راهبردها و برنامههای توسعه در ایران یک نقطه ضعف بزرگ داشتند و آن هم بهرسمیتنشناختن ویژگی تنوع و تکثر در جامعه ایران است.
زمانی که خصلت متکثر جامعه ایران نادیده انگاشته میشود و مشروعیت گروهها و بدیلهای مختلف دستیابی به توسعه در دسترس نباشد، جدال بر سر معنا و استراتژیهای توسعه خصومتآمیز و بر مبنای دوست/دشمنی خواهد بود.
هرگونه نظم و استراتژی کلاننگر در جامعه متکثر ایران، شکست خورده است.
به همین دلیل باید نسبت به ستایش هرگونه استراتژی کلاننگر هوشیار بود چراکه تکثرها را به رسمیت نمیشناسد و آنها را به حاشیه میراند.
اینکه یک برداشت از توسعه و استراتژی واحد و فراگیر میتواند جامعه را سامان دهد، توهمی بیش نیست. در فضای متکثری مانند ایران، جامعه نیازمند مباحثه درباره معناهای توسعه و استراتژیهای ممکن است نه یک استراتژی واحد.
پس همیشه درباره معناهای توسعه و چگونگی اجرائیکردن توسعه اختلاف خواهد بود، اما انتخاب یک شیوه برای کل جامعه متکثر نادرست است. ایجاد توسعهای یکپارچه و ساماندهی کل جامعه بر اساس استراتژی واحد و فراگیر به این دلیل محال است که اجرای هر استراتژی واحدی در کل جامعه بر پایه طرد کنشها و بدیلهای دیگر استوار شده است. این استراتژی واحد و فراگیر مدتی کوتاه هژمونیک میشود، اما در نهایت توسط همانها که طرد شدهاند، به زیر کشیده میشود. استراتژیهای توسعه پس از انقلاب دچار همین کاستی بودهاند. امری که با روح تکثر و چندگانگی جامعه ایران منافات دارد. بنابراین هرگونه استراتژی توسعهای که یکپارچهسازی را دنبال میکند، در جامعه ایران ره به جایی نمیبرد. استراتژیهای توسعهای در ایران بعد از انقلاب، کثرتها را پنهان کردهاند. هیچ مبنای مشترکی در توسعه وجود ندارد که به یاری آن بتوان به تعارض ایدههای توسعه خاتمه داد. گفتمانهای توسعه متعددند و در جامعه متکثر و چندگانه، گفتمانها باقی میمانند. این تکثر و تخاصم گفتمانها مطلوباند، چراکه چندگانگی و تکثر امری مطلوب و مانع تقلیلگرایی است، اما تخاصمها زمانی که در قالب دوقطبی خوب و بد تعریف شود، برای جامعه مضر خواهد بود. باید نسبت به اجرای یک استراتژی همهگیر برای کسب یک هدف خاص، بدبین بود و به جای آن بر استراتژیهای متنوع و خُرد برای جامعه متکثر ایران تأکید کرد. چندصداییکردن جامعه در قلمرو توسعه و اجازه ظهور ایدهها و استراتژیهای گوناگون توسعهای به صورت همزمان که افراد و گروهها بتوانند از میان آنها دست به انتخاب بزنند، مطلوب و پسندیده است. بر این اساس، قدرت در حوزه توسعه پراکنده میشود و استراتژیهای توسعهای موازی شکل میگیرند که هرکدام چارچوبها، ایدهها و داعیههای خاص خود را دارند و در جریان توسعه ایفای نقش میکنند.
با این موضوع همداستان نیستم که برای اثرگذار و نتیجهبخش بودن یک استراتژی باید همه با آن موافق باشند و فراگیری به آن داد تا بدون هیچ مخالفتی در جامعه هژمونیک شود، زیرا چنین امری در نهایت به طرد سایر بدیلها میانجامد. در قلمرو توسعه کمال نمیتوان تمام قدرت را به اجرای استراتژی واحدی داد. اما میتوان مسئله تنظیم کشمکشها را میان استراتژیهای گوناگون در جامعه پیش گرفت. همانگونه که لاکلا و موفه بیان میکنند خصلت آنتاگونیسمی را باید به خصلت آگونیسمی تبدیل کرد. به عبارتی از تخاصم بر مبنای خیر/شر به تخاصم بر مبنای مخالف رسید. بهرسمیتشناختن استراتژیهای مختلف در جامعهای چندگون، احترام به ابعاد آزادیخواهانه و برابریطلبانه است. در جامعه متکثر ایران، هر تلاشی برای تعریف انحصاری از توسعه و استراتژی تمامیتگرا، بیمعنا میشود، چراکه غیرهایی وجود دارند که از چنین انحصاری جلوگیری میکنند. بنابراین همواره باید معناهای جدیدی از توسعه را به وجود آورد و پرسشهای تازهای را در قلمرو توسعه در دستور کار قرار داد. بنابراین توسعه به یک مدلول و مصداق خاص تعلق نمیگیرد. میتوان به شکل پیوسته موضوعات جدیدی را درخصوص توسعه به بحث گذاشت، به نحوی که توسعه به روی تخاصمهای معنایی و دستورالعملهای اجرائی باز باشد که همه گروهها بتوانند در این تخاصم معنایی حضور داشته باشند.
پس همیشه توسعه باید به روی بحث گشوده بماند و همه گروهها در انتساب معنا و طراحی استراتژی حضور داشته باشند و در نهایت خود مردم دست به انتخاب بزنند. هیچ گفتمانی حقیقت و معنای نهایی توسعه را در اختیار ندارد، اما هر فرد و گروهی حق دارد معنا و استراتژی متفاوتی از توسعه در فضایی دموکراتیک ارائه کند و با سایر افراد و گروهها به مباحثه بپردازد تا جامعه بدیلهای متفاوت و گوناگونی در اختیار داشته باشد. در جامعه کنونی ما، کانالی برای اعلام مخالفت با گفتمان و استراتژی مسلط ساماندهی جامعه و توسعه وجود ندارد و همین امر باعث فوران تخاصمات میشود. با روند کنونی اگر ایرانیان قادر به درک تخاصمات بر سر معنا و استراتژیهای توسعه و یافتن کانالهایی برای بهرسمیتشناختن غیر نباشند، درواقع همیشه در قلمرو توسعه شاهد آنتاگونیسم خواهیم بود. برای اجتناب از تحقق چنین دورنمایی به جای اینکه تلاش کنیم تا ماهیت واحدی برای توسعه قائل شویم یا تنها یک استراتژی را به رسمیت بشناسیم و همه ارکان را برای تحقق آن بسیج کنیم، باید به طور جدی به دنبال تکثرگرایی توسعهای بوده و به سوی استقرار استراتژیهای چندگانه حرکت کرد. توسعه در جامعه چندفرهنگی مستلزم وجود استراتژیهای مختلف و نوعی توازن میان آنهاست. نمیتوان توسعه را به ابعاد فنی مانند چطور تولید کنیم یا چگونه مصرف کنیم، تقلیل داد بلکه باید به دنبال رویههای جدید از آزادی و برابری بود؛ توسعهای دموکراتیک که امکان توسعه دیدگاهها، ایدهها و استراتژیهای مختلف را درون خودش بازیابی و تجدید کند و همواره به روی معانی و استراتژیهای جدید گشوده باشد. با این کار هم گروههای مختلف اجتماعی به رسمیت شناخته میشوند و هم میتوان به مساواتطلبی اندیشید. در این میان تنها گروههایی که اصل برابری و آزادی را زیر سؤال میبرند به عنوان مخالفان مشروع تلقی نمیشوند.
دیدگاه تان را بنویسید