این پیشرفتها نتیجه تلاشهای جهانی و ملی برای ایجاد زیرساختهای قویتر، افزایش دسترسی به آموزش و بهداشت و ترویج برابری و عدالت بوده است. ارتقا در این شاخصها نهتنها به معنای زندگی بهتر برای افراد، بلکه نشاندهنده ایجاد بستر مناسب برای به وقوع پیوستن توسعه پایدار خواهد بود. در این نوشته روند شاخصهای کلیدی، در طول دهههای اخیر مورد بررسی قرار گرفته است.
دموکراسی
دموکراسی اهمیت ویژهای در بهبود کیفیت زندگی دارد. تضمین حقوق و آزادیهای اساسی، از جمله آزادی بیان و حق مشارکت در تصمیمگیریهای سیاسی به افراد اجازه میدهد که در سرنوشت خود دخیل باشند. دموکراسی با ایجاد نهادهای شفاف و پاسخگو، به نوبه خود خدمات عمومی مانند آموزش و بهداشت را بهبود میبخشد و به کاهش فساد کمک میکند، همچنین از طریق ترویج عدالت اجتماعی و کاهش نابرابری، فرصتهای برابر را برای همه افراد فراهم میآورد. عجم اوغلو و همکارانش در مطالعات خود به این نتیجه رسیدند که وجود دموکراسی و نهادهای شفاف در یک جامعه، بر تولید ناخالص داخلی تاثیر مثبت دارد. فراگیری دموکراسی در کشورها در بلندمدت تولید ناخالص داخلی را حدود ۲۰ درصد افزایش داده است. موسسه V-Dem همهساله شاخصی به نام دموکراسی انتخاباتی (The Electoral Democracy Index) منتشر میکند. این شاخص یک ابزار مهم برای ارزیابی و مقایسه میزان دموکراتیک بودن نظامهای سیاسی در کشورهای مختلف است. این شاخص به تحلیل کیفیت و شفافیت فرآیندهای انتخاباتی، مشارکت عمومی در انتخابات و احترام به حقوق سیاسی و مدنی شهروندان میپردازد. در چند دهه گذشته، انقلابهای مردمی و سرنگونی حکومتهای خودکامه، فشارهای بینالمللی برای اصلاحات داخلی و توسعه فناوریهای اطلاعات و ارتباطات سبب افزایش شدید این شاخص شدهاند. هر چند روند کلی این شاخص مثبت بوده است، اما عوامل مختلفی از جمله اقتدارگرایی و سرکوب مخالفان در کشورهایی مانند مصر، روسیه و ترکیه، کودتاهای نظامی در مالی و میانمار و کاهش آزادیهای فردی در پی همهگیری کرونا باعث کاهش این شاخص از سال 2013 شدهاند.
نرخ باسوادی
تحصیلات یک مهارت کلیدی در زندگی افراد است. این مهارت، علاوه بر ارتقای سطح دانش و آگاهی افراد، در بهبود شرایط اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی نیز تاثیرگذار است. به طور کلی، کشورهایی که نرخ باسوادی بالاتری دارند، معمولاً با نرخ بیکاری پایینتر، درآمد بالاتر، وضعیت بهداشتی بهتر و رشد اقتصادی پایدارتری مواجه هستند. بنابراین، سرمایهگذاری در آموزش و ترویج باسوادی، بهعنوان یکی از اولویتهای اساسی، بهطور مستقیم به بهبود کیفیت زندگی افراد و توسعه پایدار جامعه کمک میکند. هر چند کشورهای صنعتی در اواخر قرن نوزدهم نسبت به ایجاد سیستم تحصیلی اجباری کودکان اقدام کردند، اما فراگیری این سیستم پس از جنگ جهانی دوم رخ داد. در این دوره سهم هزینههای آموزش از تولید ناخالص داخلی کشورها افزایش قابل توجهی داشته که علت اصلی کاهش نرخ بیسوادی پس از نیمه دوم قرن بیستم است.
از منظر تاریخی، سهم افراد باسواد از جمعیت جهان در چند قرن اخیر به شدت افزایش یافته است. در حالی که در سال 1870 تنها یک نفر از هر پنج نفر در جهان میتوانست بخواند و بنویسد، امروزه این نسبت معکوس شده است و از هر پنج نفر تنها یک نفر بیسواد باقی مانده است.
با وجود پیشرفتهای بزرگ در گسترش آموزش ابتدایی و کاهش مستمر نابرابریهای آموزشی، هنوز چالشهای اساسی در این زمینه وجود دارند. هر چند که به صورت کلی نرخ بیسوادی به سطوح بسیار پایینی کاهش داشته است اما بعضی کشورهای فقیر آفریقایی، کماکان با نرخ بیسوادی بالا روبهرو هستند، که خود این مسئله رشد پایدار در این کشورها را به خطر میاندازد.
واکسیناسیون و مرگومیر کودکان
واکسیناسیون یکی از موثرترین روشها برای بهبود سلامت عمومی و کاهش مرگومیر کودکان است. از طریق برنامههای واکسیناسیون گسترده، بسیاری از بیماریهای عفونی مهار یا ریشهکن شدهاند. برای مثال، بیماریهایی مانند آبله و فلج اطفال که در گذشته باعث مرگومیر و ناتوانیهای گسترده میشدند، اکنون به ندرت دیده میشوند. این واکسیناسیون گسترده از طریق کمکهای یونیسف و سازمان بهداشت جهانی در کشورهای در حال توسعه نیز انجام شده است. از مهمترین برنامههای واکسیناسیون عمومی میتوان به برنامه گسترده واکسیناسیون (EPI) در سال ۱۹۷۴ و طرح جهانی ریشهکنی فلج اطفال (GPEI) در سال ۱۹۸۸ اشاره کرد. سازمان بهداشت جهانی و یونیسف طی این دو برنامه جهانی در تامین واکسن، آموزش کارکنان بهداشتی و اجرای کمپینهای واکسیناسیون گسترده نقش مهمی ایفا کردند. در نتیجه اقدامات این سازمانها و برنامههای ملی واکسیناسیون دولتها، درصد کودکان واکسینهشده تنها در طول چهار دهه از حدود ۲۰ درصد به بیش از ۸۰ درصد رسیده است. در این مدت علاوه بر واکسیناسیون گسترده، خدمات بهداشتی، دسترسی به آب آشامیدنی سالم و شرایط تغذیه نیز بهبود چشمگیری داشتهاند. همه این عوامل سبب شده است که نرخ مرگومیر در کودکان به کمترین میزان از سال 1800 برسد. در حالی که این نرخ در سال 1800 میلادی ۴۲ درصد بوده در سال 2021 به کمتر از چهار درصد رسیده است. البته رقم چهار درصد، میانگین کل جهان است و شرایط در کشورهای صنعتی به مراتب بهتر است. در حال حاضر، در کشورهای صنعتی این نرخ به کمتر از یک درصد رسیده است اما همچنان بعضی از کشورهای فقیر آفریقایی با نرخ مرگومیر بالای کودکان روبهرو هستند. نرخ بالا در این قاره سبب شده که نهادهای بینالمللی، برنامههای متعددی برای بهبود شرایط تغذیه و بهداشت تدوین کنند. از سال ۲۰۰۰ یونیسف برنامه نجات و توسعه کودکان (ACSD) را برای آموزشهای بهداشتی و ارائه مکملهای ضروری در کشورهای فقیر آفریقا اجرایی کرد. این برنامه در کنار سایر اقدامات بینالمللی مرگومیر کودکان در این کشورها را از ۱۵ به ۷ درصد کاهش داده است؛ اما این کشورها همچنان نسبت به میانگین جهانی عملکرد مطلوبی ندارند.
امید به زندگی
امید به زندگی نشاندهنده میانگین سالهایی است که انتظار میرود یک فرد از زمان تولد زندگی کند. در طول چند قرن گذشته، امید به زندگی در بسیاری از نقاط جهان به طور چشمگیری افزایش یافته است. این رشد عمدتاً به دلیل پیشرفتهای پزشکی، بهبود شرایط بهداشتی، افزایش کیفیت تغذیه و از همه مهمتر کاهش چشمگیر مرگومیر کودکان بوده است. در اوایل قرن بیستم، بسیاری از کشورها با بیماریهای مسری و نرخ بالای مرگومیر کودکان مواجه بودند، اما با توسعه واکسیناسیون و پیشگیری از بیماریها، مرگومیر به شدت کاهش یافت و میانگین طول عمر افراد افزایش پیدا کرد. به طور کلی در این بازه امید به زندگی زنان و مردان بیش از ۵۰ درصد افزایش داشته است، اما در این میان برخی اتفاقات باعث کاهش امید به زندگی شدهاند.
مائو با کمپین «جهش بزرگ به جلو» در سالهای ۱۹۵۸ تا ۱۹۶۲ قصد داشت از طریق کمونهای مردمی اقتصاد چین را از یک اقتصاد مبتنی بر کشاورزی به یک کشور صنعتی تبدیل کند. تا پیش از این طرح کشاورزان نسبت به انتخاب نوع کشت در زمینی که دولت در اختیار آنها قرار میداد، مختار بودند اما در طرح جدید کشت محصولات به صورت دستوری تعیین میشد که انگیزه کشاورزان را کاهش داد. از طرفی آبوهوای نامساعد در این دوره به محصولات کشاورزی آسیب وارد کرد. این عوامل در کنار مدیریت ناکارآمد دولتی سبب شد که قحطی بزرگی در این دوره در چین به وجود بیاید که طبق تخمینها حدود ۱۵ تا ۵۵ میلیون چینی را به کام مرگ فرو برد. این قحطی امید به زندگی در سطح جهان را کاهش داد و افت شدیدی که در این سال مشاهده میشود، نتیجه این سیاست بوده است.
در سال 2020 نیز با شروع همهگیری ویروس کرونا و مرگ حدود هفت میلیون نفر در سراسر جهان، امید به زندگی کاهش یافته است که البته به دلیل موقتی بودن این پدیده، انتظار بر این است که روند قبلی افزایش امید به زندگی در سالهای آتی نیز تداوم داشته باشد.
فقر
در دهههای اخیر، کاهش فقر جهانی یکی از مهمترین دستاوردهای بینالمللی بوده است. تلاشهای گستردهای در سطح جهانی و منطقهای برای بهبود شرایط زندگی مردم و کاهش میزان فقر انجام شده که تاثیرات مثبتی بر زندگی میلیونها نفر داشته است. یکی از عوامل مهم در کاهش فقر، رشد اقتصادی سریع در بسیاری از کشورهای در حال توسعه بوده است. کشورهایی مانند چین و هند با اجرای اصلاحات اقتصادی و توسعه صنعتی توانستهاند میلیونها نفر را از فقر نجات دهند. علاوه بر این، سرمایهگذاریهای بزرگ در زمینه آموزش و بهداشت نیز نقش کلیدی در کاهش فقر ایفا کردهاند. افزایش دسترسی به آموزش باکیفیت و خدمات بهداشتی، توانایی افراد را برای کسب مهارتهای لازم و داشتن زندگی سالمتر و پربارتر افزایش داده است. برنامههای حمایتی اجتماعی نیز از جمله عوامل موثر در کاهش فقر بودهاند. بسیاری از کشورها با اجرای برنامههای انتقال نقدی، یارانههای غذایی و حمایتهای اجتماعی دیگر توانستهاند از فقیرترین اقشار جامعه حمایت کنند و آنها را از وضعیت فقر مطلق خارج کنند. همچنین سازمانهای بینالمللی مانند بانک جهانی، صندوق بینالمللی پول و سازمان ملل متحد با ارائه کمکهای مالی و فنی به کشورهای فقیر، از پروژههای توسعهای و برنامههای کاهش فقر پشتیبانی کردهاند. از سال ۱۹۹۰ تا سال 2022، درصد افرادی که با فقر شدید (درآمد کمتر از ۱۵ /۲ دلار در روز) مواجه بودهاند از ۳۸ درصد به حدود ۹ درصد کاهش داشته است. درآمد سرانه جهانی نیز طی این مدت ۶۶ درصد رشد داشته و این روند همچنان ادامه دارد.
امروز در مقایسه با 200 سال گذشته، جهان مکان به مراتب بهتری برای زندگی است. رفاه و امنیت بیشتر، ارتباطات سریعتر، فقر و مرگومیر کمتر، همگی ثمره تلاش بشر در 200 سال گذشته بوده است. اینکه میراثی که گذشتگان برای ما به جای گذاشتهاند را بتوانیم به شکل بهتری به دست آیندگان برسانیم مسئولیتی است که اکنون بر دوش ماست. در حال حاضر مخاطرات جدی وجود دارد که میتواند همه این دستاوردها را تهدید کند. کاهش منابع طبیعی (به خصوص آب)، فروپاشی اکوسیستمها و از بین رفتن تنوع زیستی، گرمایش جهانی و تغییرات آبوهوایی، سلاحهای هستهای و سایر سلاحهای کشتار جمعی، پاندمی بیماریهای جدید و غیرقابل درمان، ظهور تکنولوژیهای قدرتمند و غیرقابل کنترل و افزایش جنگها همگی چالشهای جدی هستند که میتوانند هر آنچه بشر توانسته تا امروز به دست بیاورد را با تهدید مواجه کنند. متاسفانه اغلب این مشکلات، مسائل جهانی و فرامرزی هستند و حل آنها در گرو همکاری همه کشورهای جهان است و این مسئله، حل آنها را به مراتب دشوارتر از معضلات پیشین جامعه بشری کرده است. تنها راهحل برای نجات بشر و تداوم توسعه پایدار، دستیابی به یک همگرایی جهانی است که نیازمند تلاش و همکاری بسیار از سوی همه کشورهاست.. معین حیدریه
دیدگاه تان را بنویسید