مصطفی داننده- در میان سیل خبرهای کرونایی، جهانپور سخنگوی وزارت بهداشت توییت کرد که «هشدار/ با کاهش ۱۷۰ هزارنفری تولد، نرخ رشد #جمعیت به زیر یک درصد سقوط کرده و متأسفانه ساختار جمعیتی به هم خورده و سالانه در حال پیرشدن هستیم؛ بهطوریکه در ۲۰ سال آینده از پیرترین کشورها محسوب شده و در ۳۰ سال آینده پیرترین کشور جهان خواهیم بود»
این آمار عجیب نیست و اگر غیر از این بود باید تعجب میکردیم. واقعا انتظار داریم با این شرایط وحشتناک اقتصادی که تاثیر مستقیمی بر روی فرهنگ و اجتماع هم گذاشته است، جامعه به سمت جوان شدن هم حرکت کند؟
ترس از فردا حس غالبِ زندگیِ بخش بزرگی از مردم ایران است. آنهایی که هنوز در دسته متاهلان وارد نشدهاند از تشکیل زندگی میترسند.
دختر و پسر با خود میگویند در این عصر گرانی و بیثباتی چگونه میشود زیر یک سقف رفت؟ چگونه میشود از پس هزینههای یک زندگی ساده، تکرار میکنم یک زندگی ساده برآمد. در زمانی که دیگر« اجاره نشینی خوش نشینی» نیست و صاحبخانه شدن هم به آرزویی دست نیافتنی میماند.
جوانی که تازه کاری برای خود دست و پا کرده، نمیتواند از پس هزینههای آغاز زندگی برآید. همانطور که پدری که سالها کار کرده و نمیتواند از زیر بار خرج جهیزیه یا عروسی ساده بازهم تاکید میکنم ساده پسر یا دختراش درآید.
آنهایی که از خان تشکیل زندگی عبور کردهاند از بچه دار شدن میترسند. از اینکه نتوانند از پس هزینههای آن برآیند. میترسند در جامعهای که در آن پول تبدیل به خدای برخیها شده است، نتوانند فرزند خود را درست تربیت کنند.
زن و شوهرها وقتی با هم در مورد بچهدار شدن حرف میزنند، اولین جملهای که بیان میکنند این است:« در خرج خودمان ماندهایم چه برسد به خرج بچه».
جوانی که ازدواج کرده و هر روز با استرس اجاره خانه، قسط وام و از دست دادن شغلاش میخوابد، هرگز به بچهدار شدن و بزرگ کردن خانواده خود فکر نمیکند. آنهایی هم که یک یا دو فرزند یا حتی بیشتر دارند، دوباره حاضر نیستند عضو جدیدی به خانواده خود اضافه کنند. حتما این جمله معروف را شنیدهاید:« همین یکی را بزرگ کنیم، هنر کردهایم!»
در این میان دستگاه های مسؤول در دولت یا خارج از دولت هم هیچ بسته تشویقی برای کسانی که ازدواج میکنند یا بچهدار میشوند ندارد. هیچ کمکی به کاهش این ترس نمیکند. مثلا فکر میکنند با یک وام ازدواج یا دادن یارانه به فرزند جدید خانواده، تمام مشکلات مردم حل میشود.
امروز ازدواج و بچهدار شدن مثل دریای طوفان زده است و مردم حاضر نیستند با قایقها شکستهشان دل به این دریا بزنند تا با عبور از آن به ساحل آرامش برسند.
واقعا اگر دوست نداریم جامعه پیر داشته باشیم باید به وضعیت اقتصادی و اجتماعی کشور سروسامان بدهیم و ترس از آینده را از مردم بگیریم. مردم با این شرایط برای فردای خود نمیتوانند برنامه ریزی کنند چه برسد به فردای بچههایی که به دنیا میآورند.
دیدگاه تان را بنویسید