوی تقلب و تخلف یک داور را بگیریم؟! نمیتوانیم بگوییم کدام داور مشکل ایجاد میکند و حیثیت داوران سالم را میبرد؟»
... و راه پیشرو همچنان ناهموار است!
حرفهای عابدینی کاملاً همهچیز را روشن کرده و چهرههای دیگری مانند حسین عسگری، رئیس اسبق کمیته داوران هم به این فضای تاریک نور تاباندهاند: «این اتفاقات در فوتبال ما عادی شده. قطعاً عزم و اراده برای مبارزه با این پدیده شوم، به نتیجه خواهد رسید. در هر صورت برخی افراد هستند که میخواهند از راه غیرقانونی و میانبر به خواستههای خود برسند و باید با آنها برخورد قاطع شود. وقتی جرمی رخ میدهد اگر درست تصمیمگیری و برخورد شود، شک نکنید اثرگذار خواهد بود. یقیناً اگر قوه قضائیه به موضوع ورود نمیکرد این ماجرا ادامه داشت. آن هم در شرایطی که گفته میشود گزارش این مسائل و اتفاقات را سال گذشته به فدراسیون ارائه دادند اما به نظر میرسد که آنها توجهی نکردند.» گماردن افراد اشتباه در مسئولیتهای مهم، یکی دیگر از راههای ورود فساد به هر پدیدهای است. چنان که عسگری هم با اشاره به عدم صلاحیت رئیس مستعفی کمیته داوران که یکی از متهمان پرونده فساد فعلی است، بر همین مسئله تاکید دارد: «از همان ابتدا نهتنها من بلکه خیلی از پیشکسوتان مخالف حضور او بودند. طبق قانون فیفا رئیس کمیته داوران و اعضای آن نباید در هیچیک از باشگاهها و نهادهای فوتبالی زیرمجموعه فدراسیون عضو باشند ولی او در حالی رئیس کمیته داوران شد که ریاست هیات فوتبال کهگیلویه و بویراحمد را نیز بر عهده داشت. پس کار او در مجموعه کمیته داوران غیرقانونی بود اما برای کسی در فدراسیون اهمیت نداشت!»
جمله آخر را دوباره بخوانید؛ برای کسی در فدراسیون اهمیت نداشت! و این شاید بزرگترین مشکل در فوتبال ایران و حتی دیگر سازمانهای کشور باشد. بیاهمیت بودن مسئولیتی که مردم به شکل مستقیم، یا غیرمستقیم برعهده مدیران گذاشتهاند. آلزایمر خودخواسته و خود را به خواب زدن عامدانه. مشکل ما همین است. این خفته، بیدار نخواهد شد. وحید نمازی
دیدگاه تان را بنویسید