کاوه معینفر - شیوع کرونا سرمنشا اتفاقاتی شد که شاید پیش از این زیاد به آن توجه نمیشد یا در این اندازه برای آن ضرورتی احساس نمیشد مثلا اجرای کنسرت آنلاین، نمایش آنلاین، سینما - ماشین و ....
اگرچه هر کدام از این اتفاقات قبل از کرونا هم امکان برگزاری آنها وجود داشت ولی این مدت قرنطینه و اتفاقات ناشی از آن به روند اجرایی شدن چنین پدیدههایی سرعت و وجاهت لازمه را بخشید.
جدای از این که چنین موقعیتهایی حاصل جهان امروز و ثمره شکوفایی دانش و علم در زمینههای مختلف است هنوز اتفاقاتی وجود دارد که هزاران سال با بشر همراه بوده و همچنان میتوان از آن بهره برد مانند : کتاب خواندن.
یکی از دوستانم میگفت مدتها بود تعریف رمان «جز از کُل» استیو تولتز را شنیده بودم و بسیار دوست داشتم آن را بخوانم، آنرا خریدم ولی هر بار که حجم 656 صفحهای آنرا میدیدم از خواندنش منصرف میشدم و با خودم میگفتم الان وقت خواندن چنین رمان قطوری نیست و بگذارم برای وقتی که وقت کافی داشته باشم و ...
ملامت و نارضایتی نخواندن این کتاب در وجودم بوجود آمد و اساسا به عنوان یک کار نکرده زندگیم تبدیل شد که حتی بر اعتماد به نفسم هم تاثیر گذاشته و مدام خودم، زندگیم و شرایط کاریم را ملامت میکردم.
در ته ذهنم به خودم میگفتم که دیگر حتی عُرضه خواندن یک کتاب هم ندارم و ...تا اینکه کرونا آمد و در واقع برای فرار از اخبار ناراحت کننده و عمدتا کرونایی تصمیم گرفتم خواندن کتاب را شروع کنم، وقتی شروع کردم جهان موازی کتاب در کنار زندگی قرنطینهای شکل گرفت و بسیار راحتتر از قبل با شرایط و روزهای دوری از همه کس و هم چیز کنار آمدم و ذهنم رها شد.اگرچه تمام مدت در خانه بودم ولی به زمان و مکان دیگری سفر کردم.
بعد از این حرفهای دوستم موقعیت مشابهی را دیدم که خودم هم آنرا تجربه کردهام. برایم شگفت انگیز بود و با خودم فکر کردم چگونه در این چند سال اخیر با وجود و حضور این گوشیهای هوشمند آرام، آرام از موهبت و لذت کتاب خواندن دور شدم و چه امکانی را از خودم دریغ کردم؟
چه دادم و چه گرفتم؟ امکان شناور شدن در جهانهای مختلف یا آشنایی با عمق و نهان روان انسانی دیگر را از دست دادم و عوضش هر روز و شب بمبارانی از اخبار سرد، بیروح، ناخوشایند، کم اثر و یا بیاثر را به جان ودل خود گسیل کردم.
اخباری که بعضی وقتها نیم ساعت بعد هم یادم رفته است! و بخش ناخوشایند ماجرا همین است خبر را خواندهای و شنیدهای ولی انگار اصلا آنرا ندیدهای!؟ وقتی دوباره پیش رویت قرار میگیرد دوباره آنرا میخوانی! در این جهان مجازی در طول روز با یک خبر چندین بار مواجه خواهی شد و هر بار آنرا میخوانی این واقعا هولناک است.
هنوز زمان رخ دادن این اتفاقات هم چندان طولانی نیست که تجربه ای به دست آورده باشیم و بدانیم این روند چه اثرات و عوارضی بر جان و روحمان خواهند داشت؟ مانند همین کرونا ویروس است در بطن اتفاقات داریم با آن زندگی میکنیم و فعلا به دانشی نرسیدهایم که واکسن یا درمانی برای آن یافته باشیم. شاید در دوران نهفته یک بیماری خطرناک باشیم که حتی راهی برای تست مشخص شدن ابتلا به آن هم نداریم!
از دوستان دیگری هم شنیدم که قبل از این دوره کتاب خواندن را کنار گذاشته بودند و بیشتر زمان مطالعه آنها صرف خواندن مطالب دنیای مجازی و یا نهایتا یادداشت یا مقالهای در این فضا بود ولی در این مدت تعطیلات و به اجبار خانهنشینی دوباره کتاب یا مجلهای خریده و مطلعه کردهاند. فیلم وسریال دیدهاند یا بازیهای دوران کودکی خودشان را به بچههایشان یاد دادهاند و ...
جیم جارموش در فیلم «گوست داگ: سلوک سامورایی» یک جمله دارد که: ارزش هر پدیدهای یا هر عملی را پایان آن مشخص میکند.
امید که این بیماری ناشی از کرونا ویروس با تمامی ناراحتیها و غمهایی که بر دل ما نشاند حداقل یک دستآورد مثبت برای هرکدام از ما داشته باشد که بعد از رفتن کرونا هم در زندگی ما تداوم داشته باشد و از آن بهره ببریم. اگر تا به حال نبوده الان هم دیر نیست.
دیدگاه تان را بنویسید