انتشار کتاب «خاطرات پسربچۀ شصتساله» به قلم حمید جبلی – بازیگر و هنرمند همه فن حریف ایرانی- که نام و هنرنماییهای او با خاطرات چند نسل پیوند خورده و بیسر و صدا در این شهر بیدر و پیکر آرام و زلال زندگی و نقش آفرینی میکند بهانهای است تا دربارۀ او بنویسیم و این کتاب را معرفی کنیم.
کتاب، حاوی مجموعه داستان های کوتاهی از اوست دربارۀ ماجراهای شیرین دوران کودکی - از پیش از تولد تا دوران دبستان – و همین «پیش از تولد» نشان می دهد چه نگاه متفاوتی دارد و این که فعلا تا دبستان رسیده و عنوان کتاب هم «پسربچۀ شصت ساله» است یعنی کودکی او ادامه دارد و این تازه جلد اول است و قرار است ادامه داشته باشد و زودتر باید بجنبد چون عنوان کتاب 60 ساله است و زمان در شتاب. مگر این که بالای 60 سال را به حساب کودکی نگذارد یا منظور این باشد که تا 60 سالگی را دربر میگیرد.
حمید خان جبلی البته حالا 63 ساله شده (زادهٔ ۱۳۳۷ در تهران است) و در معرفی او جز بازیگری تئاتر، تلویزیون و سینما و کارگردانی و صداپیشگی میتوان به تدریس و فیلمنامهنویسی هم اشاره کرد و همان طور که حدس میزنید جبلی هم یکی دیگر از محصولات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در دهۀ 50 خورشیدی است.
نوجوانی 14 ساله بود که فعالیت خود را در سال ۱۳۵۱ در کانون شروع کرد و در سال ۱۳۵۷ نیز در تئاتر مشغول به کار شد. فعالیت در تلویزیون ایران را از اوایل دهه 60 با بازی در مجموعه تلویزیونی «محلۀ برو بیا» آغاز کرد اما مهمترین وجه اشتهار عمومی او خلق شخصیت «کلاه قرمزی» به همراه «ایرج طهماسب» و صحبت بهجای شخصیتهای عروسکی کلاهقرمزی و پسرخاله بوده که همچنان ادامه یافته است.
به جز حسین پناهی دیگر بازیگران محلۀ بروبیا یا محلۀ بهداشت به مرور زمان ترجیح دادند عرصه های دیگر را هم بیازمایند اما جبلی کوشید همان روحیه را حفظ کند و بهترین توصیف دربارۀ او همین «پسر بچۀ 60 ساله» است که حالا البته «63 ساله» شده چون کودک درون خود را زنده و شاداب نگاه داشته است.
این یادداشت کوتاه البته به قصد معرفی کتاب است نه بررسی کارنامۀ هنرمند محبوب ایرانی. این مجموعه داستان را نشر پریان منتشر کرده و خواندن آن برای متولدین و بالیدگان دهههای 40 و 50 خاطرات خودشان را هم تازه میکند.
حمید جبلی در مقدمۀ کتاب می نویسد: «شاید نتوانسته باشم چنان که باید غمها و شادیهای آن دوران را بیان کنم اما غصۀ خراب شدن ماشین قرمز اسباببازیام از ناراحتی امروزم برای یک ماشین واقعی بیشتر بود و شادیام از یکریالیهایی که جیبم را قلمبه میکرد خیلی بیش از حساب بانکی امروز بود.»
امیدواریم حساب بانکی او پرپول و پرصفر باشد تا بتوان عمق شادی دوران کودکی او را بیشتر حس کرد اما این اشاره هم خالی از لطف نیست که حمید جبلی چه در بازی و چه در نوشته ها اندوه فلسفی و حزن معمول اهل فکر را در متن نمیریزد و از این نظر با حسین پناهی کاملا متفاوت است که بازیگری برای او امری جدی نبود و بیشتر شاعر و اندیشهورز بود. جبلی اما به معنی واقعی کلمه بازیگر است و بازیگری برای او عین زندگی است منتها نمیخواهد بر کودکیهای خود نقطۀ پایان بگذارد و از این دوران خارج نمیشود و این را احتمالا در جلدهای بعدی بیشتر درخواهیم یافت:
«خواستگاری عمو مثل عید بود. خوراکی زیاد بود. همه لباس نو پوشیده بودند. یک میوه شبیه خیار دیدم ولی زرد. هر چه به مادرم اشاره کردم که بردارم او ابرو بالا میانداخت. آخر سر خود صاحبخانه آن میوه را برداشت و به جای آن که مثل خیار پوست بکند پوست آن را پایینکشید و با دست، کنده شد. گفت: بفرمایید. موز میل کنید. موز را گرفتم. مادرم چشمغرّه رفت. یک گاز زدم. مثل خیار نمک نمیخواست. خوشمزه بود. صاحب خانه به آقابزرگ نگاه کرد و آقابزرگ هم به تکتک آدمها گفت: مبارک است! همه دست زدند و خانم صاحبخانه برخاست و شیرینی تعارف کرد و من پیش خودم گفتم این موز چقدر مهم است که میگویند مبارک باشد!»
بخش های نقل کردنی فراوان است اما قرار نیست نقل کنیم. قرار است بخرید. قیمت آن هم خیلیخیلی کمتر از سی دی های 200 تا 500 هزار تومانی کنسول های بازی یا «پی اس فور/ فایو»هایی است که بچه های امروزین را سرگرم کرده است. اصلا مگر قرار است برای بچه ها بخرید که مقایسه کردم؟ پیش تر نوشتم که برای دهه 40 و پنجاهی ها جذاب تر است چه کودکان 50 و چند ساله باشند چه نه!
راستی بهتر نیست بعد از باز شدن مدارس (در نیمۀ آبان و در صورت اتمام واکسیناسیون با واکسنهای وارداتی) به جای این که در درس انشا به بچهها یاد بدهند که هر انشایی یک مقدمه دارد یک بدنه و یک نتیجه و به جای پرورش خلاقیت بچهها مدام همین را بپرسند و نمره بدهند و ببینند بچه چند تا ویرگول گذاشته یا نگذاشته و نمره بدهند یا کمکنند همین کتاب را بدهند دست بچهها تا بخوانند و بدانند نوشتن و پاکیزه نوشتن چگونه ممکن است؟
با یک تیر چند نشان است: هم بچهها را با خالق یک شخصیت عروسکی محبوب آشناتر کردهاند، هم کتاب دستشان داده اند و هم پارسینویسی را یاد گرفتهاند. دستآخر البته میتوانند به نوشتههای جبلی نمره بدهند و ببینند مقدمه و بدنه و نتیجه دارد یا نه!
دیدگاه تان را بنویسید