سام سکوتی بداغ
برخی تحلیلگران به درستی شیوع جهانی ویروس "کرونا" را نقطه عطفی در تاریخ زندگی بشر میدانند و پس از "پاندمی" این ویروس در جهان، دنیا را به 2 دوره "پسا و پیشا" کرونا تقسیم کردهاند.
این ویروس منجر به شکلگیری رفتارهایی نسبتا یکسان و نگران کننده در بسیاری از جوامع شده است؛ رفتارهایی کهپیش از این از انسان مدرن چندان متصور نبود و در برخی از جوامع به شگلگیری دوگانه دانش و مذهب هم منجر شده است!
با شیوع این ویروس در چین و برخورد نظامی دولت در اجرای کامل قرنطینه، اگر چه دولت موفق شد در سریعترین زمان ممکن، "اپیدمی" را مهار و مدیریت کند اما ویدئوهایی از معابر و اماکن عمومی چین نشان میداد برخی از شهروندان غیر مسئول چینی سعی در اشاعه عمدی این ویروس دارند، در کشور ما هم از زمان فراگیر شدن این ویروس کشف انبارهای ماسک و مواد ضد عفونی کننده یا گرانتر شدن یکباره برخی اقلام مورد نیاز، نشان از چالشی اخلاقی( morality) میداد اما در ادامه مسیر بویژه در کشور ایران، شکلگیری گروههای مردمی و همکاری با کادر درمانی تصور وضع طبیعی " توماس هابز" (فیلسوف سیاسی قرن هفدهم بریتانیا که جمله معروفی دارد: انسان گرگ انسان است.) در ایران را منتفی کرد و شکلی متعالی از یک "آنارشیسم وطنی" را تصویر کرد.
اخلاق در علم سیاست علاوه بر معنای فوقالذکر به معیارها و کدهای اداره جامعه هم ترجمه میشود که نمونه بارز آن اخلاق قدرت در اندیشههای "ماکیاول" است که اگر چه چندان با جنس اخلاقی موعظهگرانه نسبتی ندارد اما برای حفظ سازمانِ اقتدار، بیشتر به کار شهریاران میآید.
توماس هابز فیلسوف انگلیسی قائل به جنگ همگان بر علیه همگان بود و جمله انسان گرگ انسان است او یکی از پر تکرار ترین جملات اندیشکدههای سیاست جهان است که کتابها و مقالات متعددی در رد و تائید آن به چاپ رسیدهاند و پُربیراه نیست اگر بگوییم نقطه عطف دانش اندیشه سیاسی هابز است که با زایش سنت "قرارداد" که آنهم پاسخی به وضع طبیعی هابز بود، نقشی همچون کرونا در تقسیم زمانی علم سیاست داشت.
پیش از "جان لاک" و "ژان ژاک روسو" اندیشه حاکم در نسبت آغازین برخورد ما و دیگری این بود که اگر هر دوی ما خواهان چیز واحدی بودیم، یگانه تکنیک حل منازعه حذف دیگری یا قید و افسار زدن به دیگری برای رسیدن به هدف بود و این وضعیت چه در سطح کلان و دعوای مرزی کشورها و چه در روابط اجتماعی حاکم بود تا اینکه لاک به جای خشونت ذاتی انسانها، عقل و صبر را ذاتی انسان معرفی کرد و با تبدیل انسان بربر و ورود آنها به یک قرارداد اجتماعی، دست دادنهای روزمره ما را از اطمینان از مسلح نبودن به دوستی و همکاری تغییر وضعیت داد.
سنت قرارداد پس از جان لاک در اندیشههای روسو وَرز بیشتری خورد و در جهان مدرن دایر مدار تشکیل دولت ـ ملتهای قرون اخیر گشت و منجر به تشکیل اتحادیهها و سازمانهای همکاری منطقهای و شاید بهترین نمونه آن "اتحادیه اروپا" بود که با همگرایی اکثریت کشورهای اروپایی سازمان یافت، اما امروزه شاهد هستیم که در اولین بحران جدی پایههای این سازمان شل شدهاند و نه فقط مردم بلکه دولتهای متحد هم چندان وقعی به توافق نامههای بینالمللی و حتی همکاریهای درون اتحادیهای خود ندارند!
موضوع توقیف ماسکهای ارسالی که در گمرکات کشورها ضبط میشوند و یا سرقت محمولههای مورد نیاز مردم و بیمارستانها در کشورهای مختلف از جمله کشورهای عضو اتحادیه اروپا زنگ خطری است که به صدا در آمده است و اگر بحران ادامه پیدا کند باید با چشمانی باز صفهای طولانیتر خرید اسلحه در آمریکا و پاره شدن سندهای همکاری بینالمللی و منطقهای بیشتری را نظاره گر باشیم!
دیدگاه تان را بنویسید