زیگورات چغازنبیل شوش٬ بنایی که سالها زیر خاک مدفون بود
«چغازنبیل» که نام باستانی این بنا است، واژهای محلی و مرکب از دو واژه «چُغا» و «زنبیل» است که اشارهای است به مکان معبد که تپه بوده و آن را به زنبیل واژگون تشبیه میکردند. این مکان نزد باستانشناسان به «دور-اونتش» معروف است که به معنای «دژ اونتش» است.
زیگورات چغازنبیل شوش یکی از سه اثر ایرانی است که همزمان با تخت جمشید و میدان نقش جهان اصفهان در سال ١٣۵٨ خورشیدی بهعنوان اولین اثر ملی ایران در فهرست جهانی یونسکو ثبت شد. نیایشگاه چغازنبیل توسط اونتاشگال (پیرامون ۱۲۵۰ پ.م.)، پادشاه بزرگ عیلام باستان و برای ستایش ایزد اینشوشیناک، نگهبان شهر شوش، ساخته شده است. مکان جغرافیایی زیگورات چغازنبیل در ۴۵ کیلومتری جنوب شهر شوش در نزدیکی منطقه باستانی هفتتپه است که از جاده شوش به اهواز قابل دسترسی است. بلندی آغازین آن ۵۲ متر و ۵ طبقه بوده است. امروزه ارتفاع آن ۲۵ متر بوده و تنها ۲ طبقه و نیم از آن باقیمانده است.
«چغازنبیل» که نام باستانی این بنا است، واژهای محلی و مرکب از دو واژه «چُغا» و «زنبیل» است که اشارهای است به مکان معبد که تپه بوده و آن را به زنبیل واژگون تشبیه میکردند. این مکان نزد باستانشناسان به «دور-اونتش» معروف است که به معنای «دژ اونتش» است. زیگورات چغازنبیل امروزه در مرز منطقه عرب و لر زبان قرار دارد اما در گذشتههای دورتر حوزه زندگی لرهای بختیاری بوده و واژه چغازنبیل در گویش لری به معنای تپه زنبیل شکل است. چون همانطور که گفته شد، برای سالیان طولانی این مجموعه زیر خاک مدفون بوده و شکل ظاهری آن فقط بهصورت تپه بوده است.
این نیایشگاه توسط اونتاش ناپیریشا (حدود ۱۲۵۰ پ.م)، پادشاه بزرگ عیلام باستان و برای ستایش ایزد اینشوشیناک، الهه نگهبان شهر شوش، ساخته شده و در حمله سپاه خونریز آشور بانیپال به همراه تمدن عیلامی ویران شد. سدههای متمادی این بنا زیر خاک به شکل زنبیلی واژگون مدفون بود تا اینکه بهدست رومن گیریشمن فرانسوی در زمان پهلوی دوم از آن خاکبرداری شد. در سال ۱۸۹۰ ژاک دموگان، زمینشناس معروف گزارش داد که در ناحیه معروف به چغازنبیل معادن نفت وجود دارد. ظاهرا در نتیجه همین گزارش بود که شرکت نفت ایران بهوجود آمد. در حدود ۵۰ سال بعد از آن تاریخ، مهندسانی که مشغول کار نفت در آن ناحیه بودند برای باستانشناسی که در شوش کاوش میکرد، آجری فرستادند که روی آن نوشتههایی بود و همین آجر موجب آغاز یک رشته کاوشهایی در چغازنبیل و منتهی به کشف آثار جالبی شد. بنابراین میتوان گفت که نفتیها دین خود را به باستانشناسان در این مورد ادا کردند.
گرچه خاکبرداری از این بنای محدب متقارن واقع شده در دل دشت صاف موجب تکمیل دانش دنیا نسبت به پیشینه باستانی ایرانیان شد، اما پس از گذشت حدود ۵۰ سال از این کشف، دست عوامل فرساینده طبیعی و بیدفاع گذاشتن این بنا در برابر آنها، آسیبهای فراوانی را به این بنای خشتی-گلی وارد کرده و خصوصا باقیمانده طبقات بالایی را نیز دچار فرسایش شدید کرده است. چغازنبیل جزو معدود بناهای ایرانی است که در فهرست آثار میراث فرهنگی جهانی یونسکو ثبت شده است. در بعضی از کتب تاریخی نام قدیمی شوش، چغازنبیل نامیده شده است.
میراث ایرانی | چغازنبیل، اولین اثر تاریخی ثبتشده به عنوان میراث جهانی ایران+ویدئو
در معماری ایرانی، آجر تنها پرکننده جرزها و پوشاننده احجام و جداکننده آنها از یکدیگر نیست بلکه بهعنوان یک عنصر کامل در ساختمان به کار رفته است. اولین شیوه تهیه خشت مربوط به سالهای پیش از هزاره ششم ق.م است. بهکارگیری آجر در شوش و تپه سیلک کاشان نیز نشاندهنده استفاده از این عنصر در زمان خود است. در معبد چغازنبیل نیز به آجرهایی برمیخوریم که بهعنوان کتیبه به دیوار نصب شدهاند. ساکنان سرزمین ایران نقش تعیینکنندهای در پیشبرد بهکار گرفتن فن آجر داشتهاند.
عمده مصالح مجموعه چغازنبیل خشت است؛ به همین خاطر از پوشش آجری با هدف حفاظت از حجمهای زودفرسای خشتی، بهویژه در مورد زیگورات استفاده زیادی شده است. در واقع از هزاران آجر پخته شده و کتیبهدار، زیگورات را تزیین میکردند؛ آجرهای لعابدار، ملات قیر طبیعی، اندودهای گچی، تزیینات شیشهای و گل میخهای سفالین استفاده زیادی شده است. همچنین طی حفاریهای به عمل آمده، مجسمههای سفالین و لعابدار گاوهای نر که از دروازههای ورودی بنای زیگورات محافظت میکردند، بهدست آمده است. در نزدیکی معابد هیشمیتیک و روهوراتیر کورهای یافت شده که به منظور پخت سفالینهها بهکار میرفته است.
شواهدی در دست است که نشان میدهد شهر دوراونتاش و زیگورات چغازنبیل پیش از آنکه به تمامی ساخته و کامل شود، به دست آشور بانیپال، پادشاه آشور تصرف و ویران شده است. چنانکه همین شخص در کتیبهای اظهار کرده است: «من زیگورات شوش را که از آجرهایی با سنگ لاجورد لعاب شده بود، شکستم … معابد عیلام را با خاک یکسان کردم … شوش را تبدیل به یک ویرانه کردم … ندای انسانی و بانگ شادی به دست من از آنجا رخت بربست.
دیدگاه تان را بنویسید