آشنایی با شهید مالک رحمتی استاندار آذربایجان شرقی
مالک پسر زرنگی بود. مثل خیلی از بچههای آذربایجان چه زود به علم معاش آشنا شده بود. شاید ۱۳ سالش بود که به روایت خودش در کنار تبدیل شدن به مهمترین چهره فرهنگی پایگاه بسیج محله و تبدیلش به یک پایگاه نمونه استانی، کار می کرد و کمک خرج آقا اسکندر شده بود.
آنچه در این گزارش میخوانید مجموعهای از خاطراتی است که دوستان نزدیک به «مالک رحمتی» استاندار فقید آذربایجان شرقی از او روایت کرده اند. خاطراتی که بسیارشان را شهید مالک برایشان روایت کرده است. رفقایی از دوره ستاد بهره وری آستان قدس رضوی تا رفقای دوران دانشگاه و دوستان متاخری که در دولت با او همکاری داشته اند.
مالک اهل مراغه بود...
مالک اهل مراغه بود. بچه جنوب شهر مراغه. پدرش آقا اسکندر کاسب است. کاسب یکی از بازارهای محلی. مغازهای قدیمی دارد که ظهر به ظهر دیزی میفروشد. یک کسب و کار ۶۰ یا ۷۰ ساله. از آن مومنهای قدیمی که هنوز شبها نماز شب میخواند آن هم نه به عربی یا فارسی که قنوتش را هم با همان لهجه غلیظ آذری زمزمه میکند.
اصلا مالک ویدیویی در گوشی همراهش داشت از یکی از همین مناجات های شبانه پدر که وسط دعاهای شبانه اش در فضایی بین گریه و خنده برای مالکش دعا میکرد. او هر وقت پشت میز ریاست دلش می گرفت، سری می زد به این ویدیوی پدرانه و انگار قوت قلبش می شد.
حاج اسکندر هنوز خبر رفتن پسر را نشنیده است!
حاج اسکندر اما هنوز نمی داند مالکش پر کشیده. پسرها ترس دارند برای گفتن خبر رفتن مالک. که قلب پدر چطور تاب میآورد غم دوری پسر را؟ اما تقدیر است و احتمالا آقا اسکندر باید برای شام جمعه شب تلخ ترین دیزی عمر نزدیک به ۹۰ سالهاش را بار بگذارد.
شام غریبان مالکِ حلمای ۱۳ ساله ، سلما جان ۴ ساله و علی آقای ۹ ساله پس از آخرین وداع با پدر در مقبره شهدای مراغه…
از دانشگاه امام صادق تا وزارت کشور
مالک پسر زرنگی بود. مثل خیلی از بچههای آذربایجان چه زود به علم معاش آشنا شده بود. شاید ۱۳ سالش بود که به روایت خودش در کنار تبدیل شدن به مهمترین چهره فرهنگی پایگاه بسیج محله و تبدیلش به یک پایگاه نمونه استانی، کار می کرد و کمک خرج آقا اسکندر شده بود. آجیل فله می خرید، بسته بندی می کرد و در بازار می فروخت. نهج البلاغه میخواند و از بچگی مسلط به فن سخنوری بود. اصلا برای همین قدرت بیان بود که شاید برای رفتن به دانشگاه امام صادق«ع» حقوق را انتخاب کرد و فارغ التحصیل شد. این مدرک اما خیلی زود برایش یک خاطره شد و انگار سرنوشت آقا مالک به حساب و کتاب گره خورده بود. او که از میان طرح مشاوران جوان احمدی نژاد سر از وزارت کشور درآورد.
مالک رحمتی از زبان رفقا
آنچه در این گزارش میخوانید مجموعهای از خاطراتی است که دوستان نزدیک به استاندار فقید آذربایجان شرقی از او روایت کرده اند. خاطراتی که بسیارشان را شهید مالک برایشان روایت کرده است. رفقایی از دوره ستاد بهره وری آستان قدس رضوی تا رفقای دوران دانشگاه و دوستان متاخری که در دولت با او همکاری داشته اند.
مالک پس از وزارت کشور سیاست را رها میکند و باز بر میگردد به آن تخصص ذاتی که در وجودش داشته. حوزه مولدسازی و ساخت پول. او به یکی از معادن زیر مجموعه بنیاد کوثر می رود.
یک شرکت زیان ده معدنی. شرکتی با سود سالانه کمتر از ۷ میلیارد که در یکسال مدیریت مالک درآمدش به بیش از ده برابر رسید. به طوری که مالک رحمتی مدیر نمونه دولتی جهادی کشور میشود و از دولت حسن روحانی تقدیر می گیرد. مالک که حقوق خوانده بود، در دوره مدیریت معدنی بیشتر چکمه به پا کف معدن بود.
این قدر که در پایان دوره مدیریتش در این شرکت معدنی، در انتخابات انجمن سنگ ایران کاندیدا شد. او آن روز چنان خطابه ای گفت که مرحوم حاج قاسم شفیعی رییس وقت بگوید اگر این جوان امروز رأی بیاورد من هم در انتخابات باقی می مانم و اینگونه مالک ۳۰ ساله شد نایب رییس انجمن سنگ ایران با تحصیلات تخصصی حقوق .
مسیر بعدی مالک هلدینگ سبحان بود و شرکتی ورشکسته که مدیر پیشینش راهی اوین شده بود. یک شرکت سرمایه گذاری حقوق. مالکی که حقوق خوانده بود حالا روی میزش پر بود از کتابهای فنی و ریاضی و مالی. او برای مدیریت در سبحان باید گرید بورسی می گرفت برای مدیریت بر یک نهاد مالی. مالکی که بیزار بود از ریاضی و بحثهای فنی رفت آزمون داد و با نمره Aگرید مالی از بورس گرفت. شرکت مالی زیان ده تحویل داده شده در دوره مدیریت مالک رحمتی به بهایی ۳۰۰ میلیاردتومانی در بورس به فروش رفت.
راز مخالفت با داماد
حالا دیگر در این سالها مالک سری هم بین سرها پیدا کرده بود. یکی از آنهایی بود که در بخش فعالیت های اقتصادی مشغول به کار شده بود. او یکی از پیشنهادها به مخبر در همان سالها برای همکاری در ستاد اجرایی فرمان امام بود اما یک نفر ایستاد و گفت و نباید مالک به ستاد اجرایی برود. سید مصطفی سید هاشمی از مدیران ارشد ستاد اجرایی.
این قدر سختگیرانه که اعضای دفتر مشکوک میشوند. این نماینده پیشین مراغه و عجبشیر راز مخالفتش را میگوید:«مالک دامادم است. او را جایی نیاورید که بگویند با رانت پدر همسرش آمده است.»
مسیر مالک از اواخر دهه ۹۰ با حاج آقای مروی گره می خورد. سعادت خادمی امام رضا «ع». در معاونت بهرهوری اوست که میشود مسئول مولدسازی دارایی های راکد آستان. مسئولیتی که او را خیلی زود تا قائم مقامی آستان قدس می رساند.
مسیر مالک به دولت رئیسی افتاد
مالک ادامه مسیر مسئولیت را در دولت سپری می کند. درحالی که او گزینه یک وزارتخانه اقتصادی شده بود اما در سازمان خصوصی سازی مسئولیت می گیرد. البته نه برای خصوصی سازی. سید ابراهیم رییسی دنبال درآمدساز کردن دارایی های راکد طرح مولدسازی بود.
شرایط اما در مولدسازی آن طور که مالک رحمتی در افکارش برایشان برنامه ریخته بود پیش نمیرود و او به رغم موفقیت در پروسه مولدسازی با پیشنهاد استانداری آذربایجان شرقی راهی تبریز میشود. استانی که خود یک ایران کوچک است.
مالک که به گفته رفقای صمیمی اش همیشه در رویاپردازیهایش به اتفاقات مدیریتی بزرگ برای تحول و مولدسازی کشور فکر میکرد، اما سکوی پرتابش به ابدیت بود. در شب میلاد امام رضا این خادم الرضا آخرین ماموریتش را دوشادوش رییس جمهور و هیات همراه پشت سر گذاشت و شهادت نصیبش شد
روحش شاد و یادش گرامی…
مرده خوبی بود خدا ورحشو شاد کنه شهادت ماله انسانهای شریفه
روحش شاد،آذربایجان یکی از فرزندان شایسته خود را از دست داد در کنار سید بزرگوار آذربایجان دکتر آل هاشم عزیز که انصافا انسان بزرگی بود