چند سال پیش، در یکی از رسانههایی که با آن همکاری داشتم، بر سر ذکر شدن/نشدن نام مترجم/نویسنده در مقالات، بحث و اختلافنظری ایجاد شد. یکی از مدیران پیشنهاد کرد برای رفع این مسائل، حق تحریر/ترجمه را افزایش بدهند، اما نامی از مترجم/نویسنده اثر ذکر نشود. من مخالفت کردم و گفتم حاضرم هیچ حقالزحمهای نگیرم، اما اثری که تولید میکنم بینام و اعتبار نباشد. برای این اعتقاد، دلایل موجه و محکمی دارم. البته اگر نویسندهای توافق کرده باشد که برای شخصی/سازمانی سایهنویسی انجام دهد، ماجرا متفاوت است. یا مترجمانی که توافق میکنند مقالاتی را برای اشخاص دیگر ترجمه کنند، در این بحث مد نظر نیستند. اما اینکه مقالههای نگاشته یا ترجمهشده، بدون ذکر نام صاحب اثر در رسانهای منتشر شوند، در ابتدا، اعتبار همان رسانه را زیر سوال میبرد.
نام مترجم یا نویسندهی یک اثر، به نوعی ضمانت یا پشتوانهی آن اثر است. یعنی من به عنوان مولد این اثر، مسئولیت آن را میپذیرم و به مخاطب اجازه میدهم اثرم را در سایهی نام من قضاوت کند. برای من، رسانهای که آثار تولیدیاش، نام و نشانی ندارد، کماعتبار است. چرا که نمیدانم پشت این واژههایی که میخوانم و وارد فضای ذهنم میکنم، چه شخصیتی پنهان شده. درست مانند اینکه کتابی را بخریم و بخوانیم، بدون آن که بدانیم چه کسی آن را نوشته. ما همیشه قبل از خواندن یک کتاب، اسم نویسنده را پرس و جو میکنیم. خیلی وقتها دربارهی نویسنده تحقیق میکنیم، زندگینامهاش را میخوانیم، آثار دیگرش را پیگیری میکنیم، از گرایش سیاسی و اجتماعیاش پرسوجو میکنیم، عکسهایش را تماشا میکنیم، با افکارش آشنا میشویم، و هدفمان از تمام این اقدامات، این است که بدانیم پشت این واژهها، چه شخصیتی و چه تفکری پنهان بوده. بسیاری اوقات حتی ممکن است نویسندهای که قلمش برایمان دلنشین است، به سبب افکار یا اقداماتش در دنیای واقعی، از چشممان بیفتد. با این که بسیاری معتقد هستند هنر را باید از هنرمند تفکیک کرد، اما به عقیده من، این دو هرگز نمیتوانند منفک شوند. چرا که هنر، از ذهن میتراود، و عمل نیز محصول ذهن است.
دنیای ترجمه نیز مشابه است. چرا که امروز، نقش مترجم در انتقال دنیای ذهنی نویسنده، پررنگتر از گذشته شده و آثار ترجمهشده، با میزان وفاداری و توانایی مترجم در انتقال این دنیای ذهنی، قضاوت و اعتبارسنجی میشوند. به همین دلیل است که بسیاری از مترجمان، در بین مردم، به اندازهی نویسندگان، محبوب و نامدار میشوند.
حالا در دنیای امروز که خوراک ذهن اغلب ما از کتاب، به فضای مجازی تقلیل یافته، حساسیتها نسبت به تولیدکنندگان اثر نیز کمتر شده است. ما هرروز داخل گوشیهای هوشمند خود، محتواهای نوشتاری و تصویری متعددی را دریافت میکنیم و خواسته یا ناخواسته، حجم زیادی از اطلاعات مختلف را به ذهن و روحمان وارد میکنیم. حجم بالای این اطلاعات، اغلب ما را نسبت به تفکری که پشت آن پنهان است، بیتوجه میکند. حواسمان نیست این مطلب از چه رسانهای نقل شده، جهت ذهنی و تفکر و اهداف پنهان در واقعیت آن رسانه چیست، چه شخصیتی آن محتوا را تولید کرده، آیا این رسانه، آنقدر برای مخاطبش ارزش قائل بوده که اجازه بدهد مخاطبش بداند قرار است خوراک ذهنیاش را از چه کسی دریافت کند؟ یا اگر محتوا را از منبع دیگری برداشته، آنقدر اخلاق رسانهای دارد که نام منبع اثر را ذکر کند؟ اگر نه، چرا باید چنین رسانهی غیرقابل اعتمادی را دنبال کنم؟ چرا باید ذهنم انباشته از اطلاعاتی شود که نمیدانم چه کسی و چه تفکری پشت آنها پنهان است؟
همانطور که هرگز حاضر نمیشویم کتابی را که نام و نشان ندارد، بخوانیم، مطالب رسانهای بینامونشان و بدون منبع معتبر را نیز دنبال نکنیم. هر خبری را باور نکنیم و قبل از تاثیر گرفتن، اعتبارسنجی کنیم و از صحت آن مطلب اطمینان حاصل کنیم. اجازه ندهیم در دنیای ارتباطات، ذهنمان از موضوعات و مطالب نامعتبر و گاهی هدفدار، تغذیه شود.
در راستای همین بحث، یکی از رسانههایی که اخلاق حرفهای و رسانهای را رعایت نمیکند، وبسایت فارسی خبرگزاری روسی اسپوتنیک، است. چند روز پیش خبری را در ارتباط با عکاس سوئدی که در یکی از خیابانهای فرانسه درگذشته بود، از وبسایت گاردین ترجمه و منتشر کردیم (اینجا بخوانید). چند ساعت بعد، به طور اتفاقی متوجه شدم خبرگزاری اسپوتنیک، متن خبر را بدون ذرهای تغییر، و بدون ذکر منبع و نام مترجم منتشر کرده است. و از آنجایی که مخاطب بالایی دارد، سایر خبرگزاریها نیز همان خبر را به نقل از اسپوتنیک کار کرده بودند. در وبسایت و توییتر برایشان پیام گذاشتیم و خواهش کردیم نام منبع و مترجم را ذکر کنند. اما پاسخی دریافت نشد.
از آنجا که حق نشر در کشور ما رعایت نمیشود، مترجمان، نویسندگان، یا حتی رسانهها، چندان پیگیر حقوق معنوی خود نمیشوند و همین امر باعث شده اخلاق حرفهای در رسانه، هر روز بیارزشتر شود. به همین سبب، خوب است مخاطبان هشیار باشد و رسانههایی را که اخلاق حرفهای را رعایت نمیکنند، بشناسند. چرا که هدف این رسانهها، فقط بالا بردن تعداد تیترهای منتشرشده و افزایش درآمدشان است و نه اهمیتی برای ذهن مخاطب قائلند، و نه ارزشی برای صاحبان قلم. زورشان میرسد، انجام میدهند! زورمان برسد، دنبالشان نکنیم!
پایان.
متن: مینا شهری
عکس: gettyImages
دیدگاه تان را بنویسید