مرد جوانی که در یک درگیری خونین مربی بدنسازی را به
قتل رسانده بود، با جلب رضایت اولیای دم به لحاظ جنبه عمومی
جرم پای میز محاکمه رفت و از قضات خواست به خاطر زندگی سختی که داشته او را ببخشند. به گزارش خبرنگار ما، این مرد جوان به قضات توضیح داد چطور بعد از این قتل زندگیاش دگرگون شد و همسرش او را ترک کرد. بر اساس محتویات پرونده، نیمهشب آخرین روزهای فروردین سال ۹۶ به مأموران کلانتری ۱۶۳ ولنجک خبر رسید جدال سه سرنشین یک دستگاه پراید با راننده پژو ۲۰۶ به خون کشیده شده است. پلیس به خیابان مورد نظر رفت و با پیکر خونین و نیمهجان سینا ۳۵ساله روبهرو شد. سینا که مربی بدنسازی بود، به
بیمارستان منتقل شد اما تلاش پزشکان برای نجات جان او نتیجه نداد و وی به خاطر خونریزی مغزی جان باخت. به این ترتیب دو سرنشین پراید به نامهای فریدون و مهران بازداشت شدند. در بررسیهای بعدی معلوم شد پژو 206 سرنشین دیگری به نام سیامک نیز داشت که او هنگام بالاگرفتن درگیری از محل گریخت. تلاش برای ردیابی سیامک که چندین پرونده نیز در پلیس امینت داشت، ادامه پیدا کرد اما مأموران به نتیجه مشخصی نرسیدند تا اینکه پی بردند این پسر بعد از درگیری خونین به کشور
ترکیه گریخته است. فریدون و مهران در بازجوییها به درگیری با راننده پژو ۲۰۶ اعتراف کردند. فریدون گفت: من و دوستم از بام تهران به خانهمان برمیگشتیم که ناگهان یک پژو 206 جلوی ما پیچید و با هم
تصادف کردیم. چون راننده
پژو 206 مقصر بود از او خواستیم تا در محل بماند و ما با پلیس ۱۱۰ تماس بگیریم اما سینا گفت عجله دارد. او میخواست هر طور شده محل را ترک کند. به همین خاطر من و دوستم با او درگیر شدیم. سینا که مربی بدنسازی بود و بدنی ورزیده داشت به سمت ما حمله کرد. من همان موقع میله داربستی را که کنار خیابان افتاده بود برداشتم و برای دفاع از جان خودم و دوستم ضربهای به سر سینا زدم اما قصد کشتن او را نداشتم. مهران نیز به تشریح جزئیات درگیری پرداخت و گفت ضربهای به مقتول نزده است. به این ترتیب فریدون و مهران در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه رفتند. در آن جلسه اولیای دم برای متهمان اشد مجازات را خواستند. سپس فریدون در تشریح جزئیات ماجرا گفت: قبول دارم من و دوستم با سینا درگیر شدیم اما من ضربهای به سر او نزدم. وقتی دعوا بالا گرفت برای ترساندن او میله داربست را برداشتم اما با میله به سر مربی بدنسازی نزدم. قبلا تحت فشار روانی به قتل اعتراف کرده بودم. مهران نیز گفت: من فقط شاهد درگیری بودم. حتی در این دعوا چاقو خوردم و زخمی شدم. ممکن است سیامک که حالا فراری است با میله به سر سینا زده باشد. در پایان جلسه هیئت قضائی وارد شور شد و پرونده را برای تکمیل تحقیقات به
دادسرا برگرداند. در حالی که بازپرس رسیدگیکننده به پرونده معتقد بود فریدون دست به قتل زده، پرونده بار دیگر به شعبه دوم دادگاه کیفری یک
استان تهران فرستاده شد. در این میان قاضی زالی خواست تا فیلم دوربین مداربسته خیابان که صحنه درگیری را ضبط کرده بود، ضمیمه پرونده شود. بازبینی فیلم
دوربین مداربسته نشان میداد فریدون با میله به سر مربی بدنسازی ضربه زده است. به این ترتیب وی بار دیگر از خود دفاع کرد. در ابتدای جلسه اولیای دم برای متهم حکم قصاص خواستند. سپس فریدون گفت: سیامک در دعوا با ما چاقو در دست داشت. او چاقو کشید و من میخواستم با میله آهنی به دست او بزنم تا چاقو از دستش رها شود اما ناخواسته میله داربست به سر سینا برخورد کرد. وی در حالی که سرش را پایین انداخته بود، گفت: من شرمنده اولیای دم هستم و از آنها طلب بخشش میکنم. در پایان جلسه هیئت قضائی وارد شور شد و متهم را به قصاص محکوم کرد. رأی صادرشده مورد تأیید
دیوان عالی کشور قرار گرفت اما در این فاصله
خانواده فریدون با تلاش زیاد و واسطهکردن برخی بزرگان فامیل در نهایت موفق شدند رضایت اولیای دم را جلب کنند و فریدون از قصاص نجات پیدا کرد. او روز گذشته در شعبه 2
دادگاه کیفری استان تهران پای میز محاکمه رفت. متهم یک بار دیگر در برابر قضات قرار گرفت و گفت: من از کرده خودم پشیمان هستم و تلاش زیادی کردم تا بتوانم رضایت اولیای دم را بگیرم. در این چند سال که در
زندان بودم، فقط خودم تنبیه نشدم، خانوادهام از من وضعیت بدتری داشتند، آنها برای اینکه بتوانند رضایت بگیرند بسیار تلاش کردند. خانواده من برای جلب رضایت اولیای دم همه داراییشان را فروختند و همین هم باعث شد تا همه اعضای خانواده با هم بیپول و بیچاره شویم. متهم ادامه داد: البته این فقط بخشی از مشکلاتی است که من و خانوادهام درگیرش شدیم. من آرایشگر بودم و آرایشگر مطرحی هم بودم و آدمهای خاص و مشهور را پیرایش میکردم و
درآمد خوبی داشتم.
ازدواج کرده بودم و همسرم را هم خیلی دوست داشتم اما بعد از اینکه این قتل اتفاق افتاد، همسرم در کنار من نماند تا بتوانیم زندگیمان را نجات دهیم. او به من گفت نمیتواند با اضطراب اعدام من زندگی کند و مرا ترک کرد. تصور کنید فردی در زندان منتظر قصاص باشد و چنین وضعیتی برای او رقم بخورد. من از درون خرد شدم، همه چیز را باخته بودم و اصلا میلی به زندگی نداشتم اما
پدر و مادرم من را رها نکردند، آنها روزهای سختی را پشت سر گذاشتند و مرا نجات دادند و قدردان همه زحماتشان هستم. حالا هم درخواست دارم قضات با توجه به گذشت اولیای دم و خسارتی که من خودم متحمل شدهام و مشکلاتی که برای خانوادهام درست شده است در مجازات من به لحاظ جنبه عمومی جرم تخفیف قائل شوند تا بتوانم دوباره سر زندگیام باشم و با خانوادهام زندگی کنم و از این به بعد برای خانوادهام فردی مفید باشم.
قضات بعد از گفتههای متهم برای تصمیمگیری در این خصوص وارد شور شدند.
دیدگاه تان را بنویسید