در جامعهای که هوش و استعداد اغلب به عنوان معیارهای اصلی موفقیت شناخته میشوند، بسیاری از والدین تمایل دارند به هوش و دستاوردهای فرزندان خود افتخار کنند. با این حال، یک مطالعه جالب توسط گروهی از روانشناسان دانشگاههای مختلف نشان میدهد که این رویکرد ممکن است ایده خوبی نباشد.
دکتر امانی در صفحهای مجازی خود نوشت:
توی یه مطالعه جالب، گروه بزرگی از روانشناسان دانشگاههای مختلف رفتن ببینن ریشه استعدادهای استثنایی بین موسیقیدانها، هنرمندها، دانشمندها و ورزشکاران در کجاست!
اونها ۱۲۰ نفر از مجسمهسازهای برنده جایزه بنیاد گوگنهایم، پیانیستهای تحسینبرانگیز در کنسرتهای بینالمللی، ریاضیدانهای برنده جایزههای مهم، پژوهشگرهای پیشگام در حوزه مغز و اعصاب، شناگرهای المپیک و تنیسورهای برتر جهان رو انتخاب کردن و نشستن حسابی با اونها مصاحبه کردن.
تو گام بعد و برای فهم عمق مطلب رفتن سراغ والدین، معلمهای مقاطع قبلی و مربیان اون افراد و با اونها هم مصاحبههای گسترده و عمیقی رو انجام دادن تا ببینن چی شد که این افراد اینقدر موفق و مطرح شدن!، آیا از اول این مدلی بودن یا در مقطعی از زندگی راه و نبوغشون رو کشف کردن!
نتایج حیرتانگیز بود:
فقط تعداد انگشتشماری از این افراد موفق در دوران کودکیشون نابغه بودن!.
یعنی چی!؟؛ مشخص شد.
بین مجسمهسازها حتی یه نفر هم به خاطر برخورداری از توانایی ویژه، توجه معلمهای هنر مقطع ابتدایش رو جلب نکرده بود!. یه چند نفری از پیانیستها قبل از نه سالگی تو مسابقات مقام آورده بودن اما بقیه صرفا در مقایسه با خواهر برادرهاشون با استعدادتر به نظر میرسیدن.
اگرچه ریاضیدانها و متخصصهای مغز و اعصاب تو دوران دبستان و راهنمایی درسشون خوب بود اما، جز بهترینهای کلاس نبودن و بین بقیه همکلاسیها خیلی آدمهای برجستهای به حساب نمیومدن!. در بین شناگرها هم به ندرت پیش میومد که کسی تو دوران کودکیش رکوردی ثبت کرده باشه.
بیشتر تنیسورها تو دوران شروع مسابقاتشون شکست خورده بودن و مربی این افراد هم نه به استعداد استثنایی اونها، که به انگیزه استثنایی اونها اشاره میکردن که اون انگیزه هم ثابت نبود و بسته به مربی که با اون شروع میکردن کم و زیاد میشده.
جمعبندی این مطالعه نشون میداد؛
"اگر شرایط مناسب واسه یادگیری فراهم بشه، آدمها هر مهارتی که دوست دارن رو میتونن یاد بگیرن و این ماجرا بیشتر از اونکه به هوش فرد ربط داشته باشه، به علاقه، انگیزه و پشتکاری که واسه اون ماجرا به خرج میده ربط داره".
در ازای موتزارتهایی که خیلی زود شروع به درخشیدن کردن، چندین باخ وجود داره که به آرامی پیشرفت میکنن و دیر شکوفا میشن. این آدمها با نیروهای خارقالعاده نامرئی متولد نشدن. بیشتر موهبتهای اونها زیر سقف خونه و به تنهایی پرورش داده شدن...
مخلص کلام اینکه؛
آدمهای تاثیرگذار الزاما از همون بچگی بچه باهوش نبودن و بچه باهوش بودن الزاما باعث کشف نبوغ یه آدم نمیشه. همه چی برمیگرده به اینکه فرد مسیر مورد علاقهش رو پیدا کنه و با پشتکار بره واسه اونچه که میخواد.
برگرفته از کتاب؛ توانمندیهای نهان دکتر گرنت
دیدگاه تان را بنویسید