سهسال از آن روز جهنمی گذشت. از آن ظهری که صدای مهیب انفجار از میانه کوه بلند شد، مثل آوار بر دل خانوادههایی نشست که سالها نانآورانشان برای لقمهای، سنگهای سخت معدن یورت را میتراشیدند.
در انفجار معدن زمستان یورت معدنچیهای زیادی جانشان را از دست دادند. خیلیها از آنها در عمق یکهزار و٣٠٠متری زمین در فضای مملو از گاز مونوکسید کربن و متان گرفتار شدند و راه نفسشان بند آمد.
هرچند عملیات نجات و خارجکردن اجساد از این معدن چند روزی طول کشید و در آن بین هر ساعت و هر روز خبر ضدونقیضی درخصوص تعداد مجروحان و کشتهشدگان و علت حادثه منتشر میشد، اما دستآخر بیاحتیاطی یکی از کارگران و تجمع گاز علت اصلی انفجار و کشتهشدن ٤٣ معدنچی و زخمیشدن بیش از ٣٠ کارگر معدن زمستان یورت اعلام شد.
کار اما به همینجا ختم نشد، اوضاع نابسامان معیشتی معدنکاران، حقوقهای معوقه، شرایط ناایمن و نامناسب محیط کار و دهها مشکل ریز و درشت دیگر، باعث شد تا وزیر کار شخصا مسئول رسیدگی به ابعاد این حادثه شود. تیم حقیقتیاب هم چندماه از حادثه یعنی اواخر خردادماه سال٩٦ گزارش اولیه خودش را منتشر کرد. درنهایت هم در آبانماه همان سال، رئیس کل دادگستری استان گلستان اعلام کرد براساس جمعبندی گزارش کمیته حقیقتیاب، مقصر حادثه کارفرما بوده است.
براساس حکم قضائی، دیه همه کشتهشدگان و مصدومان این حادثه باید به بازماندگان پرداخت میشد. حقوق عقبافتاده کارگران هم که تا آن زمان به چندمیلیون تومان رسیده بود، باید از طرف کارفرما به همه معدنچیان پرداخت میشد و از همه مهمتر شرایط بازگشایی مجدد این معدن و آغاز به کار کارگران معدن در شرایط کاملا ایمن و استاندارد بود.
حالا اما با گذشت سهسال از روز حادثه، ظاهرا همه قول و قرارها درخصوص این حادثه اجرا شده است. آنطور که همسر ابراهیم گنجی یکی از جانباختگان آن حادثه به «شهروند» میگوید؛ هیچ خانوادهای نیست که دیه نگرفته باشد.
به گفته او، حتی کارگرانی که در آن حادثه فقط دچار کمی گازگرفتگی هم شده بودند، براساس تشخیص پزشکی قانونی به حکم دادگاه چندمیلیون تومانی دیه دریافت کردند.
این زن جوان میگوید: «تا وقتی ابراهیم زنده بود، هرماه ٢٠٠ یا ٣٠٠هزار تومان به او از طرف معدن پول میدادند. ابراهیم همیشه به من میگفت حدود ١٦میلیون تومان از معدن یورت طلبکار است.
وقتی هم که آن اتفاق افتاد، بلافاصله ٨میلیون تومان به حساب ما واریز شد. چندوقت بعد از آن هم ٣میلیون تومان دیگر ریختند و به ما گفتند این طلب ابراهیم از معدن است.
راست و دروغش پای خودشان، اما حرف من این است که حتما باید ابراهیم میمُرد، من میماندم با دو تا بچه یتیم، تا زندگی ما کمی روی آرامش بگیرد. مسئولان معدن نمیتوانستند در زندهبودن این کارگران کمی به آنها توجه کنند. همسر من از ١٩سالگی در این معدن کار میکرد.»
در آن حادثه چهارنفر از خانواده بزرگ گنجیها جانشان را از دست دادند؛ که محمود یکی از آنها بود. او همراه برادرش در این معدن کار میکرد از همان کارگرانی که سالهاست همراه زن و فرزند و خانوادهاش در روستای وطن زندگی میکردند. روستایی که حدود یکساعت با معدن فاصله دارد.
١٣ اردیبهشت وقتی صدای انفجار، آسمان یورت را خراش داد و پژواک مهیب در میان کوههای سبز و صخرهای آن منطقه پیچید و در آسمان گم شد، مصطفی آن روز شیفت نداشت و برای استراحت به آزاد شهر رفته بود. از وقتی خبر انفجار معدن را شنید، فقط به یکنفر فکر میکند.
به برادر بزرگترش، به محمود: «وقتی فهمیدم که معدن منفجر شده، به سرعت حرکت کردم، اما از چندمتری معدن امکان نزدیکشدن نبود، پیکر محمود فردای آن روز پیدا شد. او هم مثل ایوب و محمد و بقیه بچهها از گاز خفه شده بود.» او میگوید: «دیه برادرم را دادند، خانوادهاش هم الان حقوق او را میگیرند.
بقیه آنها هم که کشته یا زخمی شدند، همه پولشان را گرفتند.» مصطفی خودش هم در همان معدن کار میکند، از طریق برادرش توانست وارد یورت شود، حالا هم همانجا مشغول است. او درباره شرایط این روزهای معدن به «شهروند» میگوید: «آن قسمت که برادرم و بقیه کشته شدند، فعلا بسته است. البته برای کارشناسی چندبار باز شد، اما استخراجی از آنجا انجام نمیشود. اما از وقتی که آن انفجار رخ داد، شرایط کاری اینجا بهتر شد. الان هرماه پرداختی دارند. حقوقها عقب و جلو میشود، اما دیگر مثل قبل علیالحساب و خُرد خُرد نیست. حقوق را یکجا واریز میکنند. ایمنی معدن هم خیلی بهتر شده، انگار باید آنها میمُردند تا شرایط بهتر شود.»
دیدگاه تان را بنویسید