یکی از نکات جذاب پژوهش باربر و اودین این است که آنها نهتنها به تضاد میان مردان و زنان پرداختهاند، بلکه به تفاوت مردان و زنان مجرد هم اشاره کردهاند. آنطور که این پژوهش نشان میدهد صرف رابطه داشتن با یک زن عملکرد سرمایهگذاری افراد را افزایش میدهد. بر اساس این مقاله، پورتفوی سرمایهگذاری سهام مردان بهطور کلی تقریباً یک درصد کمتر از زنان بازدهی سالانه دارد و این در حالی است که مردان مجرد نسبت به زنان مجرد 44 /1 درصد عملکرد بدتری در سرمایهگذاری داشتهاند.
مطالعه اخیر فیدلیتی نیز نشان میدهد زنان نسبت به مردان تنها 4 /0 درصد عملکرد بهتری دارند ولی هنگامی که این عملکرد برای چند سال مورد بررسی قرار میگیرد، اختلاف معنادارتر میشود. به عنوان مثال، فردی که در 25 سال یک میلیون دلار سرمایهگذاری کرده و بازدهی 4 /7درصدی را به ثبت رسانده، 530 هزار و 657 دلار بیشتر از فردی سود کسب کرده که سرمایهگذاری او بازدهی هفتدرصدی داشته است. و این موضوع تنها مربوط به مردم عادی نمیشود. دانیل کراسبی در کتاب «قوانین ثروت» مینویسد: «عملکرد بهتر زنان تنها به سرمایهگذاران خرد محدود نمیشود. مدیران زن صندوقهای پوشش ریسک و سرمایهگذاری نیز به صورت مداوم عملکرد بهتری نسبت به همتایان مرد خود داشتهاند.»
اما این عملکرد ضعیف سرمایهگذاران مرد نسبت به همتایان زن را به چه چیزی میتوان نسبت داد؟ پررنگتر بودن دو ویژگی در مردان به عملکرد ضعیفتر آنها منجر میشود: اعتمادبهنفس بیش از حد و فعالیت بیش از حد. پژوهشها میگویند همین اعتمادبهنفس بیش از حد موجب فعالیت و معامله بیش از حد میشود.
دادههای استخراجشده از شرکت معاملاتی «لارج دیسکانت» که با بررسی عملکرد بیش از 37 هزار سرمایهگذار به دست آمده نشان میدهد مردان 45 درصد بیشتر از زنان معامله انجام میدهند. علاوه بر این مردان مجرد بیش از 67 درصد از زنان مجرد در بازار سهام معامله میکنند.
مطالعه دیگری که توسط گروه اسپکتروم انجام شده همین مدعا را تایید میکند. مردان دو برابر احتمال دارد که خود را در مورد سرمایهگذاری «بسیار آگاه» ارزیابی کنند و این در حالی است که زنان به احتمال زیاد خود را در دسته «نهچندان آگاه» قرار میدهند. این موضوع نشان میدهد که چرا تحقیقات دو فرضیه اصلی را در تفاوت رفتار معاملاتی زنان و مردان در نظر میگیرند: 1- مردان بیشتر از زنان معامله میکنند. 2- معامله بیشتر باعث میشود مردان عملکرد سرمایهگذاری بدتری از زنان داشته باشند. در حقیقت اعتمادبهنفس زیاد موجب فعالیت بیش از حد شده و در نتیجه عملکرد سرمایهگذاری را تضعیف میکند.
با این حال، موضوع متقاعدکننده دیگری بین خطوط عنوان جذابتر مردان در مقابل زنان وجود دارد که در مقاله «پسرها، پسر خواهند بود» خودنمایی میکند: «معاملهگری زیاد بازدهی خالص مردان را 65 /2 درصد و بازدهی زنان را 72 /1 درصد کاهش میدهد.» این مقاله میگوید تمام افراد چه زن، چه مرد با معامله بیش از حد بازدهی خالص خود را کاهش میدهند. در واقع نسل بشری نسبت به تواناییها، دانش و چشمانداز آتی خود اعتمادبهنفس بیش از حد دارد.
این پدیده که معاملات زیاد در مقایسه با نگهداری دارایی بازدهی کمتری دارد به خوبی مستند شده و به «شکاف رفتاری» معروف است. بنابراین همه به نوعی در دام افتادهاند. همه مستعد اعتمادبهنفس کاذب و فعالیت بیش از حد هستند، در حالی که شواهد نشان میدهد ویژگیهایی چون صبر، فروتنی و تدبیر در افراد به بازدهی بیشتر چه در زنان، چه در مردان منجر میشود.
نقش جنسیت در تصمیمگیری
مطالعات جالبی نیز از سوی مایرز و برخی دیگر از پژوهشگران حوزه مالی در مورد نقش جنسیت در تصمیمگیری سرمایهگذاری صورت گرفته است. آیا زنان و مردان از نظر تصمیمگیریهای مالی متفاوت هستند؟ یافتههای این پژوهشها پاسخ مثبتی به این پرسش میدهد. مایرز میگوید، مردان هدفمحور بوده و روی نتیجه متمرکز هستند، اعتمادبهنفس بالاتری داشته و ریسکپذیری بیشتری دارند، از سوی دیگر زنان میتوانند توجه خود را به امور مختلف تقسیم کنند، فرآیند از نتیجه برایشان مهمتر است، کمتر دچار اعتمادبهنفس کاذب شده و ریسکپذیری کمتری هم دارند.
پل داوار و گیلنیز در پژوهش خود نشان دادند که زنان سطح آگاهی کمتر، اعتمادبهنفس پایینتر و ظرفیت تحمل ریسک پایینتری نسبت به مردان دارند، از اینرو در مورد سرمایهگذاری در بورس اوراق بهادار که پرریسک هستند احتیاط بیشتری نسبت به مردان از خود نشان میدهند، بهخصوص اگر منبع مالی در دسترسشان محدود و کم باشد و همین موضوع باعث عملکرد بهتر آنها در بازار میشود.
تاثیر عوامل رفتاری بر روی زنان و مردان تنوع قابل توجهی را نشان میدهد و شاید تاکیدی بر یک باور قدیمی داشته باشد که زنان و مردان یکسان نیستند. بر اساس پژوهشهای انجامشده، زنان و مردان تنها در سه خصوصیت از هشت خصوصیت مورد بررسی در حوزه عملکرد مالی و سرمایهگذاری رفتار مشابهی دارند. هر دو دسته به یک اندازه مستعد رفتار گلهای بوده و هر دو به یک میزان تحت تاثیر سوگیریهای رفتاری نظیر حسابداری ذهنی هستند و هر دو دسته از شفافیت مالی اهداف خود نامطمئناند. جدا از این مشابهتها، زنان سرمایهگذاران به مراتب کمریسکتر و محافظهکارتری هستند و اعتمادبهنفس بسیار کمتری دارند. با این حال، دمین والزاک، دکترای اقتصاد و پژوهشگر در کنار سیلویا پینکولسکا کامنیسکا، استادیار اقتصاد دانشگاه وارمیا اند مازوری، در سال ۲۰۱۸ مقالهای با عنوان «تفاوتهای جنسیتی در رفتارهای مالی» در ژورنال انجینرینگ اکونومیک منتشر کردند. یکی از موارد جالب، تعریف مفاهیمی چون «پول» نزد مردان و زنان است. در بخشی از این تحقیق این موضوع مورد بررسی قرار گرفته است که میان شادی و پول چه رابطهای وجود دارد؟ نتیجه نشان میدهد اگرچه پول برای افراد این تحقیق شادی نمیآورد اما کمبود آن باعث احساس غمشان است. اما در این تحقیق مردان وزن بیشتری به درآمد دادند. از سوی دیگر زنان به عوامل غیرمالی در محل کارشان اهمیت بیشتری نشان دادهاند که یکی از آنها امنیت شغلی است.
والزاک و کامنیسکا مینویسند: «معنای این گزاره این نیست که زنان از نظر احساسی به پول اتصالی ندارند، برعکس، مفهوم پول برای زنان بیش از مردان مفهومی مملوشده از احساسات است. از یکسو خرج کردن پول به آنها احساس لذت میدهد و از سوی دیگر باعث پشیمانی در درازمدت میشود.» مفهوم دیگری که دو جنس رویکرد متفاوتی در قبال آن دارند «ریسک» و «ریسکگریزی» است. تعداد زنانی که حداقل از یک بیمه استفاده میکنند نسبت به مردان به میزان قابل توجهی بالاتر بوده است. اگرچه چند محقق بیان کردهاند عملکرد افراد در قبال کاهش ریسک، به عوامل متعددی بستگی دارد و پیچیدهتر از صرف جنسیت و سن است.
در بخش دیگری از این تحقیق عنوان شده است که مردان دانش ذاتی سرمایهگذاری بالاتری دارند و بهطور متوسط زنان کمتر از مردان در مورد امور مالی شخصی اطلاعات دارند. در مورد ارتباط میان دانش مالی و فعالیت مالی زنان و مردان، بیان این موضوع اما خالی از لطف نیست که صرف دانش میتواند به عمل منجر نشود. مقالات علمی با تمرکز بر اقتصاد رفتاری، اخیراً در لایههایی عمیقتر به این موضوع پرداختهاند. نتیجه تحقیقی که از ۲۰۱ مطالعه منتج شده اخیراً نشان داده است که میلیاردها دلار هزینه روی افزایش دانش اقتصادی، تاثیر بسیار کمی روی رفتارهای اقتصادی افراد داشته است. محققان بر پایه همین نتیجه مطرح میکنند که صرف بالا رفتن دانش اقتصادی موجب تصمیمات مالی بهتر نخواهد شد.
دیدگاه زوجین در مورد مسائل مالی
بحث در مورد پول یکی از عوامل اصلی نارضایتی در یک رابطه مشترک بهشمار میآید. اختلاف نظر در مورد پول نیز یکی از علل اصلی عدم توافق در جنبههای دیگر زندگی و حتی طلاق به حساب میآید. پژوهشی که در ایالات متحده آمریکا انجام شد نشان میدهد، 51 درصد از زوجها در مورد مسائل مالی با یکدیگر بحث و دعوا دارند و این مناقشه در زوجهای جوان بیشتر از زوجهای مسنتر است.
با این حال رفتار هر کدام از زوجها در مورد نحوه خرج کردن پول میتواند بر موفقیت رابطه مشترک آنها تاثیر بگذارد. مشاوران ازدواج به این نکته اشاره میکنند که برخی از جدیترین مشکلات در ازدواج ناشی از نگرش و رفتار زوجین در مورد پول است. تصور اکثر زوجین از موقعیت مالی خود تفاوت چندانی با هم ندارد، اگرچه میتوانند دیدگاههای متفاوتی در مورد ماهیت بحرانی وضعیت با هم داشته باشند. مسائل مالی و بدهی مسوولیتهایی هستند که تقریباً همه باید آن را به دوش بکشند. بنابراین با ازدواج زوجین این مسوولیتها افزایش مییابد. کرکالدی و فرنهام در مقالهای در سال 1993 استدلال میکنند که نگرش و رفتار بزرگسالان در مورد پول بیشتر نتیجه آموختهها و تجربههای آنها در دوران کودکی است. شخصیت اقتصادی و جمعیتی زوجین هم میتواند روی نگرش آنها در استفاده از اعتبارات تاثیرگذار باشد.
هم مردان و هم زنان هرازگاهی با چالشهای مالی مواجه میشوند. چنین چالشهایی میتواند شامل برنامهریزی پیرامون درآمد، بیمه، حفظ سابقه اعتباری مطلوب، برنامهریزی برای بازنشستگی، پسانداز و سرمایهگذاری برای دستیابی به اهداف زندگی آینده باشد. به نظر میرسد استقلال مالی برای زنان دشوارتر از مردان است، زیرا در نتیجه عواملی مانند تفاوت درآمد میان جنسیتها، قراردادهای کاری کوتاهتر و دورههای اداری، فرصتهایی کمتر برای پسانداز و همچنین اثرات مالی مراقبت از خانواده وجود دارد.
بهطور کلی دیدگاه زن و مرد نسبت به پول با یکدیگر متفاوت است. مردان اغلب نگران قدرت و عملکردشان هستند، در حالی که زنان اغلب از نداشتن پول احساس اضطراب میکنند. همچنین پژوهشها نشان میدهند که زنان تمایل بیشتری به پسانداز کردن دارند، در حالی که مردان نسبت به زنان تصمیمات سرمایهگذاری ریسکیتری اتخاذ میکنند.
بررسی دقیق دادههای جمعآوریشده از طریق مصاحبههای ساختارمند نشان میدهد، سرمایهگذاران اغلب اوقات به صورت علمی و بر اساس یافتههای آکادمیک سرمایهگذاری نمیکنند و سوگیریهای رفتاری تاثیری بسزا در عملکرد آنها دارد. از نظر علمی، تاثیر رفتاری در تصمیمات سرمایهگذاری آنها بسیار زیاد است که ممکن است موجب نتایج غیربهینه شود. با این حال، نکته جالب این است که سرمایهگذاران عمدتاً از نحوه کار و حتی عملکرد نهایی خود راضی هستند؛ موضوعی که نشان از تاثیر احساسات بر تصمیم دارد. باید پذیرفت انسان ماشین نیست که همه رفتارهایش بر مبنای دودوتا چهارتا باشد حتی اگر نسبت به بازدهی کمتر خود در مقایسه با یافتههای پژوهشی آگاهی کامل داشته باشد.
دیدگاه تان را بنویسید