سریال جدید نتفلیکس، میراث ژوپیتر، گونهی جدیدی از سریالهای ابرقهرمانی است. این سریال راجع به گروهی از ابرقهرمانان است که از دهه ۳۰ میلادی تاکنون با یکدیگر مشغول به فعالیتهای ابرقهرمانی بودند و اکنون با چالش سپردن وظایف خود به فرزندانشان رو به رو هستند، که نسل دومی از تواناییها و اهداف متفاوت هستند.
اگرچه موارد مشابهی در این سریال با سریالهای ابرقهرمانی دیگر یافت میشود، اما میراث ژوپیتر درامی خانوادگی با مفاهیم قدرت، کینه و انتظارات بالا است و دشمن اصلی شخصیت پردازی مناسبی دارد. بینندگانی که شروع به دیدن این سریال میکنند ممکن است به دفعات مختلفی شگفتزده شوند.
عوامل سایت راتن تومیتوز با تعدادی از بازیگران سریال و یکی از خالقان آن مارک میلار مصاحبهای داشتهاند تا ۵ نکتهای که قبل از تماشای این سریال لازم است بدانیم را، مشخص کنند.
۱. این سریال حماسهای نسل در نسل است
ایده ابرقهرمانان نسل در نسل (یعنی والدین و فرزند یا یکی از بستگان نزدیک هویت و قدرتهایی مشترک داشته باشند) ایدهی جدیدی در کتابهای کمیک نیست. کمیکهایی مانند استارمن و فلش تا حدود زیادی به چنین موضوعی پرداختهاند. همچنین سریال فلش موضوع مشابهی را در خود داشته و میبینیم که در سریال جدید سوپرمن و لوییس، کلارک کنت به دنبال سپری کردن زمان همراه با فرزندان نوجوان خود است.
ولی در میراث ژوپیتر میبینیم که پس زمینهی اصلی سریال پا گذاشتن نسل بعدی به عرصه است.
آن طور که جاش دوهامل، بازیگر قهرمان اصلی سریال (یوتوپیان) میگوید، میراث ژوپیتر استعارهای از نحوه انتقال رسومات، ارزشهای خانوادگی، عشق و علاقه است. او در ادامه حرفهایش اضافه کرد: «فکر میکنم حرفهای زیادی در مورد تربیت فرزندان برای گفتن وجود داشته باشد و نزدیک شدن به آنها بسیار مهم است زیرا در غیر این صورت ممکن است آنها از شما فاصله بگیرند».
یکی از موضوعات اصلی سریال، همین مسئله فاصلهی گرفتن فرزندان از پدر و مادر و تاثیرش بر روی آیندهی آنها است.
در آغاز سریال میبینیم که پسر یوتوپیالن، برندون سمپسون (پاراگون) با مخالفت یوتوپیان مواجه میشود و این موضوع موجب به وجود آمدن ابهاماتی در گروه ابرقهرمانان در مورد خواستههای فرزندانشان میشود.
وقتی از اندرو هورتون، بازیگر نقش براندون در مورد انتظارات یوتوپیان از پسرش پرسیدند او پاسخ داد: «براندون در طول سریال فشار زیادی روی خودش میگذارد و این کار فایدهای ندارد». او در ادامه افزود: «به براندون و خواهرش کلوئی گفته میشود که از قدرتهایشان در راه مثبت استفاده کنند و به دیگران کمک کنند، ولی آنها این را مانند مسئولیتی اضافی میبینند و تمایلی به ادامه دادن راه والدین خود ندارند. اما در طول این سریال هیچ وقت به آنها گفته نشده که باید پای خود را در جای پای والدین بگذارند و برای آنها تعیین تکلیف نشده است».
با این وجود براندون فکر میکند باید تبدیل به موجودی مانند پدرش شود و در این راه، به علت بیتجربگی مسائل سختی را تجربه میکند.
از نظر هورتون، دلیل شکستهای او این است که شخصی مانند یوتوپیان الگوی او است.
تا حدودی میتوان گفت که ترس براندون از شکست منجر به تصمیمات خواهرش کلوئی و بستگانش، چه قبل از شروع داستان چه بعد از اشتباهات او میشود.
۲. در میراث ژوپیتر از ایدهی لیگ عدالت به عنوان پس زمینهای آشنا استفاده میشود
اگرچه اعضای اولیهی تیم (لیگ عدالت) قابلیتهای مشابهی دارند، اما ویژگیهای ظاهری و قدرتهای اختصاصیشان، ممکن است بینندگان را به یاد گروه لیگ عدالت آمریکا بیاندازد. به گفته میلار، انتخاب سبکی مشابه به گروه انتقامجویان، کاملا عمدی بوده است.
طبق گفته میلار: «این نقطهی آغازی فوقالعاده برای بدنه اصلی بینندگان جدید است. آن شخصیتهایی که به همراهشان بزرگ شدیم، ریشه در اسطورهشناسی یونانی که ۵۰۰۰ سال سابقه دارد و یا حتی اسطورهشناسی مصر یا اسطورهشناسی سومری که یازده هزار سال سابقه دارد باز میگردد».
ویژگیهای خداگونهی آنها، حتی با وجود ریش و موی سفید و بلند، به این معنی است که مثلا شخصیتی مانند یوتوپیان اهمیتی شاخص و ویژه در طول سریال است.
میلار در ادامه میافزاید: «جهانی که در آن زندگی میکنیم با این الگو خو گرفته است. شخصی مانند سوپرمن، به نام زئوس یا ژوپیتر وجود دارد و از آن طرف شخصی مانند واندروومن به نام آفرودیت و .. . این کهنالگوها حتی از ابرقهرمانان موجود هم گاهی جامعتر توصیف شدهاند».
در سریال میراث ژوپیتر امتحان کردن این کهنالگوها با فرزندانشان تبدیل به منبع اصلی تنش شده است.
۳. این سریال یک قانون بسیار خاص رفتار ابرقهرمانان را به چالش میکشد
یکی از نکاتی که از گروههای پیشین ابرقهرمانان مانند لیگ عدالت استفاده شده پایبندی گروه به قوانینی است که شلدون سمپسون (نام شهروندی یوتوپیان) هنگام تشکیل گروه، حدود یک قرن قبل از شروع داستان تعیین کرده است: قدرتهای قهرمانان فقط باید در جهت کمک به دیگران استفاده شود، حکومت بر ملت و کشتن همنوع ممنوع است. این قوانین ریشه در تحسین میلار از فرهنگ آمریکایی دارد، چراکه او با تلویزیون و فیلمهای آن بزرگ شده بود ولی همچنین سه قانون قابل درک را پایه گذاری میکند که رعایت آنها ممکن است با سختی همراه باشد.
خود دوهامل گفته است که با این قوانین مشکل دارد، اما با نظر کاراکتر خود مبنی بر عدم استفاده قهرمانان از قدرتهای خود در جهت ایفای نقش در حکومت موافق است.
او باور دارد که دادن این همه قدرت به یک شخص میتواند خطرناک باشد و آنها فقط باید برای خدمت به مردم وجود داشته باشند.
اما منع کشتن دوهامل را کمی نگران کرده است. زیرا او شرایطی را میبیند که استفاده از نیروی مرگبار میتواند مفید باشد. او در نظریهای فرضی مطرح کرد که: «اگر کسی بخواهد پسر من را بکشد، من او را قبلش خواهم کشت».
صحبتهایی که او با تهیهکنندگان و نویسندگان داشته، توانسته کمی او را متقاعد کند و تا جایی که بینندگان مطلع هستند، شلدون پایبند به این قانون خودش است.
مایک وید که نقش فیتز اسمال (فلیر)، یکی از قهرمانان نسل اول را بازی میکند معتقد است که نظر شخصیت او در مورد این قوانین، پس از ۶۰ سال عملکرد به عنوان یک ابرقهرمان، تغییر پیدا میکند.
او میگوید: «فیتز به شلدون به چشم یک برادر بزرگتر نگاه میکند و او را الگوی خود قرار میدهد. از این جهت قانونهای تعیین شده توسط او را در ابتدا قبول دارد. اما پس از نبردها و فداکاریهای صورت گرفته در طول سالهای مختلف، او بر خلاف دیگران اطمینان خود را نسبت به این قوانین از دست داده است».
تنیکا دیویس نقش دختر فیتز (فلیر جدید) را بازی میکند و نمایندهی او در نسل جدید قهرمانان است.
طبق گفته دیویس: «این قوانین با تغییر زمانه نیازمند اصلاح هستند. فکر میکنم این قوانین کمی قدیمی شده باشند. در حالی که احترام خاصی برای پایهگذاریهایی که توسط این قوانین انجام شده قائل هستیم، اما از طرفی دیگر فکر میکنیم نیاز به کمی تغییرات دارند».
همان طور که بینندگان شاهد بودند، هیچ راه خاصی برای تغییر یا عدم تغییر این قوانین برای مقابله با چالشهای مواجه با دو نسل قهرمانان وجود ندارد.
از نظر لزلی بیب این موضوع کمی پیچیده است. لزلی بیب بازیگر شخصیت گریس سمپسون (بانوی آزادی) است که خود یک ابرقهرمانی است که همسر یوتوپیان هم هست. با وجود این که هم لزلی بیب و هم شخصیت داستانی او این قوانین را مانعی برای به دست آوردن قدرت مطلق میبینند، اما مشکلاتی که نسل بعد با این قوانین با وجود دشمنهایی قویتر دارند را نیز درک میکند.
او میگوید: «من فکر نمیکنم این قضیه را باید سیاه و سفید دانست. این موضوعی است که گریس (با جلو رفتن داستان) با آن دست و پنجه نرم خواهد کرد». این موضوع نکتهی مثبتی دربارهی این سریال است. شما جوابی دریافت نمیکنید. این سوالات مطرح میشوند و شما شروع به فکر کردن به مسائلی بزرگتر خواهید کرد.
۴. سازندگان این سریال، ترسی از استفاده از لباسهای ابرقهرمانی نداشتند
نکته جالب دیگر در مورد این سریال این است که از دهه ۳۰ میلادی الهامات زیادی گرفته است. مطمئنا سلیقه نسل جدید متفاوت است، اما قهرمانان این سریال با افتخار لباسهای پر زرق و برق آن دوران را میپوشند.
میلار میگوید: «طراحی لباس مورد علاقهی خودم را در فیلم سوپرمن ۱۹۷۸ دیدم. لباس طراحی شده توسط ایوان بلیک ویژگیهای سوپرمن طراحی شده در کمیکهای ۳۰ سال قبل را پررنگ نشان میداد. او در این قضیه زیادهروی نکرد. فقط از خود پرسید که سوپرمن چه شکلی است و بعد چنین چیزی را خلق کرد.»
او ادامه داد: «ما هم در این جا چنین کاری کردیم و قهرمانان خود را مانند قهرمانان دوران طلایی جلوه میدهیم. اگر در آن دوران قهرمانان با لباسهای زرهی و بافتهای آهنی و عجیب ظاهر میشدند عجیب بود. شخصیتهای این سریال به شکل قهرمانان سنتی لباس میپوشند و من از این مسئله راضی هستم.»
ممکن است لباسهای قهرمانان سریال کمی بینندگان را متعجب کند. اما به یاد داشته باشید، قهرمانان نسل اول نمایانگر ایدهآلهای دههی ۳۰ میلادی هستند.
۵. خوانندگان کتابهای کمیک شگفتزده خواهند شد
در حالی که سریال بسیار نزدیک به کتابهای کمیک (و ایدهی اولیه آن دایره ژوپیتر) است، در طول هشت قسمت تغییراتی را مشاهده میکنیم. اما حتی قبل از به وجود آمدن این تغییرات، بینندگان سریال ممکن است برادر شلدون، والتر (بن دنیلز) را دوست داشتنیتر از نسخه کمیک او بدانند.
اگرچه دنیلز هر اقدامی مبنی بر محبوب جلوه دادن شخصیت را انکار کرده، اما او قطعا به بینندگان حس داشتن برادری را انتقال داده که در مواقع سختی، به راحتی از موانع و دشواریها عبور میکند.
هم در کمیکها و هم در طول سریال، والتر معمولا اولین کسی است که شلدون را نهی میکند (حتی پس از کسب قدرت). اما دنیلز میگوید: «او احساس میکند سرکوب شده است. او شخصیتی عصبی مزاج و حساس دارد و در کنترل احساسات خود مشکل پیدا می کند».
اگرچه اکثر نگرانیهای او پس از دریافت قدرت تلپاتیک با بردی فوقالعاده از بین میروند، اما اثرات آنها از دوران جوانی او باقی ماندهاند.
دنلیز افزود: «فکر نمیکنم هدف دلسوز نشان دادن والتر باشد. بلکه هدف این است که در آینده، کارهای او قابل درک باشد».
برای خوانندگان کمیک، ویژگیهای اضافه شده به شخصیتهایی مانند والتر ممکن است جذاب باشد. به قول میلار: « برای خوانندگان کتابهای کمیک، تنها چهار دقیقه زمان لازم است تا شگفتزده شوند. به همین خاطر باید سریال را تماشا کنند».
قسمت اعظم این تعریف در شخصیتهای عمیقتر سریال پیدا میشود. از طرفی عناصری از کمیک دایره ژوپیتر هم در طول سریال به کار برده شده تا تلفیق مناسبی از عناصر جدید و قدیم دیده می شود. در هر قسمت بینندگان شاهد گرد هم آمدن تیم نسل اول هستند و ارتباط آنها با مشکلات نسل دوم مشخص میشود.
میلار میگوید: «ساختار روایی پیچیدهای به کار برده شده که تا به حال در خصوص ابرقهرمانهای دیگر ندیدهام و دیدن چنین چیزی خوشایند است». او امیدوار است که تماشای میراث ژویپتر برای بینندگان قانعکننده باشد.
دیدگاه تان را بنویسید