حشمتالله فلاحتپیشه استاد دانشگاه و تحلیلگر برجسته مسائل بینالمللی با نگارش یادداشتی آخرین تحولات شکل گرفته در خلال مذاکرات هستهای میان ایران و سایر طرفهای برجام را مورد بررسی قرار داده است.
آنچه در ادامه میخوانید؛ یادداشت اختصاصی این سیاستمدار در دیدهبان ایران است:
اگر ایران و آمریکا به عنوان دو طرف اصلی برجام، تعهدات بلندمدت قانعکننده به هم بدهند؛ این امکان وجود دارد که برجام احیا شود.
شاهد هستیم که طرفهای غربی برجام در شرایط فعلی اعلام کردهاند پیشنهادات ارائه شده در مذاکرات اخیر « آخرین فرصت » و البته حد مقدوری است که آنها میتوانند در ذیل مذاکرات به آن عمل کنند. البته اروپا و آمریکا جمعبندی نهایی خود از مذاکرات را در روز «عاشورا» و زمانی که هیأت ایرانی حضور نداشت اعلام کردند تا به نوعی توپ را در زمین ایران بیاندازند.
در شرایط کنونی و در جهت احیای برجام، باید ایران و آمریکا هرکدام به یک سری مسائل متعهد شوند. نخست؛ طرف ایرانی باید تعهد دهد که دغدغههای مطرح شده از طرف مقابل را برطرف میکند، اجازه نظارت و بازرسیهای جامع را میدهد؛ و اینکه یک فاصله معنادار بین توان هستهای خود و زمان رسیدن به بمب اتمی را به وجود بیاورد تا آمریکا بتواند در رایزنیهای پیش رو با متحدان منطقهای خود، از جمله اسرائیل «بهانه زدایی» کند.
از سوی دیگر آمریکا نیز باید متعهد شود پس از امضای برجام اجازه ندهد موافقتنامه هایی که ارزش آنها تا « صد میلیارد یورو » ارزش دارد، نه در دولت فعلی؛ بلکه با روی کار آمدن دولت بعدی با خلل مواجه نشود.
حتی مخالفان رئیسی نیز حاضر به از بین رفتن دستاوردهای هستهای نیستند
نیستند
در عرصه داخلی امروز حتی مخالفان دولت آقای رئیسی نیز حاضر نیستند دستاوردهای هستهای فعلی کشور از جمله میزان «سوخت» تولید شده در درصدهای مختلف که با هزینههای بسیار زیادی نیز ایجاد شده، بدون هیچ دلیلی از بین برود و حتی بخشی از آن طبق توافق از ایران خارج شود. باید توجه کرد که خاموش کردن بی دلیل یک دستگاه سانتریفیوژ موجب آسیب پنجاه درصدی به آن میشود. به همین دلیل کسی در ایران حاضر نمیشود کشور متحمل چنین ضررهایی شود.
باید توجه داشت دولت آقای رئیسی و همفکران او بشدت به دولت قبل نقد وارد میکردند که در ازای چه چیزی تعداد زیادی دستگاه سانتریفیوژ را خاموش کرده و مقادیر زیادی سوخت را نیز از کشور خارج کرده است. منتقدان دولت قبل میدانستند که دسترسی به سنگ اورانیوم و تجهیزات مرتبط با فعالیتهای هستهای به دلیل محدودیتهای ایجاد شده از سوی آمریکا به سختی به دست آمده بود. باید بپذیریم تنها عاملی که طرفهای غربی را به پای میز مذاکره با ایران کشانده نیز، دستاوردهای هستهای در چند سال اخیر بوده است.
فلاحت پیشه در بخش دیگری از یادداشت خود در دیده بان ایران نوشت: متأسفانه دولت بایدن در ابتدای کار خود وسوسه شد که میتواند با ادامه سیاست فشار حداکثری دولت ترامپ، ایران را مجبور به پذیرش شروط خود کند. از سوی دیگر نیز برخی اختلافات داخلی اجازه نداد تا توافق صورت بگیرد و این وضعیت تا به امروز نزدیک به یکسال و نیم زمان برده است. در حالیکه اگر از همان ابتدای دولت بایدن یک توافق شکل گرفته بود، تا پایان عمر دولت فعلی در آمریکا چنان ریشه میدواند که دیگر قابل القا نباشد.
بدون اخذ تعهد و ضمانت نباید با طرف غربی توافق کرد
«شورای عالی امنیت ملی» در حال حاضر در حال بررسی پیشنهادات اخیر طرف اروپایی است و اگر پذیرش آن را به تصویب برساند، به این معناست که طرف ایرانی نیز پذیرفته مسؤولیت اجرای تعهدات برجامی را بر عهده گرفته است. بنده معتقدم اگر طرف اروپایی یک تعهد کلی و بدون ضمانت اجرایی داده است، نباید مسؤولان کشورمان زیر بار آن بروند. ایران نباید دستاوردهای خود را با یکسری ادعای کلی از دست بدهد و تنها باید بر اساس یک متن جامع و کامل با طرف مقابل توافق کند.
به هر دلیلی شورای عالی امنیت ملی پیشنهاد طرف مقابل را نپذیرد، همچنان فرصت دیپلماسی وجود خواهد داشت. ایران و آمریکا میتوانند به صورت مقطعی در ذیل برنامه «نفت» در برابر «نظارت» کارها را پیش ببرند تا اعتماد سازی بین طرفین صورت بگیرد. در چنین شرایطی بخشی از تحریمها خود به خود برداشته میشود و میتوان آن را یک گام اساسی برای از بین بردن اختلافات دانست.
افشاگری درباره سیاست همه یا هیچ!
سیاست «همه» یا «هیچ»؛ یک دام حرفهای بود در مسیر دیپلماسی هستهای شکل گرفت. واقعیت این است که نمیتوان بیش از چهار دهه اختلاف ایران و آمریکا را آن هم در بزرگترین چالش میان طرفین(پرونده هستهای ایران) به صورت یک شبه حل و فصل کرد. این سیاست بیش از همه به کشور ایران ضربه زد، زیرا طرفهای مقابل در دورهای حاضر بودند که حتی بدون برجام نیز نفت ایران را بپذیرند. به عنوان مثال؛ رییسجمهور فرانسه آقای ماکرون طرحی را ارائه کرده بود که از هر امکانی استفاده شود تا نفت ایران به بازارهای جهانی برگردد.
باید پذیرفت که توافق احتمالی تنها از مسیر دیپلماسی شکل میگیرد. البته نمیتوان بر اساس یک سلسله ادعای کلی و بدون تضمین با طرف مقابل توافق کرد. هرچند اگر این توافق ۱۵ ماه قبل شکل گرفته بود، سود بسیار زیادی به لحاظ صدور انرژی به ایران میرسید و در آستانه فصل سرما، این سود افزایش نیز پیدا میکرد.
واقعیت امروز در مذاکرات این است که ایران و آمریکا تلاش میکنند اعلام پایان دیپلماسی و شکست در مذاکرات را بر عهده طرف مقابل بگذارند. اما در همین فضا نیز اگر دیپلماتها رفتار واقعگرایانه از خود نشان دهند، امکان توافق وجود خواهد داشت.
جرم انگاری مذاکره مستقیم ایران و آمریکا یک حرکت مشکوک بود
باید ایران و آمریکا تلاش کنند به صورت مستقیم باهم گفتوگو کنند و مسائل را به صورت رو در رو حل کنند. باید پذیرفت که واسطهها میان ایران و آمریکا هیچگاه نقش موثری نداشتهاند. از طرف دیگر «جرم انگاری» مذاکره مستقیم با آمریکا یک قضیه مشکوک بود که در داخل ایران شکل گرفت تا امکان حل اختلاف میان دو طرف ایجاد نشود.
دیدگاه تان را بنویسید