س- آیا شما در انتخابات شرکت میکنید و روز جمعه پای صندوق رای حاضر میشوید؟
ج- بله. حتما.
س- آیا رای دادن شما به این دلیل است که از عملکرد مسوولان راضی هستید و به روش و منش ایشان انتقاد ندارید؟
ج- خیر. نه تنها نسبت به عملکرد بعضی از مسوولان منتقدم بلکه در بعضی موارد به «نظام» هم نقد دارم.
س- کاندیداهای تایید صلاحیت شده از فیلتر شورای نگهبان گذشتهاند. اگر شما به تعدادی از ایشان رای دهید معنیاش این است که شیوه و منش شورای نگهبان را پذیرفتهاید.
ج- به هیچ عنوان. من به عملکرد و سلیقه شورای نگهبان و هیات نظارت بر انتخابات انتقاد دارم. اتفاقا بیشتر کاندیداهایی که من میخواستم آنها را به نمایندگی مجلس انتخاب کنم و آنها را به عنوان وکیل سیاسی خودم برگزینم رد صلاحیت شدهاند و از دور انتخابات بیرون افتادهاند. برای همین مجبورم با معیارهایی پایینتر و با عقبنشینی از سلیقه سیاسیام کاندیداهای دیگری برگزینم.
س- میگویید مجبورید؛ چرا مجبورید؟ چه کسی شما را مجبور کرده؟
ج- کسی مجبورم نکرده. منظورم این است که به قول شاعر «چو عنقا را بلند است آشیانه/ قناعت کن به تخم مرغ خانه» وقتی نمیتوانم افراد دلخواهم را انتخاب کنم ناچار به افرادی پایینتر از معیارهایم قناعت میکنم.
س- من معنی «ناچار بودن» شما را نمیفهمم. این همه آدم رای نمیدهند. با همین استدلال که کاندیدایی متناسب با سلیقه و معیارهای سیاسیشان نمیشناسند.
ج- ولی «سیاست» معنی دیگری دارد. ما که قرار نیست در فعالیتهای سیاسی، احساسی عمل کنیم و از روی عاطفه و هیجان رای بدهیم. سیاست یعنی شناخت مقدورات و عمل کردن به بهترین نحو در دایره امکانات.
س- این تعریف از سیاست باعث نمیشود که شما مداوما از مواضع سیاسی خود عقب بنشینید؟ اتفاقی که در عمل میافتد همین است که روزبهروز دایره مقدورات و امکانات تنگتر میشود و به همان نسبت دایره انتخاب شما محدودتر و تنگتر. اگر در دوره قبل به علی مطهری میتوانستید رای بدهید، حالا با این عقبنشینیهای مداوم به او هم نمیتوانید.
ج- منظور شما این است که ما روزبهروز از مواضعمان عقب رفتهایم و کار را بر خود و مردم سختتر کردهایم؟
س- قرار بود من سوال کنم و شما جواب بدهید؟
ج- من سوال نمیکنم بلکه میخواهم شما سوالتان را با ایضاح بیشتری بیان کنید.
س- بله. دقیقا. این عقبنشینیها که شما و همفکرانتان به اسم «سیاست» مرتکب شدهاید کار را به اینجا رساندهاید که ما امروز حسرت مجلس اول را بخوریم و دریغگوی شیوههای دهه شصت باشیم.
ج- آیا واقعا وضع و حال امروز بدتر از اواخر دهه پنجاه و دهه شصت است؟
س- تاکید میکنم که جای س، جیم را عوض نکنید .
ج- پس بگذارید خودم جواب سوال خودم را بدهم. ما امروز به مراتب در موقعیت و وضع حال بهتری - از هر جنبه که فکر کنید - نسبت به دهههای قبل قرار داریم. ممکن است در مناسبات سیاسی گاهی پیش افتاده باشیم و گاهی پس، اما در مجموع اگر واقعبینانه به دور و برمان نگاه کنیم امروز به مراتب در موقعیت و وضع و حال بهتری نسبت به گذشته قرار داریم. هر طوری و با هر متر و معیار که بسنجید - حتی از نظر آزادیهای اجتماعی - امروزمان با دیروز قابل مقایسه نیست. من هنوز از یاد نبردهام که دوستان سختگیر و متعصب ما تحمل نمیکردند رانندهای در ماشینش ترانه غیرمجاز بشنود یا با آستین کوتاه به خیابان بیاید. حافظه تاریخی را نباید لابهلای جملات رمانتیک یا قطعههای ادبی مملو از یأس پنهان کرد.ما روزگاری مردم را باب بحثهای خانوادگی - سیاسی، در ادارهشان توبیح و بازخواست میکردیم. ما از آنجا، بیخودی و اللهبختکی که به اینجا نرسیدهایم. با عمل صحیح در دایره مقدورات و ممکنات خود را به اینجا رساندهایم.
س- این یک مغالطه است. مردم در همه جا رشد میکنند و این رشد را نباید به پای فعالیت سیاسی این گروه و آن گروه گذاشت.
ج- مردم البته که رشد میکنند، اما به این سوالم خوب گوش بدهید. اگر جواب نمیدهید دربارهاش تامل کنید. مردم وقتی به صحنه آمدند و حماسه دوم خرداد آفریدند بیشتر رشد کردند، یا وقتی که از انتخابات مجلس هفتم قهر کردند و به کسی رای ندادند؟ مردم رشد میکنند. سلمنا. اما این رشد در قهر انتخاباتی سال 84 بیشتر اتفاق افتاد یا آشتی 92 ؟
س- اتفاقا قهر انتخاباتی یک فعالیت سیاسی است. قبول ندارید؟
ج- یک بار، یک نمونه، نه فقط در ایران بلکه در جهان به من نشان دهید که حرف شما را ثابت کند و بگوید مردم به فلان دستاورد رسیدند وقتی که در انتخابات شرکت نکردند. ما وقتی در 84 با صندوق رای قهر کردیم چه چیزی به دست آوردیم؟ معنی فعالیت سیاسیمان چه بود؟ همینطور در مجلس هفتم و نهم؟
س- وقتی در مجلس دهم شرکت کردیم چه به دست آوردیم؟ مگر مردم به ندای تکرار سران اصلاحات گوش نکردند و پای صندوق نیامدند؟ چه به دست آوردند؟
ج- مراقب باشید که بعضی از گزارههای رقیب از فرط تکرار تبدیل به بدیهیات نشوند و در ذهنتان جاگیر نشوند. سه، چهار سال بیشتر است که مدام میگویند این مجلس دستاوردی نداشته و کاری نکرده. مدام میگویند دولت روحانی بدون کارنامه است و هیچ موفقیتی نداشته. این حرفها از فرط تکرار تبدیل به بدیهیات شده. اما هر جمله بدیهی، واقعی نیست. واقعیت این است که هم مجلس و هم دولت در حد توان خود کارهای مهم و به نفع مردم اقداماتی کردهاند. حرفم به این معنا نیست که از آنها راضی هستیم و هیچ نقدی را به ایشان وارد نمیدانیم. نه. اتفاقا اشتباه زیاد کردهاند و من به عنوان روزنامهنگار به سهم خودم تا آنجا که زورم رسیده و صدایم شنیده شده انتقاد کردهام و عیبشان را گفتهام. اما انصاف نیست که همه زحمات و تلاششان را نادیده بگیریم. یکی از مهمترین اقدامات دولت این بود که نسبت مردم و مسوولان را تغییر داد و مردم را بر مسند مطالبهگری نشاند؛ مسندی که دیگر کسی نمیتواند ما را از آن پایین بیاورد.
س- ولی این دستاورد چیزی نیست که بشود مردم را به حضور پای صندوق ترغیب کرد.
ج- قبول دارم. اتفاقا مشکل جدی دولت و مجلس همین است که توان داکیومنتسازی ندارند و نمیتوانند کارنامه خود را به استحضار مردم برسانند. مشکل رسانهای دولت مشکل مجلس هم هست. اما من روزنامهنگار مبتنی بر خبرها و دادهها حرف میزنم و حرفم غیرواقعی نیست. این مجلس و دولت با همه ضعفها و فتورشان درجهت رشد مردم و ارتقای سطح عمومی اقدامات قابل تحسینی کردهاند. شما را ارجاع میدهم به پروندههایی که در همین «اعتماد» فراهم آوردیم. البته حواسم هست که مردم این روزها حوصله مطالعه ندارند و جز دیدن و باور کردن پستهای اینترنتی و کامنتهای احساسی کار دیگری نمیکنند.
س- کار دیگرشان این است که آگاهانه در انتخابات شرکت نمیکنند.
ج- بازی با کلمات کمکی به ما نمیکند. شرکت نکردن نیازی به آگاهی ندارد بلکه ریشه در تنبلی و یأس یا سرخوردگی دارد. متاسفانه بحث سرخوردگی جدی است و من زورم نمیرسد با آن مقابله کنم. فقط به کسی که حرفم را میشنود برادرانه و متواضعانه توصیه میکنم که در این جمله درنگ کند: ما با شرکت نکردن در انتخابات چه چیزی را به دست میآوریم؟
س- با شرکت کردن چه چیزی را؟
ج- دموکراسی راهی است که باید قدم قدم آن را پیمود. من معتقدم که اصل انتخابات یک دستاورد مهم است که فقط از همین طریق رای دادن میشود حفظ و حراستش کرد. با رای ندادن مخالفان انتخابات قدرت میگیرند.
س- با رای دادن هم مخالفان انتخابات قدرت میگیرند.
ج- اینها شعار است. برای اینکه شرکت کردن هم دردی دوا نمیکند.
س- اختلاف ما در همین جاست. من همه ترسم آن است که شرکت نکردن مردم، زیر دندان مخالفان مردمسالاری مزه کند؛ رفته رفته مقدمات خاموش شدن این چراغ را فراهم آورند. به تجربههای تاریخی نگاه کنید. به سابقه پارلمان و انتخابات در ایران نگاه کنید؛ تنها چیزی که میتواند از این دستاورد مهم حراست کند حضور مردم است.
دیدگاه تان را بنویسید