رویا پاک سرشت، کارشناس روانشناسی: بسیاری از خانواده ها، تعاریفی از فرزند خوب و فرزند بد دارند و برخی نیز با مرز بندی بین این دو مفهوم گاهی تا حدی پیش میروند که بین بچههای خوب و بد خانواده (بر اساس یک باور کاملا اشتباه) تبعیض قائل میشوند، اما فارغ از تمامی عوارض خطرناک چنین رفتاری، به مرور زمان، کودکانی که برچسب فرزند بد را دریافت میکنند، تبدیل به سپر بلای دیگر افراد خانواده میشوند.
برخی از والدین عادت کرده اند فرزندان خود را بر اساس تعدادی استاندارد از پیش تعیین شده قضاوت کرده و در فهرست ذهنی خوبها و بدها جای دهند، اما استمرار چنین رفتاری در خانوادهها باعث میشود والدین ناخواسته، کودکان خود را به مسیری خطرناک سوق دهند.
فرض کنید یک خانواده چهار نفره دو فرزند ۷ و ۸ ساله دارند، کودک ۷ ساله، ظاهری آرام و مطیع دارد و اغلب با برچسب کودک خوب شناخته میشود، کودک ۸ ساله کنجکاو تر، پر جنب و جوشتر و شلوغتر است و با برچسب فرزند بد شناخته میشود، مادر و پدر پس از مدتی از شکل گیری سو ء گیری درباره هویت فرزندانشان، ناخودآگاه هر اتفاق منفی در خانه را به فرزندی نسبت میدهند که برچسب بد خورده است، کافیست یک گلدان بشکند، یک وسیله خانه گم شود یا حتی بین بچهها دعوایی رخ دهد، همیشه تیر پیکانها به سمت کودک با برچسب منفی حرکت میکند.
در چنین شرایطی کودک از یک سو با افکار منفی احاطه شده و تصور میکند رفتارهای درست هرگز پاداش نمیگیرند و باید در نقش منفی فرو برود و از سوی دیگر به فرزندان دیگر خانواده و حتی کودکان اطرافیان آموزش میدهد که میتوانند کارهای اشتباه خود را به گردن وی بیندازند.
در نهایت و معمولا به مرور زمان این کودک تبدیل به سپر بلای دیگران میشود و همه عادت میکنند بی سوال و جواب کودک را محکوم کنند، اما چه باید کرد؟ اول از همه باید درک کنید که هر کودک ویژگیهای رفتاری، استعدادها و تواناییهای متفاوتی دارد و به جای تاکید در اشتباهات کودک بهتر است روی نقاط قوت وی متمرکز شوید، در مرحله بعد سعی کنید فرهنگ گفتگو را در خانه رواج دهید و به همه کودکان به یک اندازه فرصت اظهار نظر و دفاع از خود را بدهید، اجازه دهید کودک ببیند نسبت به وی سوگیری ندارید و او را به اندازه فرزند یا فرزندان دیگرتان دوست دارید، صبوری و تشویق رفتارهای مثبت کودک، رمز تغییر رفتار وی است، نه حمله و محکومیت همیشگی کودک.
دیدگاه تان را بنویسید