دیفنس وان نوشت: جارد کوشنر و متحدانش از دولت ترامپ اخیراً سازمانی را به نام موسسه آبراهام تأسیس کردند. این موسسه در حقیقت هم نام توافق نامهای است که در سپتامبر 2020 بین اسرائیل با سودان، امارات متحده عربی، بحرین و مراکش به امضا رسید. آنها این توافق نامه را به عنوان طلوعی برای خاورمیانه جدید ستودند، اما ادامه جنگ در یمن و خشونتهای این هفته در اورشلیم و غزه باعث شد این ادعا عملا زیر سوال رود.
اکنون، دولت بایدن فرصتی برای تحقق یکی دیگر از وعدههای تحقق نیافته دولت ترامپ دارد.
اگر دولت بایدن به توافق هستهای ایران که به آن برنامه جامع اقدام مشترک یا برجام نیز گفته میشود، بازگردد، در واقع یک گره بزرگ ازمشکلات منطقه را باز کرده است. این کار با تنش زدایی بین ریاض و تهران آغاز میشود، تنشزدایی که قطعا میتواند به درگیریها در سوریه و یمن کمک کند و به طور کلی تنشها را در منطقه کاهش دهد.
مرحله اول: برجام
برجام به جای آنکه ایران را منزوی کند و به این کشور برای ادامه حمایت از محور مقاومت بهانه دهد عملا آن را وارد مدار دیپلماتیک خواهد کرد. دولت ترامپ سیاست فشار حداکثری را اجرا کرد که یک شکست اخلاقی و استراتژیک بود. ایران به مداخلات خود در سوریه و یمن ادامه داد ضمن اینکه محدودیتهای برنامه غنی سازی هستهای خود را هم کنار گذاشت. در همین حال، مردم ایران با تحریمهای سخت گیرانهای روبرو شدند که معیشت آنها را تحت تاثیر قرار داد و دسترسی شان به امکانات پزشکی را با وجود بحران کووید-19 محدود کرد.
در صورت ورود مجدد دولت بایدن به برجام، ایران مایل خواهد بود تا بدون تهدید مداوم با آمریکا و کشورهای منطقه مشارکت داشته باشد. بدون شک با احیای برجام نیاز تهران به اهرم فشار در منطقه کاهش یافته و درهای دیپلماسی بیشتری در مورد موضوعاتی مانند سوریه و یمن باز میشود.
همکاری با ایران در موضوعات منطقهای، به جای پیگیری سیاست شکست خورده فشار حداکثری به نفع ما خواهد بود. برای این کار ما باید ابتدا مسئله هستهای را حل کرده، تا پس از سالها تنش خطرناک و شدید، سیگنال دیپلماتیک لازم را به تهران ارسال کنیم.
گام دوم: تنشزدایی ایران و عربستان
عربستان و ایران سالها است با یکدیگر درگیراند. این دو کشور حداقل از زمان جنگ ایران و عراق در دهه 1980 رقبای منطقهای هم بودهاند، اما با شروع جنگهای داخلی در سوریه و یمن در سالهای 2011 و 2014، تنشها افزایش یافت و زمینههای جدیدی برای جنگ نیابتی ایجاد شد. در سال 2016، هنگامی که نمر النمر روحانی شیعه در عربستان سعودی اعدام شد، معترضان ایرانی به سفارت عربستان در تهران حمله کردند که این اقدام روابط دو کشور را تیرهتر کرد.
در این بین دولت ترامپ به ریاض جسارت مضاعفی بخشید. با انتصاب تندروهای ضد ایران به سمتهای ارشد دولت ترامپ، از جمله جان بولتون و مایک پمپئو، مواضع تند آمریکا علیه ایران نه تنها تهدیدآمیزتر برای تهران بود، بلکه به ریاض اطمینان میداد که واشنگتن از آن حمایت خواهد کرد. پس از آنکه دولت فشارهای کنگره را نادیده گرفت و از محکوم کردن رهبران سعودی به دلیل قتل بی رحمانه جمال خاشقچی روزنامه نگار واشنگتن پست در ترکیه خودداری کرد، محمد بن سلمان، ولیعهد سعودی دانست که میتواند بیشتر روی حمایت واشنگتن حساب باز کند. در این مدت محمد بن سلمان گفتگو با ایران را غیرممکن دانست او همچنین تاکید کرد: ما کاری میکنیم که نبرد به داخل خاک ایران کشیده شود. این اظهارنظر بن سلمان باعث شد که ایران پس از حمله جدایی طلبان تروریست عرب در اهواز و کشته شدن 25 نفر، سریعاً انگشت خود را به سمت ریاض بگیرد.
از سوی دیگر، ایران با ادامه حمایت خود از بشار اسد و حوثی ها در یمن، از یک استراتژی ثابت استفاده کرده است. در این بین اگرچه حمایت از کارزار اسد برای بازپسگیری مجدد سوریه برای نیروهای نظامی ایران میلیاردها دلار هزینه در بر داشت، اما جنگ در یمن فرصتی برای ایران بود تا با حداقل سرمایه گذاری هزینههای عربستان را افزایش دهد. خامنهای با جسارت فراوان در اوت 2019 میزبان شورشیان حوثی در تهران بود.
اواخر سال 2019، هنگامی که ایران به میدانهای نفتی عربستان سعودی حمله کرد و رئیس جمهور ترامپ ترجیح داد پاسخی ندهد، وضعیت بین ریاض و تهران تغییر کرد. عربستان سعودی برای اطمینان از عدم درگیری بیشتر شروع به برقرار تماس با تهران کرد. از این گذشته، هدف عربستان سعودی همواره مهار ایران از طریق تحریم و تهدید نظامی تحت رهبری آمریکا بوده است آن هم بدون اینکه خودش نقشی داشته باشد.
اکنون، با تلاش دولت بایدن برای بازگشت به توافق هستهای ایران و دیپلماسی منطقهای متعاقب آن، ریاض میداند که باید ایران را درگیر گفتگو کند. با توجه به بحرانهای کووید -19، رابطه با چین و تغییرات آب و هوایی، آمریکا تحت رهبری دولت بایدن اولویتهای مهمتری نسبت به جنگ و درگیری در خاورمیانه دارد. به عبارت دیگر، خطر اخلاقی ناشی از تعهد بیش از حد آمریکا به ریاض مانند گذشته نیست.
در نتیجه، عربستان سعودی و ایران اخیراً در عراق در مورد نگرانیهای امنیتی متقابل به ویژه یمن دیدار کردند. ایران مدتهاست که خواستار ایجاد یک چارچوب امنیتی منطقهای است و در این راستا برنامهای را هم تحت عنوان "ابتکار عمل صلح هرمز" ارائه کرده است. با توجه به عدم حمایت آمریکا از ریاض ممکن است این کشور در نهایت به خواست ایران تن دهد.
تغییر استراتژی عربستان فقط به ایران محدود نمیشود. وزیر خارجه ترکیه اخیراً برای اصلاح روابط فی مابین برای اولین بار پس از قتل خاشقچی به ریاض سفر کرد. وزیر خارجه ایران نیز همچنین قصد دارد از امارات متحده عربی، متحد نزدیک سعودی دیدار کند. از سوی دیگر آمریکا با ارسال سیگنالهایی از جمله خروج از افغانستان و نشان دادن علاقه خود به بازگشت به برجام و کاهش تنش با ایران به چنین گفتگوهایی نیز چراغ سبز نشان داد.
مرحله 3: آمریکا دیپلماسی منطقهای را توسعه میدهد
دولت بایدن یک فرصت بی نظیر دارد. گفتگوهای غیرمستقیم آن با ایران در وین به خوبی در حال پیشرفت است. در کنار کاهش حضور نظامی آمریکا در منطقه این کشور باید در حوزه دیپلماتیک نیز کمک کند. آمریکا هنوز رابطه نزدیک با عربستان سعودی دارد و میتواند از روابط اقتصادی و نظامی خود به عنوان اهرم فشار برای اطمینان از ادامه گفتگو ریاض با ایران استفاده کند. مشارکت فعال آمریکا همچنین میتواند منجر به یک توافق جامع تر شود و حتی موضوعات منطقهای بیشتری را که آمریکا درگیر آن است تحت پوشش قرار دهد. بین برجام و روابط آن با عربستان سعودی، آمریکا قدرت کمک برای به رسیدن این گفتگوها را دارد.
هنگامی که جان کری وزیر امور خارجه بود، به شکلی کاملاً شخصی برای موفقیت برجام تلاش کرد. او شماره تلفن دیپلمات ایرانی جواد ظریف را داشت و مدام با وی ملاقات میکرد. او برای به سرانجام رسیدن این توافق ماهها از اروپا به این سو و آن سو میرفت. رئیس جمهور بایدن باید وزیر بلینکن و سایر کارشناسان منطقهای مانند راب ماللی را به همین روش توانمند کند تا آنها در راستای دستیابی به منافع منطقهای آمریکا تلاش کنند.
رئیس جمهور بایدن در تلاش برای بازگشت به برجام گامهای درستی را برمیدارد. آمریکا و ایران هرچه سریعتر به توافق برسند و مستقیماً صحبت کنند، بهتر است. این میتواند راه را برای طلوع جدید در خاورمیانه باز کند.
دیدگاه تان را بنویسید