لیلى نقولا در المیادین نوشت: بعید است که چین به حملاتی در زمینه های اقتصادی و نظامی علیه آمریکا مبادرت ورزد و احتمالا به سیاستهای دفاعی خود که متکی بر پنهان کردن ظرفیتهایش است، ادامه می دهد.
دولت دونالد ترامپ تلاش می کند چین را متهم به ساخت ویروس کرونا در آزمایشگاههای ووهان کرده و این کشور را مسئول شیوع این بیماری در سراسر جهان بداند. علاوه بر اینکه ایالات متحده چین را متهم به مخفی کاری در این مورد می کند که باعث شیوع بیشتر بیماری شده است.
شکی نیست که ترامپ تلاش می کند اهداف متعددی را با اتهامات مذکور محقق کند که مهمترین آنها به این قرار است:
- منحرف کردن توجهات از آنچه دموکراتها در مورد ناتوانی ترامپ در تعامل با این بحران می گویند و بر این عقیده اند که ترامپ با طرح نظریه توطئه، تنها باعث از دست رفتن فرصتها برای مقابله با این بیماری شده است.
- ترامپ از زمان ورود به کاخ سفید، چین را یک تهدید استراتژیک بزرگ می دانست و براساس استراتژی امنیت ملی آمریکا، چین و روسیه دو رقب اصلی آن محسوب می شوند. ترامپ در همین راستا تلاشهایی برای اعمال تعرفه های گمرکی و سرمایه گذاری در چین نموده و این کشور را متهم به سرقت فکری از ایالات متحده می کند.
- در نتیجه جنگ اقتصادی و تجاری با چین، ترامپ توانست به موافقت این کشور برای توافق تجاری دست یابد که به موجب آن، چین در مقابل پرداخت 200 میلیارد دلار به آمریکا، مواد کشاورزی از این کشور وارد می کند. و امروز، با وجود رکود اقتصاد چین، ترامپ تهدید می کند در صورتی که چین به وعده های خود عمل نکرده و براساس توافق مذکور خرید نکند، آمریکا مرحله اول این توافق را لغو می کند.
-تلاش برای بهبود بخشیدن به شرایط اقتصاد آمریکا که تحت تاثیر بحران کرونا آسیب زیادی دیده و این تلاش، در چارچوب اعمال تحریمهایی تحت عنوان عوارض، برای چین است تا به این شکل آمریکا به میلیاردها دلار دست یابد. ترامپ امیدوار است به این ترتیب بتواند از اموال چین استفاده کند، همانطور که تحت عنوان سرمایه گذاری و فروش سلاح، از ثروت عربستان بهره می برد.
در هر صورت، خواه ترامپ بتواند به دوره دوم ریاستش برسد یا خیر، اقدامات تحریمی او به نفع هر رئیس جمهوری خواهد بود که وارد کاخ سفید شود، به این دلیل که در ایالات متحده یک اجماع حزبی در مورد مهار قدرت چین وجود دارد.
پیش از این، باراک اوباما رئیس جمهور سابق آمریکا به صراحت از توجه به آسیا و تمایل کشورش برای اعزام نیرو به دریای جنوبی چین سخن گفته بود، آنچه که یک تحول استراتژیک بزرگ محسوب می شود و می تواند با تهدید روز افزون چین هم مقابله کند.
در وقع، سیاستی که اوباما در قبال چین اتخاذ کرده بود، آمیزه ای از کنترل و همکاری بود، تا انجا که محققان سیاست اوباما در قبال چین را سیاست "congagement" می نامیدند.
در حالی که اوباما تصمیم داشت تکیه به گزینه نظامی را در وهله اول قرار داده و از گروههای داخلی برای مهار تهدید چین استفاده کند، ترامپ تلاش کرد به گزینه اقتصاد تکیه کرده و از اتکای اقتصاد آمریکا بر کالاهای چینی کاسته و از طریق تشویق شرکتهای امریکایی به کاهش مالیات، آنها را از بازار چین بیرون بکشد.
به این ترتیب، به نظر می رسد اصل کنترل تهدید چین، به یکی از استراتژی های بزرگ آمریکا تبدیل شده است، به این دلیل که نفوذ آمریکا در منطقه آسیا و اقیانوس آرام، به ارتش آمریکا اجازه می دهد روی نقاط قوت خود تمرکز کند که عبارتند از نیروهای زمینی و دریایی، در مقابله با دیگر قدرتهای بزرگ.
بر این اساس، چین چگونه ممکن است به آمریکا پاسخ دهد؟
در مقابل تهدیدات روز افزون آمریکا، با وجود انکه چین سیاست دیپلماسی-رسانه ای تهاجمی متفاوتی نسبت به گذشته را اتخاذ کرده است، به احتمال زیاد، به سمت حمله در زمینه های اقتصادی و نظامی حرکت نمی کند و به سیاست دفاعی خود که تا حد زیادی مبتنی بر پنهان کردن ظرفیتهایش است، ادامه خواهد داد، تا به این شکل با راحت گذاشتن دشمنان و هم پیمانان، در مسیر افزایش قدرت و بسط نفوذ خود، با مقاومت آنها مواجه نشود.
دیدگاه تان را بنویسید