وقتی نام داریا سالتیکووا مطرح میشود بسیاری از مردم روسیه به یاد قتلهایی سریالی خواهند افتاد که در قرن هجدهم توسط یک زن عجیب از طبقه اشراف زادگان روسیه رخ میداد. زنی که در بی رحمی بی همتا بود و از خدمتکاران تا همسایگان خود را آزار و شکنجه میداد. سادهترین شکنجههای او شامل ریختن آب جوش روی بدن خدمتکاران جوان بود. وی حتی به شکم زنان باردار به عمد لگد میزد و سعی میکرد جنین را در شکم مادر بکشد.
املاک اشرافی داریا سالتیکووا به نوعی خانه وحشت محسوب میشد. روزی نبود که از اطراف خانه داریا صدای جیغ و گریه و ضجه شنیده نشود و اطرافیان از بیم قرار گرفتن در تیررس وی معمولا راه خود را از سر املاک وی کج میکردند.
داریا که از سوی محلیها به کنتس خونخوار نیز شناخته میشد معمولا شلاق به دست در محیط اطراف خانه قدم میزد. بسیاری میگفتند خانه داریا مانند تار عنکبوتی است که دختران جوان و زنان بیوه را شکار میکند. شکاری بی بازگشت که معمولا با مرگ خاتمه مییافت.
خاطرات مردم محلی درباره داریا بسیار عجیب و دردناک است. برای مثال گفته میشود داریا عادت داشته قربانیان خود را سلاخی کند و موهای آنان را از ریشه از جای کنده و انان را در گوشهای پرت کند. یک کشیش نیز مدعی شده بود که روزی در خانه داریا فراخوانده شده و وقتی علت را جویا شده متوجه شده که برای شنیدن آخرین صحبتهای زنی باردار و در حال مرگ نزد داریا فراخوانده شده است. زن باردار به گفته کشیش محلی به شدت مورد آسیب و ضرب و شتم قرار گرفته بود و حتی شکم باردارش نیز مورد لگد و ضربه شدید قرار داشته است.
شاید برایتان سوال باشد چرا این زن دستگیر نمیشده و شاید بهترین پاسخ این باشد که، چون به طبقه اشراف تعلق داشته و کمتر فردی جرات خرده گرفتن از او یا متهم کردن وی را داشته است. او در نهایت زمانی دستگیر شد که به شکنجه و قتل حدود ۳۸ نفر از اطرافیانشپ متهم شد. گرچه به نظر میرسد اعداد و ارقام واقعی شامل ۱۳۸ نفر میشد.
در شرایطی که صحبت از چنین پروندههای میشود که به نظر میرسد سادیسم و جنون خونریزی دارند، معمولا گفته میشود این افراد ریشه مشکل روانی خود را از کودکی به ارث برده اند. اما به نظر میرسد رفتارهای وی پس از مرگ شوهرش شروع شده اند. رفتارهایی که از دید عدهای نوعی عقده حقارت را نیز شامل میشده است. گفته شد که داریا متولد سال ۱۷۳۰ است و در خانوادهای بسیار سرشناس متولد شده است. او با گلب سالتکوف، کاپیتان گارد امپراتوری، ازدواج کرد و در روابط خانوادگی با افراد متعددی از جمله فیلسوفان، هنرمندان، سیاستمداران و قدرتمندان در تماس و ارتباط بود.
اما همسر داریا در سال ۱۷۵۵ در حالی که وی تنها ۲۶ سال داشت درگذشت. داریا به سرعت تبدیل به بیوهای جوان با قطعههای عظیم زمین و ثروت و قدرت بی حد شد. ثروت و قدرتی که به نظر میرسد داریا جنبه آن را نداشت. سالتیکووا عقده آزار دختران کم سن و سال را داشت و از خدمتکاران نوجوان تا زنان بیوه را آزار میداد. جالب است که وی تنها زنان را مورد شکنجه قرار میداد.
برخی گمانه زنی میکنند که داریا نسبت به خدمتکاران جوان به عنوان افرادی که ممکن است اربابان خود را فریب دهند عقده داشته است. او عادت داشت قربانیان خود را بسوزاند و نقص عضو کند. درواقع تمایل وی برای از ریخت انداختن قربانیان این فرضیه را تمدید میکند که وی نسبت به زنان زیبا و جوان عقده داشته است. همچنین گفته شد که او برخی قربانیان را دست و پا بسته و برهنه در سرما رها میکرده است.
در حدود سال ۱۷۶۲، معشوق وی، نیکولای تایتچف، داریا را ترک کرد تا با زن دیگری ازدواج کند. عصبانیت و حسادت باعث شد او قصد جان معشوقش را بکند. گرچه تایتچف از مهلکه گریخت. پس از اصلاحات کاترین کبیر در حوزه استخدام خدمتکاران، جنایات داریا نیز افشا شد و به سرعت ۲۱ شکایت علیه وی مطرح شد.
دیدگاه تان را بنویسید