مجلس یازدهم بدون توجه به حدود اختیارات و نقش خود در خط و ربط دادن به سیاست خارجی کشور، کار خودش را کرد. طرح اقدام راهبردی برای لغو تحریمها که دیروز در صحن علنی مجلس تصویب شد در واقع دولت را ملزم میکند که بیش از قبل از تعهدات برجامی خود دست بکشد و با کاهش سطح بازرسیهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی با دست خود به ساخت اجماع جهانی علیه ایران کمک کرده و کورسوی امیدی که برای احیای برجام مشاهده شده بود را نابود کند.
استدلال موافقان این طرح که همان مخالفان دولت هستند این است که برجام عملا خاصیتی نداشته است بنابراین برای آنکه طرف مقابل را وادار کنیم به تعهدات خود پایبند باشد، باید دست از تعهدات خودمان برداریم و به نوعی تهدید پیشه کنیم. این در حالی است که اولا دولت روحانی پیشتر با برداشتن پنج گام به عقب در این زمینه، این راه را آزموده و نتیجهای نگرفته است. دوما اینکه خوشمان بیاید یا نیاید در موقعیت شرط گذاشتن نیستیم و اصرار بر عدم تعهد میتواند اوضاع را به اندازه دوران قبل از برجام وخیم و بحرانی کند و کار را بار دیگر به شورای امنیت و قطعنامههای آن بکشاند.
بیتوجهی نمایندگان مجلس به این مساله اما سبب شد طرح یادشده به تصویب برسد و حالا باید دید شورای نگهبان چه تصمیمی درباره آن خواهد گرفت و آیا آنطور که برخی تحلیلگران میگویند، تصمیمگیرندگان اصلی درباره سیاستهای کلان از جمله سیاست خارجی مانع از ادامه تندروی مجلس میشوند یا خیر؟
سوال اینجاست که اگر چنین نشده و مصوبه دیروز مجلس تبدیل به قانون شود، اجرای آن چه تغییری در پرونده برجام خواهد داشت؟ رامین مهمانپرست سخنگوی پیشین وزارت امور خارجه کشورمان معتقد است که اوضاع پیچیدهتر از قبل میشود.
مجلس شورای اسلامی دیروز با وجود مخالفت دولت کلیات و جزئیات طرح راهبرد لغو تحریمها را تصویب کرد. به نظر شما این طرح کاربردی است؟
نکته اول این است که جایگاه مجلس مستقل از قوه مجریه است و نمایندگان مجلس این حق را دارند که آنچه به ذهنشان میرسد را به صورت طرح قانونی بیان کنند و به تصویب برسانند و این از شاخصهای دموکراسی است و مجلس این اختیار را دارد.
برخی معتقدند خط دادن به سیاست خارجی در حیطه اختیارات مجلس نیست اما این بحث مفصلی است و حتما شورای نگهبان در این باره تصمیمگیری خواهد کرد، پرسش من از شما این است که این طرح مجلس کاربردی دارد و میتواند موجب لغو تحریمها و بهبود شرایط شود یا خیر؟
اگر جامعه بینالملل در یک شرایط ایدهآل بود و مثلا احقاق حقوق ملتها مدنظر بود یا به ظلم و جنایات رسیدگی و از آن جلوگیری میشد، نوع رفتار کشورهای مختلف از جمله کشور ما میتوانست متفاوت باشد. مثلا ما هم در مقابل تعهداتی که در قالب معاهدات بینالمللی مثل برجام، میپذیرفتیم، از امتیازات آن بهرهمند میشدیم.
اما وقتی دقیقتر نگاه میکنیم میبینیم که شرایط جامعه بینالملل به آن شکل ایدهآل نیست و اگر کسی قدرت داشته باشد، میتواند از حق خود دفاع کند و اگر نتواند از موضع اقتدار وارد مذاکرات و معاهدات شود، حق او را پایمال میکنند. برجام نمونه بسیار خوبی است و بررسی آن در مراحل مختلف همین وضعیت را نشان میدهد.
در مقطعی ادعاهایی علیه فعالیتهای هستهای ما مطرح میکردند و این تبدیل به بحران بینالمللی شده بود. برای اولین بار اتحادیه اروپا سعی کرد در یک بحران نقش محوری ایفا و از طریق مذاکره پیگیری کند. این موضوع با استقبال ما، آمریکا، اروپا و روسیه و چین مواجه شد. حاصل این همکاری توافقی بود که ما در قالب آن پذیرفتیم محدودیتهایی را اعمال کنیم. در همان ابتدای تصویب برجام اما با وجود اینکه اوباما رییسجمهور بود وزیر خارجه او پای ثابت مذاکرات بود. برجام دستاورد مورد نظر ما را نداشت. خیلی از کشورها نگران بودند که اگر بخواهند با ما کار کنند، تحت عناوین دیگری از سوی آمریکاییها مورد مجازات قرار گیرند. من آن زمان در لهستان و لیتوانی سفیر بودم و شاهد تلاشها و علاقه شرکتها برای سرمایهگذاری در ایران بودم اما متاسفانه در مراحل نهایی، فشارهای سیاسی مانع میشد. بعد هم در دوره آقای ترامپ همه چیز زیر و رو شد. او رسما از برجام خارج شد و تحریمهای یکجانبه را اعمال کرد. در واقع سیاست فشار حداکثری را انتخاب و اعمال کرد. همکاران او نیز از تندترین افراد بودند و حتی از سرنگونی نظام ما صحبت میکردند. به این ترتیب تقریبا برجام از خاصیت افتاد و حتی اروپاییهایی که ادعا میکردند هویت مستقلی دارند و میتوان برجام را بدون حضور آمریکا هم زنده نگه داشت، کار نکردند. البته تلاشهایی مثل اینستکس داشتند اما ثمری نداشت و نتوانست راهی برای تعاملات بانکی ایران باز کند.
در چنین شرایطی انتخابات ریاستجمهوری آمریکا برگزار و بایدن پیروز شد. یکی از شعارهای او بازگشت به برجام بوده است اما واقعیت آنچه ما مشاهده کردیم این است که از یک طرف ترامپ سعی کرده در همین مدت باقیمانده فشار را افزایش دهد و دست به ترور دانشمند هستهای ما زد. معلوم است که او دوست دارد قاعده بازی را بر هم زند و یک بیثباتی و درگیری ایجاد کند. این در حالی است که برخی دوستان و جریانهای سیاسی داخل کشور به این امید داشتند که حزب دموکرات بخواهد و بتواند سیاستهای ترامپ را کنار بزند و برجام را احیا کند. اما اگر دقت کنیم متوجه میشویم که بایدن هم هیچوقت در صحبتهای بازگشت به برجام به همان شکل را مطرح نکرده و دنبال این است که موضوعات دیگری هم مورد بررسی قرار گیرد یعنی برجامی که در ذهن دوستان ما در داخل است، مورد نظر طرف آمریکایی نیست.
منظورتان این است که در شرایط فعلی ایران چیزی برای از دست دادن ندارد؟
میخواهم این را بگویم که برجام در طول این مدت که از تصویب آن میگذرد، هیج وقت انتظارات ما را برآورده نکرده است و فقط یک پوستهای از آن مانده، آن هم به خاطر این است که اروپا میخواهد آن را حفظ کند و مسوولان ایرانی نیز برای نشان دادن حسننیت خود همچنان به برجام پایبند هستند.
ولی وقتی شما خود را در یک محدودهای متعهد میدانید و طرف مقابل نهتنها به آن پایبند نیست بلکه تلاش میکند برای مذاکرات احتمالی شرط و شروط جدیدی بگذارد، ممکن است در داخل این تصور ایجاد شود که پایبندی به آن تعهدات در این جهان و عرصه بینالمللی مفهوم ندارد و هر قدر که شما متعهدتر میشوید، طرف مقابل مهاجمتر میشود.
نقطهنظر مجلس از این جهت است که اگر شما هم میزان کاهش تعهدات را افزایش و به طرف مقابل این پیام را دهید که اگر قرار بر این رویه باشد، برجام خاصیتی نخواهد داشت، شاید اگر نقطه مذاکرهای هم بخواهد در آینده ایجاد شود، دو طرف را در وضعیت تعادل قرار دهد. شما اگر بخواهید از همین موضع فعلی با طرف آمریکایی مواجه شوید و او دائما بخواهد خواستههای خود را افزایش دهد، این نوعی عقبنشینی است و دستاوردی هم ندارد. عملا همه فشارها مثل تحریمها، محدودیتها، مانع شدن از تعامل با دنیا، عدم حضور سرمایهگذاران در ایران و… الان بر ایران وارد میشود و اگر قرار به ادامه باشد، برجام خاصیتی نخواهد داشت. ما باید دست قویتری داشته باشیم تا اگر قرار است مذاکرهای شود، انعطاف دوطرفه باشد.
هر چند دیدگاه کلی من این است که ما مشکلات بسیاری در داخل کشور داریم به خصوص در ابعاد اقتصادی و معیشتی. درست است که همه میخواهند فشارها کم شود تا وضعیت مردم بهتر شود اما باید قبول کنیم که بخش عمدهای از مشکلات ما مدیریت بهتر، خلاقیت و سیستم بدون فساد قابل رفع است.
بحث مدیریت داخلی و اهمیت آن بحث مفصل و دیگری است. اجازه دهید درباره طرح مجلس صحبت کنیم. فرمودید که کاهش تعهدات طرف ایرانی میتواند موجب رسیدن به یک نقطه تعادل شود. دولت قبل با آن پنج گامی که برداشت این راه را امتحان کرد و نتیجه نگرفت. آیا طرح مجلس میتواند طرح آمریکایی را به عقبنشینی وادارد؟
من از اینکه دولت درست میگوید یا مجلس کار درستی کرده است، حرف نمیزنم. به عنوان یک تحلیلگر سیاسی معتقدم که نوع رفتار آمریکاییهای طوری بوده که شکلگیری این واکنش در داخل ایران طبیعی است. اگر تیم آقای بایدن و خود او مبنا را بر این بگذارد که به اصل برجام برگردند، تحریمها را لغو کنند و بخواهند که ما به تعهدات برگردیم قابل پذیرش است اما اگر بنا باشد ما به محدودیتها ادامه دهیم و طرف مقابل کاری نکند که نمیشود. تیم جدیدی که قرار است روی کار بیاید و امیدواری ایجاد کرده هم از همین حالا شروع کرده به محدودیت گذاشتن؛ بنابراین طبیعی است که در ایران واکنش نشان داده شود.
سوالم دقیقا همین است. بایدن از همین حالا شروط خود برای بازگشت به برجام را مشخص کرده است. آیا طرح اخیر مجلس و اجرای آن توسط دولت، وضعیت را تغییر میدهد؟
بایدن و تیم او خودشان باید در این باره ارزیابی کرده و بر اساس شرایط ایران تصمیم بگیرند. اما اگر قرار است که دنیای بهتری داشته باشیم، این همکاریها باید دوطرفه باشد. به همین خاطر عرض کردم که چون خیری در این عرصه دیده نمیشود باید به حل مشکلات داخلی بپردازیم.
از فضای ایدهآلی که همه با هم همکاری کنند، میگوید. سوال من این است که آیا واکنشی که مجلس پیشنهاد میدهد ایران داشته باشد، موجب شکلگیری چنین فضایی خواهد شد؟
من اصلا نمیگویم که این واکنش ما را به اهداف خود میرساند. میگویم که نوع رفتار طرف آمریکایی این نوع واکنش را در داخل ایجاد میکند. بنابراین ما باید وضعیت خود را تغییر داده و از نقطه ضعف به نقطه قوت برسیم. شما وارد هر مذاکرهای که بشوید اگر احساس کنند که در ضعف هستید، مشکلات داخلی دارید، مردم شما تحت فشار هستند و ناراضی شده و از شما پشتیبانی نمیکنند؛ دلیلی برای پایبندی به تعهدات خود نمیبینند و برای منافع کشور ما قدمی برنمیدارند. بهترین دولت هم که در آمریکا روی کار آید اگر احساس کند فشارهای آمریکا در وضعیت مردم و اقتصاد ایران اثر منفی داشته است به راه خود ادامه میدهند. در وضعیت اخلاقی و سیاست راهبردی آنان که انقلاب نمیشود تا از موضع انسانی با ما رفتار کنند.
درست میفرمایید. فرض کنیم ما این تغییرات در رفتار خودمان که به قول شما لازم و طبیعی است را اجرا کردیم. همین حالا مجلس طرحی برای انجام این تغییرات تصویب کرده است. ثمره این تغییرات چه خواهد بود؟
آن تغییرات موضع ما را تغییر میدهد. اگر ما سیاستهای اشتباه اقتصادی داخلی را تغییر دهیم، اقتصاد دولتی را به سوی خصوصیسازی ببریم، تیم مدیریتی سالم و باانگیزه روی کار آوریم و آرامآرام مردم راضی شده و پشتیبانی بیشتری داشته باشند، شما میتوانید به عنوان یک دولت مقتدر وارد مذاکره شوید و فرقی هم ندارد که ترامپ رییسجمهور باشد یا بایدن یا هر فرد دیگری.
آقای مهمانپرست این تغییراتی که میفرمایید یکشبه رخ نمیدهد و حتی اگر اراده جدی هم در کار باشد زمانبر خواهد بود. اما الان مجلس محترم به دولت یک ماه فرصت داده تا اجرای پروتکل الحاقی را متوقف کند. در این یک ماه که ما به آن موضع قدرتی که شما میفرمایید، نخواهیم رسید. توقف اجرای پروتکل الحاقی چه تاثیری در وضعیت برجام دارد؟ موجب تغییر موضع طرف آمریکایی میشود؟
حتما اوضاع پیچیدهتر میشود. قطعا باید این انتظار که با این طرح مشکلات حل میشود را از ذهن دور کنید. شرایط بعد از این حتما پیچیدهتر میشود و ساده کردن آن به هر دو طرف بستگی دارد. هم طرف آمریکایی و هم طرف ایرانی و حتی اروپاییها باید همگام با هم رفتاری را انجام دهند که فضا از تنش دور شود.
من ادامه این وضعیت را از سوی هر دو طرف موجب پیچیدگی بیشتر میبینم اما همانطور که گفتم حتی اگر این کار انجام نشود و مجلس به هر دلیلی این طرح را کنار بگذارد، هیچ نقطه روشنی که طرف آمریکایی بدون شرط و شروط جدید به تعهدات خود برگردد، مشاهده نمیشود. یعنی این نگاه هم ناشی از یک خوشبینی است که با واقعیت جور نیست.
بله، وضعیت بد و پیچیدهای است اما توقف اجرای پروتکل الحاقی اوضاع را بدتر میکند یا همچنان متعهد بودن؟
من فکر میکنم که اگر واقعا قرار باشد که تیم جدید در آمریکا به برجام برگردد و اعتقاد داشته باشند که حل مسائل از طریق مذاکره زودتر از طریق خصومت و دشمنی به نتیجه میرسد، باید همین موضوعات که الان در ایران شکل میگیرد و وضعیت را سختتر میکند و مسائل و شروطی که آمریکاییها مطرح میکنند؛ در یک جایی مطرح شود و دو طرف مواضع خود را تعدیل کنند.
یعنی برای حل مساله باید مذاکره کرد؟
اگر قرار باشد که برجامی بماند باید دو طرف بلافاصله وضعیت را به قبل بگردانند که اگر طرف آمریکایی این کار را کند، زمینه آن مهیا میشود اما اگر او میگوید که زمان میبرد و باید به موضوعات جدید پرداخت، برای حفظ برجام باید این موضوعات را در جایی مطرح و بررسی کرد. اگر نشود حتما هر دو طرف به سوی سختتر کردن شرایط میروند.
با توجه به اینکه هر دو طرف اکنون به سوی سختتر کردن شرایط میروند، کار به کجا خواهد رسید. اگر همین پوسته هم از برجام نماند چه تغییر در شرایط و وضعیت ایران ایجاد خواهد شد؟
ببینید شرایط ما سخت هست. وضعیت مردم به لحاظ معیشتی خوب نیست و نارضایتی افزایش پیدا کرده است. خیلی از مسائل اقتصادی کشور با مشکلات جدی روبهرو است. اما ریشه این مشکلات از دید یک جریانی در داخل کشور فقط تحریمها، برجام و رابطه ما با آمریکاست و از دید جریان دیگری تنها بخشی از مشکلات مربوط به این موضوعات است و بخش بیشتر آن به سوءمدیریت مربوط است.
شرایط با نبودن برجام بدتر از این نمیشود؟ آیا این بدترین شرایطی است که میتوان داشت؟
به مدل ریاضی میگویم. اگر برجام خوب اجرا شود و بیکفایتی ادامه یابد، ممکن است که وضعیت بیست درصد بهتر شود. اگر برجامی در کار نباشد اما مدیریت داخلی اصلاح شود، ممکن است که ۴۰ درصد مشکلات حل شود. من دوست دارم که تعهدات بینالمللی به بهترین شکل اجرا شود. ما ثابت کردیم که اهل گفتوگو و پایبندی به تعهدات خود هستیم و از طرف مقابل هم همین انتظار را داریم. در کنار آن اما نباید از مشکلات عدیدهای که در داخل داریم و ربطی به مسائل سیاست خارجی ندارد، غفلت کنیم.
منبع : روزنامه جهان اقتصاد
دیدگاه تان را بنویسید