مردم دوست ندارند در مورد مسائل مالیشان روراست باشند، آنها به همه دروغ میگویند؛ از اعضای خانواده گرفته تا دوستان، حتی نزدیکترین شخص زندگیشان هم از دروغهای آنها در امان نیست. شاید احساس شرم میکنند، شاید هم نیتشان خیر است و میخواهند عزیزانشان را از نگرانی مسائل مالی دور نگه دارند، شاید هم حرص و طمعی مهارنشدنی آنها را وادار میکند که هرآنچه دارند را برای خود نگه دارند. مشکل اینجاست که در مسائل مالی، گاهی هم دروغگویی و هم راستگویی دردسرساز میشود، به همین دلیل هم مردم ترجیح میدهند صداقت را قربانی آنچه آنها مصلحت مینامند کنند. آنها رفتاری زیرکانه در پیش میگیرند و واقعیت شرایط مالیشان را برای حفظ مصلحتی حتی کوتاهمدت، از همه پنهان میکنند. ولی گروهی از مردم نیز هستند که گفتوگو درباره مسائل مالی برایشان عذابآور است، آنها تا حد ممکن از صحبت در مورد پول طفره میروند، زیرا بازگو کردن جزئیات تصمیمات مالیشان آنها را معذب و گاهی شرمنده میکند.
میگویند پول منبع فساد و بیاخلاقی است. این فرضیه گروهی از استادان دانشگاه یوتا بود، زمانی که تصمیم گرفتند پژوهشی بر اساس آن انجام دهند. نتایج مطالعه آنها در مقالهای در ژورنال «فرآیند تصمیم انسانی و رفتار سازمانی» در سال 2013 منتشر شد. این مطالعه نشان میدهد که چگونه هر نوع مواجهه با پول، حتی استفاده از کلمات مرتبط با پول، به شکلگیری یک رفتار غیراخلاقی منجر میشود و این رفتار بسیار بیشتر از آنچه تصور میشود در میان مردم شایع است. مطالعه دیگری در سال 2023 وجود پنهانکاری و دروغگویی در مورد مسائل مالی را به ویژه در میان جوانان تایید میکند. این نظرسنجی که استارتآپ آکرو سیوینگ (Accrue Savings) انجام داده است نشان میدهد وقتی پای پول در میان باشد، نسلهای جوانتر تمایل بیشتری به دروغگویی دارند. ولی مشکل فقط نسل جوان و پنهانکاری رفتار مالیشان از خانواده و دوستان نیست، این رفتار در زندگیهای مشترک و میان زوجها نیز بسیار شایع است. در مطالعهای که سال 2018 در ژورنال Financial Therapy Association به چاپ رسید، از 400 شرکتکننده حدود 27 درصد اذعان کرده بودند که یک راز مالی را از شریک زندگی خود پنهان نگه داشتهاند، این در حالی است که در مطالعهای که فوربس انجام داده است، بیش از یکسوم شرکتکنندگان اعتراف کردند که به شریک زندگی خود در مورد مسائل مالی، دروغهای کوچک و بزرگی گفتهاند.
پول و بیاخلاقی
پژوهشی که گروهی از استادان دانشگاه یوتا انجام دادند ثابت میکند رفتار اخلاقی ما تا چه اندازه تحت تاثیر محرکهایی است که حتی نسبت به آنها آگاه نیستیم. این تحقیق اولین پژوهش تجربی انجامشده بود که ارتباط میان مواجهه با پول و پیامدهای غیراخلاقی آن را نشان میداد (مریم کوچکی، وبلاگ دانشگاه هاروارد). این مطالعه شامل چند مرحله بود که در مرحله اول آن، کلمات بههمریختهای در اختیار شرکتکنندگان در دو گروه قرار گرفت و سپس از یک گروه خواسته شد جملاتی با موضوع پول و از گروه دیگر خواسته شد جملاتی بدون هیچ موضوع خاصی بسازند. هدف از این کار هدایت ذهن شرکتکنندگان یک گروه به سمت پول و تغییر ذهنیت آنها بود. نتیجه پژوهش نشان میدهد گروهی که تحت تاثیر ذهنیت پولیشان قرار گرفته بودند در پرسشنامه، دزدیدن کاغذ A4 از دستگاه کپی محل کار خود را امری محتملتر فرض کردند. در مطالعه دیگری از دانشجویان خواسته شد در یک بازی فرضی شرکت کنند و در صورتی که به فرد مقابل خود در بازی دروغی بگویند پنج دلار دریافت کنند و در صورت گفتن واقعیت فقط دو دلار بگیرند. همانطور که انتظار میرفت، شرکتکنندگانی که فکرشان بر پول متمرکز شده بود، دو برابر بیشتر از بقیه به خاطر پول دروغ گفتند. بخشهای دیگر این مطالعه هم به همین منوال نقش ذهنیت پولی بر رفتار غیراخلاقی را تایید میکند.
به گفته کاتلین ووز، استاد بازاریابی دانشگاه مینهسوتای آمریکا، مشاهده چنین نتایجی یادآور این واقعیت است که چگونه پول میتواند عامل اصلی دروغگویی و تقلب باشد. ولی چرا حتی فکر کردن به پول میتواند به سوء رفتار منجر شود؟ به گفته کریستین اسمیت کرو، یکی از نویسندگان این پژوهش، ذهنیت متمرکز بر پول میتواند هر نوع تصمیمگیری اعم از تصمیمات کاری یا غیرکاری را بر مبنای تحلیل هزینه یا منفعت ارزیابی کند و مسائل اخلاقی را به شدیدترین شکل خود نادیده بگیرد. فکر کردن به پول فرد را به سوی رفتاری کاسبکارانه سوق میدهد و هر موقعیتی را به عنوان موقعیتی تجاری تعریف میکند که در آن دروغ گفتن، تقلب و توجه به منافع شخصی بدون توجه به دیگران از اهمیت زیادی برخوردار میشود.
مطالعه آنها در واقع تاییدکننده پژوهشهای قبلی بود که ارتباط ثروت و رفتار غیراخلاقی را تایید کرده بودند. نتایج یکی از مطالعات انجامشده نشان داده بود که چگونه افراد ثروتمند بیشتر درگیر رفتارهای غیراخلاقی مانند دزدیهای کوچک از فروشگاه، لایی کشیدن در خیابان، دروغ گفتن به افراد جویای کار و خساست در کمک به خیریهها میشوند (تایم، 2013). نتایج مطالعهای دیگر نشان داده است که افراد ثروتمند حس همدردی کمتری نسبت به افراد طبقه پایین جامعه دارند (تایم، 2010) که پس از انتشار آن، پول پیف، نویسنده این مقاله و استاد دانشگاه برکلی در مصاحبهای با مجله تایم مجبور شد تاکید کند که هدف او از مطرح کردن این موضوع محکوم کردن افراد پولدار نبوده است، بلکه شناسایی ویژگیهای روانی ثروت بود که میتوانست پیامدهای طبیعی در رفتار افراد ثروتمند را به همراه داشته باشد.
بر پایه همین نوع استدلالهاست که همیشه در فرهنگ عامه، پول منشأ فساد و عامل منفی اثرگذار بر رفتار انسانی معرفی میشود و این واقعیت برای جمعیتی که در یک اقتصاد به طور فزاینده نامطمئن و بهشدت نابرابر زندگی میکنند میتواند واقعیتی بسیار دردناک باشد. در شرایطی که روابط اجتماعی ماهیت معاملهگونه پیدا کردهاند و بیشتر بر اساس استراتژی «دادوستد عادلانه» هستند تا استراتژی اخلاقی و منطقی، پول میتواند اصلیترین عامل بیاخلاقی محسوب شود.
دروغگویی در نسل جوان مضطرب
نظرسنجی استارتآپ Accrue Saving که بهتازگی بر روی هزار نفر از آمریکاییها انجام شده است، نشان میدهد که درصد بالایی از نسل Z و نسل قبل از آنها (نسل میلنیال یا نسل Y) در مورد مسائل مالی با اطرافیانشان صادق نیستند. آنها همیشه مجبور هستند برای حفظ ظاهر به خانواده و دوستان دروغ بگویند. در نتایج این نظرسنجی مشاهده میکنیم که فقط 15 درصد نسل جوان هرگز در مورد وضعیت مالی خود به کسی دروغ نگفتهاند (85 درصد دروغ میگویند) و فقط 18 درصد نسل Y همیشه با اطرافیان خود در مورد مسائل مالی صادق بودهاند (82 درصد آنها هم دروغ گفتهاند). نکته جالب نسل پرنوزاد یا همان بیبی بومرزها هستند که حدود 58 درصدشان مدعی بودند که همیشه درباره مسائل مالی صداقت کامل داشتهاند.
شاید مشاهده این حد از اختلاف در میزان صداقت نسل جدید و نسل قدیم چندان هم دور از انتظار نباشد، همه میدانیم که این دو نسل و بهخصوص نسل Z قربانیان اصلی بیثباتی اقتصادی هستند. در حالیکه موجهای اتفاقات غیرمنتظره در دهههای اخیر، دستیابی به ثبات اقتصادی را برای نسل Y بسیار دشوار کرده است، رشد کمالگرایی حاصل از نقش اینترنت و همچنین فضای گیجکننده سیاسی و اقتصادی گریبان نسل Z را گرفته است. این نسل در فشار فزایندهای قرار دارد که در شرایط محدودیت منابع مالی و رقابت فشرده بازار کار، ظاهر خود را نیز حفظ کند.
نگاهی گذرا به نتایج نشان میدهد که چگونه بیثباتی اقتصادی و اضطرابهای ناشی از آن نسلی را به سمت پنهانکاری و دروغگویی برای تظاهر به بهتر بودن سوق میدهد. اگرچه در این مطالعه به دلایل دروغ گفتن نسل جوان پرداخته نشده است ولی شاید یک دلیل واضح برای صداقت بیشتر افراد مسن در امور مالی، این است که در کل وضعیت اقتصادی آنها بهمراتب بسیار بهتر از نسلهای دیگر بوده است. واقعاً چه نیازی به دروغ گفتن است وقتی اوضاع شما روبهراه باشد؟
دروغگویی در زندگی مشترک
خیانت مالی یکی از بدترین انواع خیانت در زندگی مشترک است. این نظر یکسوم از افرادی بود که در یک نظرسنجی در سال 2019 شرکت کرده بودند (نظرسنجی CreditCards). ولی از میان همین افراد، 15 میلیون نفر نیز اذعان کرده بودند که یک کارت اعتباری یا حساب بانکی را از شریک زندگیشان پنهان کردهاند. یعنی افرادی هستند که با علم به اینکه دروغشان یکی از بدترین انواع خیانتها در زندگی زناشویی است، همچنان ترجیح میدهند با شریک زندگی خود در مورد مسائل مالی صادق نباشند. وجود دروغ و پنهانکاری مالی در زندگیهای مشترک، در نظرسنجی دیگری که فوربس انجام داده است نیز مشاهده میشود. در این مطالعه نیز حدود 38 درصد شرکتکنندگان اعتراف کردهاند که حداقل یکبار به شریک زندگی خود دروغ مالی گفتهاند. نکته جالب اینجاست که به اعتقاد مردم بعضی دروغهای مالی نابخشودنیتر از بقیه دروغهای مالی هستند. برای مثال، 70 درصد مردم معتقد بودند که تظاهر به پولدار بودن بهمراتب بسیار بدتر از تظاهر به بیپولی است. پس اگر بعضی دروغها قابل قبول و بعضی دروغها غیرقابل قبول است، چه نوع بیصداقتی را میتوان شیطانی و خبیثانه و چه نوعی را میتوان از روی مصلحت دانست؟
جیل فوپیانو که سابقه طولانی در مشاوره مالی دارد میگوید: «من با افراد زیادی برخورد داشتهام که همه درآمد خود را به حساب جداگانهای منتقل میکنند تا بتوانند از درآمد همسر خود برای همه مخارج خانواده استفاده کنند تا زمانی که تصمیم به جدایی بگیرند. چنین رفتاری نهایت رفتار شیطانی در یک زندگی مشترک است.» علاوه بر آن، دروغگویی میتواند ریشه در اعتیادهایی مانند قمار یا ریشههای روانی مانند میل به قدرت یا میل به کنترل شریک زندگی داشته باشد.
احتمال پنهانکاری و دروغ در زندگیهایی که فقط یکی از طرفین رابطه، مدیریت امور مالی خانه را برعهده داشته باشد بسیار بالاست. وقتی طرف دیگر از روی بیاطلاعی و فقط با مشاهده سبک زندگی خوبی که دارند، این تصور برایش ایجاد شود که اوضاع مالی خانواده روبهراه است، آگاه شدن از شرایط واقعی، برایش تجربه دردناکی خواهد بود. واقعیت این است که بسیاری از زوجها به دلیل ترس از تغییر یا ترس از دست دادن ثبات زندگیشان، در شرایط بحرانی اقتصاد، حاضر نیستند واقعیتها را قبول کرده و هزینههای خود را متعادل کنند و همین ترس شروع زنجیره بیپایان دروغگویی در زندگی میشود؛ خواه دروغ به خود باشد، خواه به دیگران.
گاهی احساس شرم و تلاش برای پرهیز از مشاجره مهمترین محرکهای دروغگویی در خانوادهها هستند. وقتی مردم به دلیل بدهیهای کارتهای اعتباریشان یا فقدان حساب پسانداز، احساس شرمندگی میکنند، قبول این واقعیت حتی برای خودشان هم بسیار چالشبرانگیز است، چه رسد به اینکه بخواهند آن را با شریک زندگیشان در میان بگذارند. همانطور که در نتایج پژوهش فوربس مشاهده میشود، 40 درصد شرکتکنندگان مدعی بودند که دروغ آنها برای حفظ رابطه بسیار مهم بوده است.
ولی خیلی از زوجها هم به همان دلیل که انواع دیگر خیانت را انجام میدهند، خیانت مالی نیز مرتکب میشوند: «هیچ برنامهریزی در کار نبود، اتفاقی بود.» مشکل اینجاست که اولین دروغ مانند طنابی به پای فرد دروغگو او را پایین میکشد و بیشتر و بیشتر او را درگیر دروغگویی میکند. فرد دروغگو به امید بهبود شرایط بازار یا به امید اینکه شاید زمانی فرصت کافی برای جبران دروغهایش داشته باشد، همچنان به دروغگویی ادامه میدهد. دروغهای زندگی زناشویی معمولاً از دروغهایی کوچک شروع میشود؛ وقتی یک بار لباسی 400دلاری میخرید و قیمت واقعی آن را پنهان میکنید، دفعه بعد دروغ گفتن در مورد خرید جواهری دو هزاردلاری چندان دشوار نخواهد بود. چرخه فریبکاری مانند قلاب ماهیگیری است که وقتی گرفتار آن شوی رهایی از آن بسیار دشوار و نفسگیر خواهد بود.
مشاهده نتایجی مانند آن 49 درصد شرکتکنندگان مطالعه فوربس که گفته بودند قیمت واقعی اجناس خریداریشده خود را به شریک زندگیشان نمیگویند و آن 37درصدی که میزان بدهی واقعیشان را از همسرشان پنهان میکنند بسیار تاملبرانگیز است. تفاوتی هم میان زنان و مردان وجود ندارد. زنان در مورد میزان پساندازشان صادق نیستند و مردان در مورد سرمایهگذاریهایشان. در نهایت آنچه مسلم است این است که وقتی پای پول در میان باشد، تقریباً همه دروغ میگویند مگر آنکه خلافش ثابت شود.
دیدگاه تان را بنویسید