ارسال به دیگران پرینت

نکاتی برای درک موقعیت کلیسای ارتودکس روسیه در معادله قدرت

ارتودکس بودن یعنی روس بودن و روس بودن همان ارتودکس بودن است!

امروز ناسیونالیسم مذهبی، نه فقط مهمترین نیرو در زمینه داخلی، بلکه اساس و مبنای ارتباط روسیه با قطعات به‌جا مانده از فروپاشی امپراتوری سرخ است‌.

ارتودکس بودن یعنی روس بودن و روس بودن همان ارتودکس بودن است!

در این مقاله سعی کرده‌ام به شکل بسیار خلاصه و سطحی و ناقص، به کلیات و نکاتی اشاره کنم که برای درک موقعیت کلیسای ارتودکس روسیه در معادله قدرت، باید مورد توجه قرار گیرد، قصدم ضمنا نشان دادن اهمیت و پتانسیل و قدرت نرمی است که جنازه چنین نهادی، هنوز بعد از صد سال، در سیطره مسکوبر سپهر سنتی نفوذ تاریخی خود اعمال می‌کند. با تاکید چند باره بر این واقعیت که قدرت، بازیچه نیست که به‌رایگان در اختیار فرد یا نهادی گذاشته شود، همانطور که جایگاه هر موجود زنده در هرم تغذیه، حاصل توانایی‌های خود او، مثلا چنگ و دندان تیز و مانند آن، است و نه تمایل یا اجازه دیگران. امروز ناسیونالیسم مذهبی، نه فقط مهمترین نیرو در زمینه داخلی، بلکه اساس و مبنای ارتباط روسیه با قطعات به‌جا مانده از فروپاشی امپراتوری سرخ است. در جامعه امروز روسیه، همین بازگشت به فرهنگ سنتی و باستانی است که تکیه‌گاهی شده برای روس‌های ذاتا بیگانه‌هراس، و سیمانی برای اتحاد جامعه‌ای انقدر از نظر قومی و جغرافیایی متنوع.

طبق آمار، مردم روسیه به کلیسای ارتودکس بیش از هر نهاد ملی دیگری اعتماد دارند. و‌۱۰۰ میلیون روس خود را ارتودکس معتقد می‌دانند، (هرچند تعداد ناچیزی به آن عمل می‌کنند)،اما به‌هرحال از بین ۱۴۰ میلیون نفر روس، اکثریت قابل توجهی است

این جمله معروفی است که ارتودکس بودن یعنی روس بودن و روس بودن همان ارتودکس بودن است.

بطور کلی هویت ملی روس‌ها در سه بعد مذهب ارتودکس، ملی‌گرایی، و حکومت فردی شکل گرفته، و مذهب ارتودکس قلب و نقطه مرکزی فرهنگ و تاریخ روس، و منبعی فرهنگی بوده که در تلاطم های اجتماعی و اقتصادی، سرگشتگی ‌های سیاسی، یکپارچگی ملی را حفظ کرده. هویت ارتودکس، چه در گذشته و چه امروز بعد از فروپاشی شوروی، به عنوان مبنای اتحاد عمل می‌کند.

قدرت سیاسی و کلیسای ارتودکس ذاتا و بصورت تاریخی درهم تنیده شده‌اند.

کلیسای ارتدوکس روسیه از نظر هویت، در حقیقت میراث‌خوار کلیسای روس کیف و کلیسای بیزانس است. در ۹۸۸ م، ولادیمیر اول، دوک بزرگ کیف، در یک معامله سیاسی با امپراتور بیزانس، مسیحی شد و با خواهر امپراتور ازدواج کرد و مسیحیت شد دین رسمی روس کیف، و کیف شد دنباله رو قسطنطنیه. روس کیف در قرن ۱۳ با حمله مغول فروپاشید و کلیسا نهایتا به مسکو منتقل شد و مسکو که شهر نسبتا جدیدی بود، کم‌کم مرکزیت و ثروت پیدا کرد. در قرن ۱۵ با اشغال قسطنطنیه توسط عثمانی، امپراتوری بیزانس که کنستانتین آن را در ۳۳۰م تاسیس کرده و آن را رم دوم می‌خواند، فرو پاشید. اینجا ولادیمیر سوم دوک بزرگ مسکو، با برادرزاده آخرین امپراتور بیزانس ازدواج کرد و مسکو را “رم سوم” خواند و کلیسای ارتدوکس مسکو شد جانشین امپراتوری رم مقدس. در کلیسای ارتودکس شرق، مفهومی تحت عنوان سیمفونیا، به معنی هماهنگی کلیسا و حکومت، توسط همان اولین امپراتور مسیحی، یعنی کنستانتین وضع شد،. بعدها جاستینین اول، درک خود از آن را چنین بیان کرده: مرز واضحی بین قدرت امپراتوری و روحانیت وجود دارد؛ اولی مربوط به امور انسان و دومی به امور آسمانی. هردو شدیدا به هم وابسته، اما حد اقل در تئوری، هیچ یک تحت امر دیگری نیست. تاثیر و نفوذ سیمفونیا بر رابطه حکومت کلیسا در روسیه، از لحظه تغییر دین عمومی به مسیحیت در زمان ولادیمیر اول و غسل تعمید جمعی اسلاوها در رود دنیپر شروع شد و تا امروز ادامه یافته.

در گذشته، نقطه مرکزی کلیسای ارتدوکس روسی، شخص تزار بود، جانشین پدر آسمانی بر روی زمین، و قیم و ولی و پدر تمام رعایا. لقب تسار باتوشکا (باتوشکا به معنی تحت‌اللفظی پدر کوچک) هم از همین‌جا است، اما پسوند تصغیر اینجا علامت محبت و صمیمیت است. محبت و صمیمیت از طرف تزار به رعایا، و انقدر عمیق که قادر به درک یا جبرانش نبودند. مثلا این که ایوان مخوف در جلسات مذهبی در کرملین، پیش از آن که دشمنانش را زیر انواع شکنجه‌های ابتکاری بکشد، خودش را با شلاق و زنجیر کتک می‌زد و برای آمرزش روح محکومین سخت می‌گریست و نیایش می‌کرد، از مصادیق همین “محبت” بوده. به هر حال، بعدا به جای بیزانس و روس کیف، کشورهای جدید دیگری در بالکان و شرق اروپا سر براوردند که همه میراث مذهبی مشترک داشتند. در طول دوران تزاری، وجود کلیسای ارتدوکس مسکو و ساختار آن، اهرمی بی‌نهایت قدرتمند برای اعمال و تثبیت قدرت و نفوذ کرملین در بین تمام ملت‌های اسلاو بود. با پیروزی انقلاب بلشویکی، کلیساها منفجر و تخریب یا به انبار و طویله تبدیل، و کشیش‌ها، اگر خوش‌شانس بودند، تیرباران شدند، و شد انچه شد. اما قابلیت و توانایی کلیسای ارتودکس در بسیج نیروی ملی، یا به عبارت دیگر همان باور مذهبی در عمق روح مردم روس بود که استالین بعد از حمله آلمان. آلمان، برای تقویت روحیه سربازان، به جنازه کلیسا متوسل شود و “مردان خدا” را از اردوگاه‌های کار، برای متبرک کردن یگان‌های ارتش سرخ، به جبهه اعزام کند. او ضمنا با درک پتانسیل این نهاد، توانست کلیسای ارتودکس را در عرصه بین‌المللی، برای بهبود روابط با سایر کشورها، و زدودن تبعات منفی تخریب کلیساها و کشتار کشیشان و خدا ستیزی شوروی‌ها از اذهان دنیای مسیحی، بکار گیرد.

این همکاری و همنوایی کلیسا و حکومت، غیر از ریشه‌های ذهنی و تاریخی، جنبه‌های عملی و کاربردی تری نیز دارد. هرچند در دوران شوروی نهاد کلیسا نابود شد و مومنان تحت پیگرد قرار می‌گرفتند، اما “میراث” (یا به عبارت دیگر همان شبکه های مخفی) کلیسا در تمام سرزمین‌های شرق و جنوب اروپا، و قفقاز و آسیای مرکزی باقی ماند. یکی از شناخته شده ترین این سازمان‌های مخفی، شبکه Black Hundreds یا چُرنایا سوتنیا است این شبکه مخفی حتی در سخت ترین روزهای دوران شوروی دوام اورد ‌و امروز هم دوباره سر بلند کرده دولت روسیه از این شبکه برای اعمال نفوذ خود در بین ملل اسلاو استفاده می‌کند.

همین‌جا اضافه کنم که کلیسای ارتودکس ذاتا شدیدا راست و همچنین ضد یهودی است، و تمایلات افراطی دست راستی در بین اعضاء چنین گروه‌هایی رایج و واضح است. لذا وقتی از وابستگی فلان حزب و گروه ‌‌راست‌افراطی در مثلا اروپا، به مسکو، می‌شنویم، نباید دچار ابهام شویم، و این مشاهدات، تناقضی با مرتبط بودن چپ افراطی با کرملین ندارد.

به عنوان یک قانون کلی، مافیا در کشورهای مسیحی، روی شاخه کلیسا رشد می‌کند. برای جان‌های غرق در پلیدی، چیزی اغواکننده تر از وعده امرزش بعد از مرگ نیست و کلیسا هیچ‌گاه از نظر دسترسی به جنایتکارانی که حاضر باشند برای کاستن از عذاب وجدان، خدمتی، هرچند خطرناک انجام دهند، کمبودی نداشته. ترکیب عذاب وجدان و نداشتن تحصیلات، مشخصه طبقه اوباش و بزه‌کاران، ذهن را برای پذیرش خرافات مستعد می‌کند. هیچ چیز مثل یک در مخفی به بهشت، برای کسی که هیچ راه بازگشت و “رستگاری” برای خود نمی‌بیند، آرامبخش نیست. و این سرمایه ‌ای است در دست سران شبکه تبهکاران، برای معامله با مردان خدا. کلیسای ارتودکس یک سازمان سیاسی بین‌المللی است که در زمینه سیاست داخلی و خارجی رو‌سیه، بطور کامل در تطابق با حکومت عمل می‌کند و بخصوص سیاست‌ خارجی این کلیسا برای حفظ قلمرو خود، واضحا در تطابق کامل با منافع حکومت قرار دارد.همیشه بحران‌های سیاسی بین روسیه و کشورهای شوروی سابق، مثلا. مثلا مورد استونی و اوکراین، بطور موازی با بحران بین کلیسای ارتودکس روسیه، و کلیسای آن کشور دیگر همراه بوده، البته با یک استثناء: مورد عجیب گرجستان. ارتباط گرجی: بر خلاف سایر کشورهای سابق شوروی که در آنها کلیسای ارتودکس روسیه، بصورت تهاجمی و بسیار خصمانه، به دنبال گسترش نفوذ و قلمرو خود و محدود کردن کلیساهای مستقل ارتودکس در این کشور‌ها است، در مقابل کلیسای گرجستان، با احتیاط و ملاحظه زیادی عمل می‌کند.

مثلا در تابستان ۲۰۰۸، بعد از حمله نیروهای گرجستان به جدایی طلبان اوستیای جنوبی، روسیه متقابلا با لشکر کشی وسیع زمینی، هوایی و دریایی پاسخ داد و به خاک گرجستان حمله کرد. در این موقع، اسقف الکسی دوم، رهبر وقت کلیسای ارتودکس مسکو، در بیانیه‌ای، ضمن محکوم کردن عملیات نظامی از طرف هر دو کشور، طرفین را به آتش‌بس فوری و مذاکره فراخواند. چنین لحن و موضعگیری، در مورد هیچ یک از دیگر بحران‌ها مثلا بین روسیه و اوکراین، مورد استونی دیده نشده. بعد از آن هم، وقتی روسیه استقلال اوستیای جنوبی و آبخازیا را به رسمیت شناخت و ساکاشویلی کلیه ارتباطات دیپلماتیک بین دو کشور را قطع کرد، کیریل دوم اسقف اعظم مسکو هر جا لازم بود، ترتیب ملاقات اسقف ایلیا رهبر کلیسای گرجستان را با رئیس جمهور روسیه، یا ملاقات مقامات دیگر کلیسای گرجستان و وزارت خارجه روسیه را فراهم می کرد، و دو کلیسا در فضایی خیلی “برادرانه” مساله را خاتمه دادند. 

 

گرجستان همیشه به صورت سنتی دارای یک شبکه بسیار منظم و سازمان‌یافته تبهکاری بوده. در حقیقت از نظر سازماندهی و دیسیپلین، تبهکاران سازمان یافته یا به زبان گرجی kanonieri qurdebi یا به روسی vori v zakone، به معنی تحت الفظی دزدان در قانون (دزدان دارای قانون) را تنها با مافیای ایتالیا

➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖

گستره قدرت کلیسای ارتودکس روسیه، که بسیار فراتر از مرزهای کشور است، این نهاد را به سرمایه ارزشمندی در جهت توسعه نفوذ روسیه در کشورهای شوروی سایق و شرق اروپا و بالکان تبدیل کرده. منافع مشترک این دو نهاد، عامل همکاری آن‌ها، و مصداقی است از سیمفونیا در زمان حاضر. حکومت با وضع قوانین از قلمرو کلیسای ارتودکس در مقابل سایر ادیان و کلیساها محافظت می‌کند، و در مقابل، کلیسا نیز در زمان لازم، با تایید و تبلیغ سیاست‌ها و تولید محبوبیت برای رهبران سیاسی، وپشتیبانی لازم را دریغ نمی‌کند.

در دهه ۹۰، باشگاهی از موتورسواران، به تقلید از هلز انجلز امریکا به راه افتاد.

در ۱۹۹۹، رهبر این گروه بعد از یک حادثه موتورسواری، متحول شد و احساس کرد رسالتی از آسمان به او محول شده تا گروه را در خدمت کلیسا و کشور قرار دهد و ضمنا هرجا لازم به اقدامات خودجوش و ابراز احساسات شدید مذهبی و ناسیونالیستی است، در صحنه حاضر باشد. ملاقات‌های منظم با کیریل اول، اسقف اعظم مسکو و عضو قدیمی ک‌گ‌ب، به منظور برگزاری هرچه باشکوه‌تر اعیاد و مناسبت‌های مذهبی شروع شد، در مدت کوتاهی شبکه ای وسیع از لانه‌های گرگ، مراکز آموزشی برای اعضاء این شبکه، به همراه فروشگاه‌ها و مراکزی برای فعالیت تجاری و درامد زایی به نفع این گروه، در روسیه و اروپای شرقی به راه افتاد. بطور خلاصه، فعالیت‌های گروه شامل طیف وسیعی از فعالیت‌ها است: از جمع آوری اعانه برای کودکان سرطانی و به راه انداختن کاروان‌های زیارتی و کمک به بازسازی اماکن مذهبی در بالکان و اروپای شرقی، تا تهدید و قتل مخالفان و عملیات ایست و بازرسی در کریمه بعد از اشغال. در واقع به خاطر فعالیت‌های قهرمانانه این گروه، تعدادی از نفرات آن بعد از الحاق کریمه، از طرف پوتین مدال آزادی کریمه گرفتند.

IMG_20220222_143529_364

 

IMG_20220222_143530_509

 

IMG_20220222_143532_272

بازی سیاست خارجی کلیسای ارتودکس روسیه، عملیات پیچیده‌ای است. از یک سو با کلیسای مستقل ارتودکس یونان، بر علیه مداخلات و نفوذ کلیسای ارتودکس قسطنطنیه متحد است، از سویی با کلیساهای ارتودکس اسلاو، بر علیه کلیسای جهانی ارتودکس تحت سیطره یونان اتحاد دارد، و کلیساهای اوکراین، بلاروس، بلغار و صرب را به مسکو نزدیک نگه می‌دارد. و در عین حال ارتباط کلیساهای مقدونیه و مونته‌نگرو را زیر سایه کلیسای صرب حفظ می‌کند.

ضمنا ساختار اداری کلیسای ارتودکس و سلسله مراتب آن، چهارچوب مشخص و انعطاف ناپذیری مشابه آنچه در مثلا کلیسای کاتولیک دیده می‌شود، ندارد، و مقامات در جهت‌گیری نسبت به جریان‌های مختلف، استقلال نسبی دارند. این ساختار، آزادی عمل زیادی به کلیسای ارتودکس روسیه می‌دهد. از این رو، می‌بینیم که بعضا کلیسا مواضع و سخنان کسانی مثل ولادیمیر ژیرینوفسکی عضو رادیکال حزب لیبرال دموکرات، یا مثلا گنادی زیوگانوف از حزب کمونیست را، در دفاع از سنت ها و مقابله با غرب تکرار می‌کند.

کلیسا در زمان روسیه تزاری مجسمه‌ای به یادبود ولادیمیر اول، که گفتیم در ۹۸۸ م. مسیحیت را مذهب رسمی کرد، در کیف ساخته بود. بعد از اشغال کریمه در ۲۰۱۴ یک مجسمه غول پیکر از ولادیمیر اول هم در کنار کرملین ساختند. برای روس‌ها، جدایی اوکراین از روسیه جدایی روسیه از روسیه است. ریشه روح و هویت ارتودکس روس در اوکراین است. در صورت به رسمیت شناخته شدن استقلال کلیسای ارتودکس اوکراین از طرف کلیسای مرکزی کنستانتینوپل ضربه بزرگی به کلیسای ارتودکس روس وارد شده است.

 

IMG_20220222_143538_188

IMG_20220222_143536_799

منبع : توییتر کاربر «قزاق»
به این خبر امتیاز دهید:
بر اساس رای ۰ نفر از بازدیدکنندگان
با دوستان خود به اشتراک بگذارید:
کپی شد

پیشنهاد ویژه

    • ناشناس ارسالی در

      خیلی جالب بود احسنت

    • حامی انسان باشرف ارسالی در

      حق باروسیه وپوتین میباشدشرق اکزاین راکه کلا خاک وقلمرو روس تبارهاهست ،بحثی دران نیست درمورداکراین هم روسبه حق دازدتصمیم بگیردامثا ل ژاپن واسترالیا ودیگران غیرازابجاددشمنی باخودد راب میدوند،حق مسلم روسبه تصرف اکراین وحتی گرجستان ووومیلاشد

    دیدگاه تان را بنویسید

     

    دیدگاه

    توسعه