احمد زیدآبادی، روزنامهنگار در یادداشتی تلگرامی با عنوان «پوتین چگونه حیثیت روسیه را به باد داد!» نوشت:
هنگامی که کشورهای غربی استقرار ارتش روسیه در مرزهای اوکراین را شاهدی بر نقشۀ پوتین برای حمله به آن کشور اعلام کردند، عموم سران کرملین نه فقط آن را تکذیب کردند بلکه با تمسخرِ پیشبینی سران اروپا و آمریکا، آنها را به تجدید نظر در اعتبار منابع جاسوسی خود فرا خواندند.
اینک به رغم همۀ آن انکارها، ارتش روسیه وارد خاک اوکراین شده و مشغول بمباران شهرهای آن کشور است.
در آغاز بحران، مسکو بسیار کوشید تا خود را در موضع دفاع از صلح و در واقع طرفِ قربانی بحران معرفی کند، اما متحدان غربی با اصرار بر اینکه او قصد تجاوز به اوکراین و اشغال خاک آن کشور را دارد، او را به لحاظ تبلیغاتی در جایگاه مهاجم و متجاوز قرار دادند.
اکنون با ورود ارتش روسیه به خاک اوکراین، مهاجم و متجاوز بودن روسیه دیگر فقط جنبۀ تبلیغاتی ندارد، بلکه اغلب مردم جهان آن را پذیرفته و پوتین را افزون بر متجاوز به عنوان “دروغگو” هم میشناسند.
دروغگویی امر نادری در سیاست کشورها نیست؛ اما آن هم برای خودش آدابی دارد! پوتین در بحران اخیر حتی آداب دروغگویی را نیز رعایت نکرد و تهاجمی را که برای آن نقشه کشیده بود، بارها و بارها منکر شد، اما بلافاصله آن را طبق همان جدول زمانیِ موردِ پیشبینی سران غرب عملی کرد.
با این وضع، میتوان حیثیت روسیه را در همین گام نخستِ ماجرا در چشم مردم جهان به باد رفته تلقی کرد.
حیثیت کشورها در صحنۀ جهانی، از نوع قدرت نرم است و شأنی حتی فراتر از قدرت نظامی و اقتصادی دارد. چنانچه حیثیت کشور یا رهبری نزد نهادهای غیر دولتی جهان و افکار عمومی کشورها عمیقاً مخدوش شود، هزینههای مترتب بر آن، قابل جبران نخواهد بود.
در هر صورت، حملۀ روسیه به اوکراین، تأثیرات بسیار گستردهای بر نظم و امنیت جهان به جا میگذارد اما ماهیت این تأثیرات فعلاً مبهم است و به روند بحران بستگی دارد.
در این میان اما آنچه به نظرم بسیار مهم میآید، فهمِ نوع تأثیر این بحران بر کشور ما از سوی حکومت و افکار عمومی است.
ما ایرانیان به دلیل سابقۀ تاریخی کشورمان به طور وسیع، فهمی معمولاً اشتباه یا وارونه از تحولات بینالمللی داریم و هر اتفاقی بخصوص در روابط بین قدرتهای بزرگ را خارج از منطق واقعی آن تحلیل میکنیم. بر همین اساس، بسیاری از ایرانیان تصور میکنند که حملۀ روسیه به اوکراین موهبتی برای جمهوری اسلامی است و چه بسا که در داخل نظام نیز این تصور طرفدارانی پیدا کند و سبب تصمیمگیریهای مهلکی شود.
اینکه روسیه درست در آستانۀ احیای احتمالی توافق برجام علیه اوکراین لشکر کشیده است، کاملاً تصادفی به نظر نمیرسد، اما اگر به واقع نزد سران کرملین بین حمله به اوکراین و احیای برجام پیوندی برقرار شده باشد، چنین پیوندی فرصتی برای جمهوری اسلامی نیست بلکه تهدیدی خطرناک است.
روسیه میداند که برنامۀ اتمی جمهوری اسلامی مورد حساسیت شدید اسرائیل و حامیان آن در سراسر جهان به خصوص در آمریکاست. میزان این حساسیت به اندازهای است که لیندسی گراهام عضو متنفذ حزب جمهوریخواه در سنای آمریکا در دیدار اخیر خود از اسرائیل به صراحت تأکید کرد که اوکراین و تایوان مهماند اما ایران تهدید بزرگتری است.
شبیه چنین سخنانی از زبانِ دیگر مقامهای سابق آمریکا در دولت ترامپ نیز مطرح شده است.
گرچه روسیه به لحاظ منافع امنیتی خود به اندارۀ کشورهای غربی از احیای برجام سود میبرد، اما این احتمال هم قابل چشم پوشی نیست که پوتین برای کاهش تبعاتِ حمله به اوکراین و آرام کردن غرب، با دولت اسرائیل و حامیان آن در آمریکا بر سر ایران معامله کند.
بر این اساس، اگر احیاناً محافلی در داخل جمهوری اسلامی، بحران اوکراین را به صورت فرصتی برای گریز از احیای برجام و یا امتیازگیری ویژه از غرب تلقی میکنند، کاملاً داستان را وارونه ادراک کردهاند.
فرصت جاری برای احیای برجام در واقع غنیمتی برای جمهوری اسلامی است. اگر این فرصت با سودای بهرهبرداری از بحران اوکراین از دست برود و یا به آن ماجرا پیوند داده شود، این پیوند برای کشور ما بسیار شوم و نامبارک خواهد بود. پس لازم است تصمیمگیران اصلی کشور تسلیم وسوسههای برخی محافل نشوند.
دیدگاه تان را بنویسید