ارسال به دیگران پرینت

بهار با طعمی نو!

چگونه سالِ نو را می‌توان، تازه‌تر کرد؟!

بهار فصل زایش و رویش است، فصل زیبایی‌ها، فصل شور و هیجان‌، باید برای آمدنش تدارک دید، خانه‌تکانی کرد....

چگونه سالِ نو را می‌توان، تازه‌تر کرد؟!

یادش بخیر! آن قدیم‌ها بچه که بودیم، عید برایمان رنگ و بوی دیگری داشت. روزهای‌ پایانیِ سال که می‌شد، همه چیز برای استقبال از سال نو فراهم بود. دل‌ها همه خوش بود، فقیر و غنی فاصله‌ی چندانی باهم نداشتند، اگر هم داشتند فاصله‌شان احساس نمی‌شد‌. بهار که از راه می‌رسید، برای خریدن رخت و لباس نو، دل توی دل‌مان نبود. انگار خریدِ عید، بوی دیگری داشت، اصلا انگار بوی بهشت می‌داد. به قول پدر "مزه‌ی سبزی پلو ماهیِ شب عید با همه‌‌ی پلوها فرق داشت، آخه تنها شبی بود که دارا و ندار همه یه جور غذا می‌خوردن."

یادش بخیر؛ شیرینی‌ها ونان‌گُلی‌هایی که مادر با حوصله و سلیقه‌ی خودش درست می‌کرد، حاجی‌فیروزها در خیابان‌ها می‌چرخیدند و ما‌ در عالم کودکی فکر می‌کردیم، در دنیا فقط یک حاجی‌فیروز وجود دارد که به همه جا سر می‌زند.

آن روزها، همه چیز رنگی‌رنگی بود. چند روز قبل از عید، همه با اشتیاق، برای عزیزان‌شان کارت‌پستال می‌خریدند و در پاکتی سفید، به مقصد قلبشان پست می‌کردند.

چه خوب بود آن روزها، دل‌ها دل بود وخوشی‌ها از ته دل...

همه‌ی ما حکایت هزار‌ساله‌ی ننه‌سرما و عمونوروز را شنیده‌ایم. ننه‌سرما، عاشق عمونوروز بوده و روز آخرِ زمستان، به امید آنکه روز اول بهار عشقش را ببیند، خانه‌تکانی می‌کرده، قالی‌ها را سر حوض می‌تکانده و خودش را با سرخاب/سفیدآب و سُرمه آرایش می‌کرده، لباس چین‌چینِ قرمز می‌پوشیده و قلیان را چاق می‌کرده و خلاصه‌، خود را برای عمونوروز مهیا می‌کرده‌، اما... از خستگی زیاد خوابش می‌برده. عمونوروز می‌آمده و او باز عشقش را نمی‌دیده و منتظر می‌مانده تا سال دیگر....

 

بهار، فصل زایش و رویش است، فصل زیبایی‌ها، فصل شور و هیجان‌، باید برای آمدنش تدارک دید، خانه‌تکانی کرد، شب چهارشنبه‌سوری آتش روشن کرد و آهنگ "سرخی من از تو، زردی تو از من" را خواند و از آتش پرید. زردی‌ها را به آتش سپرد و سرخی آتش و گرما و عشق را از آتش گرفت. گندم سبز کرد برای برکت بیشتر، به بازار رفت و هیاهو و همهمه‌ی بازار را تماشا کرد و برای خرید شب عید، پول خرج کرد. از ماهی‌گُلی گرفته‌ تا سنبل و سیر و سنجد. باید سفره‌‌ی هفت‌‌سین چید و قبل از تحویل سال دعا کرد، برای مردم جهان که بیش از هر سال محتاج دعا هستند. باید بعد از تحویل سال، تبریک عید گفت البته بدون روبوسی و دست دادن. کاش این همه تجربه‌ی تلخ برود تا خاطره شود. بهار بیاید و درختان، لباسی از شکوفه‌های سفید و صورتی بپوشند و عطر عشق پراکنده کنند. حاجی‌فیروز‌ها بدون ماسک بیایند و در خیابان مابین ماشین‌ها دایره‌زنگی بزنند و صدای بهار را به گوش مردم برسانند، میان ماشین‌ها بچرخند و رقص شادی کنند و بخوانند" ارباب خودُم بُز بُز قندی/  ارباب خودُم چرا نمی‌خندی؟!".

حکایت ما همان حکایت ننه‌سرما است که تدارک می‌بینیم برای فردایی بهتر، اما... آنقدر جسم و روح‌مان خسته است که نمی‌توانیم فردای بهتر را ببینیم و باز هم می‌گوییم:

"صبر می‌کنیم تا سال دیگر. شاید روزی بهار توأم با شادی را ببینیم".

 همه‌ی ما خوب می‌دانیم که مدت‌ها قبل از آمدن کرونا، فاصله‌ی میان دل‌ها، در بسیاری از خانواده‌ها، رفت و آمد‌ها را، فقط محدود به عید نوروز کرده بود و روابط میان اعضا و اقوام سرد شده بود.

متاسفانه با آمدن کرونا، این فاصله‌ها بیشتر و بیشتر شد و حالا، چندسالی‌ست که احوالپرسی‌ها و پیام‌های تبریک سال نو محدود به فضاهای مجازی و نهایتا تماس‌ها شده.

حال سوال این است: چگونه می‌توانیم در این قرنطینه‌های اجباری و لااقل درهمین فضاهای مجازی بستر گرم و مفیدی را برای خود و دیگران فراهم کنیم؟! به نظر بنده می توانیم

در گروه‌هایی که هستیم، بهترین تجربیات وعوامل رشدمان را با دوستان‌مان به اشتراک بگذاریم.

در کنار تبریکات کلیشه‌ای، چند خطی درباره کارهای مفیدی که قرار‌ است برای پیشرفت فرهنگ‌مان و بهتر شدن حال‌مان انجام دهیم بنویسیم.

می‌پرسید چگونه؟ باور کنید پاسخ این سوال سخت نیست!

مثلا:

گاهی به پرورشگاه‌ها، سر بزنیم و از کودکان دلجویی کنیم و به آن‌ها مهر بورزیم.

زباله‌های خشک را، از زباله‌های تر جدا کنیم.

هنگام رانندگی، کمتر بوق بزنیم و کمتر ناسزا بگوییم.

لااقل ماهی یک کتاب بخوانیم و به مطالعات مجازی اکتفا نکنیم.

گاهی با افرادِ مخالفِ عقیده‌مان، به بحث و گفت‌وگو بپردازیم و بیاموزیم که انتقادپذیر باشیم.

کودکان کار را، گاهی به خوردن یک ساندویچ مهمان کنیم.

خلاصه اینکه، هریک از ما این لیست را بسته به سطح شعور و توان مالی‌مان، تا هزاران خط دیگر می‌توانیم ادامه دهیم تا امسال را کمی متفاوت‌تر و نو‌تر از سال‌های پیش، آغاز کنیم.

سارا رضایی

نویسنده و فعال ادبی-هنری

 

 

منبع : 55 آنلاین
به این خبر امتیاز دهید:
بر اساس رای ۰ نفر از بازدیدکنندگان
با دوستان خود به اشتراک بگذارید:
کپی شد

پیشنهاد ویژه

    دیدگاه تان را بنویسید

     

    دیدگاه

    توسعه