تعداد معدودی از ایرانیان وابسته و فراری و عناصر ناراحت که از لحاظ فکری، غربزدگی را بهعنوان ضربان قلب خود برگزیدهاند، یا تعدادی که دین و مذهبشان، پول و مظاهر دنیا، برهنگی و ولنگاری است، در فضای رسانهای کشوری که وابسته به فرهنگ اسلامی و دینی مثل عربستان و آلسعود است، با اخبار متواتر، دامن زدن به شایعات، گسترش دروغ و تهاجم اطلاعات کذب و بمباران خبری، پیوسته با هدف قرار دادن یک شخص مهم و برجسته، از ابتداییترین موضوعات اجتماعی، آغاز تا به مهمترین مسأله که هدف واقعی آنان است، یعنی حمله به رهبری انقلاب، برسند.
موضوع حملهی سایبری و هک کردن اطلاعات دوربینهای مستقر در خیابانهای کشورمان و پمپهای بنزین، در واقع یک شایعه و دروغ آشکار بود، برای آنکه اولاً مردم به وضعیت سوخت حساس هستند و پیش از آن، اعتراضاتی به همین دلیل بروز کرده است، ثانیاً برای آنکه نشان دهند که قدرت سایبری آنها بالاست و میتوانند هر وقت که بخواهند به چنین امری مبادرت ورزند، ثالثاً با برنامهسازی و دروغپردازی، از مسایل فرعی به مسألهای اصلی برسند.
این روش انتشار اطلاعات و اخبار، نخست التهاب جامعه، تویشق و اضطراب عمومی و نهایتاً دامن زدن به نارضایتیها و تبدیل آن به آشوبهای اجتماعی را هدف قرار میدهد. نداشتن سواد رسانهای حتی اهل رسانهی کشور را در برهههایی دچار سرگردانی و ناباوری میکند. بهره گرفتن از یورشهای انبوه خبری، بمباران خبری، تکرار اخبار و دامن زدن به التهابات در این خصوص، اخبار را واقعی و مهم جلوه داده و تا زمانی که واکنشهای طرف مقابل و فاش شدن حقیقت؛ از این آب گلآلود ماهی بگیرد و به اهداف خود برسد.
در چنین شایعاتی؛ فنون رسانهای اخبار فرعی را پوششی برای رسیدن به خبر اصلی قرار میدهد و نهایتاً با بیان این مطلب که مثلاً فلان مسأله از ضعف کلی در ساختار رهبری و مدیریت کشور است، حرف اصلی خود را بیان میکند، در حالی که در هیچ کشوری مسایل فرعی و جزئی مملکت در اتاق فکر مدیران ارشد نظام؛ رقم نمیخورد و در همهجا اینگونه مسایل، اگر هم واقعیت داشته باشند، در دست مدیران میانی است.
دیدگاه تان را بنویسید