ارسال به دیگران پرینت

رابطه نامشروع | رابطه با نامحرم | رابطه نامشروع زن متاهل با پسر جوان

رابطه نامشروع زن شوهردار بی‌شرم با پسر بچه‌ای در متروی تهران جنجال به پا کرد + جزئیات

زن شوهردار که با پسری کوچک تر از خودش در متروی تهران رابطه نامشروع برقرار کرده بود دستگیر شد.

رابطه نامشروع زن شوهردار بی‌شرم با پسر بچه‌ای در متروی تهران جنجال به پا کرد + جزئیات

این زن بی‌شرم با پسر بچه‌ای در متروی تهران رابطه نامشروع برقرار کرد!

زن شوهردار که با پسری کوچک تر از خودش در متروی تهران رابطه نامشروع برقرار کرده بود دستگیر شد.

زنی که در پی دعوا و درگیری های با همسر خود،به شدت نیازمند کسی بود تا به او نزدیک شود و در انتها به پسر کوچکتر از خودش دل باخت. مترو برای خیلی ها نماد انسان های سرگردانی است که نه راه پیش دارند و نه راه پس ….

ماجرای این رابطه نامشروع از اینجا شروع شد که : کافیست یک بار در رفتار برخی از مسافران دقیق شوید و ببینید چطور ساعت ها در ایستگاه می نشینند و ورود هیچ قطاری به آنها انگیزه حرکت نمی دهد.نه در بالای پله های مترو کسی انتظارشان را می کشد و نه سوار شدنشان به قطار آنان را در هیچ کدام از ایستگاه ها به شادی معجزه ای می رساند.

اما بدتر از تمام این شرایط انتخاب ایستگاه اشتباهی است ! تصمیمات اشتباهی که قطار زندگیمان را به ایستگاه آخر می رساند بدون هیچ فرصت دوباره ای برای بازگشت و جبران …..هنوز صورتش از ضرب سیلی که از همسرش خورده بود می سوخت … هر چند دقیقه یکبار صدای قطاری که از راه می رسید

و از مسافر خالی و دوباره پر می شد مریم را به خود می آورد و باز با سکوت سکوی مترو غرق اندیشیدن به رنج های زندگی مشترکش می شد. زندگی مشترکی که هر چند وقت یک بار به بحث و مجادله می کشید ،بحث هایی که به دعوا و دعوایی که به ضرب و شتم و کتک و بیرون کردن از خانه منتهی می شد و دور باطلی از رنج و تحقیر که سراسر زندگی اش را در این سال ها فرا گرفته بود.

ماجرای این رابطه رابطه نامشروع به اینجا رسید که امروز هم مثل خیلی از روزهای گذشته چند ساعتی بود که تنها توی ایستگاه نشسته بود و هر چند دقیقه یک بار با مرور مشکلاتش بغض می کرد ،می گریست و باز در سکوت رفت و آمد مسافران را تماشا می کرد بی آنکه بداند این بار خودش چند ساعتی است که زیر نظر چشم های دیگری است که متوجه اندوه و تنهایی و سردرگمی اش شده اند ….

مرد جوان مدت طولانی بود که مریم را زیر نظر گرفته بود و بالاخره برای پایان دادن به کنجکاوی اش به وی نزدیک شد و از حالش پرسید و اینکه چرا سوار هیچ قطاری نمی شود . زن آنقدر تشنه هم صحبتی و درد و دل کردن بود که بدون توجه به اینکه حرف زدن از مشکلات شخصی و زندگی مشترکش چه ارتباطی به یک غریبه دارد

شروع کرد و از تمام مشکلاتش حرف زد و در حالی که می گریست از رفتار غیر انسانی همسرش با وی گفت .حرفهای تلخ زن خیلی زود مرد جوان را تحت تاثیر قرار داد و ملاقات اتفاقی آن روزشان را تبدیل به قرارهایی از پیش تعیین شده کرد.

ارتباطی که قرار بود با وجود فاصله سنی زیاد بین مریم و مرد جوان جلسات درد و دل کردن و تخلیه هیجانی مریم باشد اما کم کم دو طرف متوجه شکل گرفتن احساسی ورای ارتباط سالم انسانی شدند.آنقدر قوی و پر رنگ که خیلی ساده و سریع حس وفاداری نسبت به زندگی مشترک در ذهن مریم رنگ باخت

و علاقه به مرد جوان که از لحاظ سنی می توانست پسر او محسوب شود جای همه چیز را گرفت . به طوری که به خود اجازه داد تا تمام پایبندی های شرعی اخلاقی و انسانی را برای بودن در کنار عشق خود زیر پا بگذارد.حالا به درجه ای از کشش برای رسیدن به یکدیگر رسیده بودند که حاضر بودند هر مانعی را از سر راه بردارند

و تنها مانع برای رسیدن به یکدیگر را شوهر مریم می دیدند و اینجابود که عشقش پیشنهاد قتل رقیب را مطرح کرد و گفت حاضر است شوهر او را بکشد.کم کم این پیشنهاد به عنوان نقشه ای جدی در ذهن آنان شکل گرفت و به برنامه ریزی برای نحوه به اجرا درآوردنش پرداختند و سرانجام به بهای وصال دستهایشان به خون انسانی دیگر آلوده شد.

قرار بود مریم گزارش فقدانی همسرش را به آگاهی بدهد تا وقتی که جسد همسرش که در قعر دره ای در اطراف تهران رها شده بود پیدا شود و بالاخره آب ها که از آسیاب افتاد و بیوه عزادار از عزا درآمد عاشق دلسوخته در نقش خواستگار از راه برسد و او را از خانواده اش خواستگاری کند .

اما با هوشیاری کارآگاهان پایتخت تمام شک ها با بررسی روابط شخصی مریم متوجه او شد و خیلی زود ماجرای ارتباط پنهانی وی با قاتل لو رفته و مریم مجبور به اعتراف و معرفی قاتل شد و به دنبال آن قاتل قبل از آنکه بتواند لباس دامادی بپوشد و زندگی مشترک خود را بر ویرانه های زندگی مشترکی دیگر بنا کند

دستگیر شد و تصمیم اشتباه مریم را به ایستگاه آخر زندگی اش رساند و به جای گشودن مسیری نو در پیش روی او و رسیدن به آرامش و خوشبختی به ایستگاهی بی برگشت­و بن بستی همیشگی رساند .

منبع : منیبان
به این خبر امتیاز دهید:
بر اساس رای ۱ نفر از بازدیدکنندگان
با دوستان خود به اشتراک بگذارید:
کپی شد

پیشنهاد ویژه

    • قاصدی ارسالی در

      اگر قانونی داشتیم این جور آدمها یا زن و شوهر ها که با هم تواهم ندارند راحت جدا بشن الان شاهد مرگ آن مرد بی گناه نبودیم چرا مثل کشورهای دیگر این قانون مسخره اصلاح نمی شود .،.. خانم یا آقا نمی توانید با هم زندگی کنید باشه از هم جدا شوید خلاص در این میان کسی کشته نمی شود زندگی کردن توی جهنم که زوری نیست بیائید قانون را باز نگری کنید و ببینید چند هزار نفر با این قانون غلط و اجباری کشته شده اند چرا چرا چرا چرا؟؟؟

      • ناشناس ارسالی در

        واقعا ادم تعجب میکنه از شما کجاها زندگی میکنین طلاق برای همین نخواستن ها گذاشتن منتها زنه هرز بوده یه پسر نادون رو هم بدبخت کرد یکی رو هم به کشتن داد امان از زنهای بی خانواده و بی اصل و نسب

      • حمیدخان ارسالی در

        املا و معنای تفاهم را یاد بگیر تا به قول خودت تواهم ننویسی!

      • حمیدخان ارسالی در

        املای تفاهم را تواهم ننویس ؛ عمو جان

    • ناشناس ارسالی در

      سلام جهل ازقوانین موجب میشه این جیزهانوشته بشه در فرانسه طلاق ممنوعه مگردرسه مورد.
      درمواردبالا در فرانسه ارتباط زن شوهردارومردزن دارعادیست به همین علت فرزندان نامشروع به قدری زیاده که در شناسنامه فقط اسم مادرکه فرزندرامتولدکرده نوشته میشه چون پدرش معلوم نیست کیه.درفرانسه ازدواج بامحارم ممنوع نیست.
      درحالیکه برخی حیوانات رعایت میکنند در انگستان ازدواج همجنس قانونیست.ازذواج با حیوانات هم ممنوعیت نداردو...

    دیدگاه تان را بنویسید

     

    دیدگاه

    توسعه