هر کسی که حداقلی دقت داشته باشد، میتواند بفهمد که این نامه جعلی است و اتفاقاً یک فرد مبتدی آن را جعل کرده است. ولی نکته مهم این است، متنی که آشکارا جعلی است چرا به سرعت در شبکههای اجتماعی بازتاب یافت و کمتر کسی به خود جرأت داد که پیش از تکذیب رسمی وزارت بهداشت، آن را مردود اعلام کند؟ وزارت بهداشت نیز برای رد این نامه چندین ایراد شکلی آن را برشمرد. ایرادهایی که هر فرد آشنا به امور اداری میداند که در این نامه هست. از جمله این که هیچ معاون وزیری نامه را به جای وزیر بالا دست خودش به رئیس جمهوری نمینویسد. اگر هم بنویسد، رونوشت به مقام رهبری نمیدهد! و...
ولی پرسش این است که فرض کنیم کسی که وارد باشد و بخواهد چنین نامهای را جعل کند، به راحتی میتواند، آن را به گونهای جعل کند که هیچکدام از ایرادات مزبور در آن نباشد. در این صورت وزارت بهداشت یا مقامات دیگر چگونه میتوانستند اعتماد عمومی را در جعلی بودن این نامه به دست آورند؟ در واقع اثبات جعلی بودن این نامه را باید در جاهای دیگری جست. اینکه چرا چنین نامهای با انتشار گسترده مواجه میشود؟
اول اینکه فرض کنیم متن نامه به نحوی جعل شده بود که به لحاظ شکلی جای تردیدی در صحت نامه باقی نمیگذاشت. در این صورت آیا باید پذیرفته میشد؟ آیا ممکن است که ماجرای گفته شده در این نامه تا این مرحله پنهان مانده باشد؟ مگر میشود 35 نفر قرنطینه باشند، و 4 نفر فوت کرده باشند، و هیچ عکس و خبر و اعتراضی از بازماندگان یا همراهان یا پرستاران یا پزشکان منتشر نشده باشد؟ آن هم با این توضیح که این اتفاق نه در یک جا بلکه در سراسر کشور رخ داده باشد؟
دوم اینکه چرا اعتبار رسانه رسمی تا این حد سقوط کرده که مردم باید دنبالکننده اخبار جعلی از شبکههای اجتماعی بینام و نشان باشند؟
سوم اینکه فرض کنیم اطمینانی به صحت و سقم این خبر نباشد، چرا عدهای به خود جرأت میدهند که آن را بازنشر کنند و موجب ترس و نگرانی مردم شوند؟
واقعیت این است که مرجعیت رسانهای و اطلاعرسانی در جامعه ما اکنون حتی در خارج هم نیست. مدتهاست که این مرجعیت در اختیار منابع ناشناس، بیاعتبار و غیرمسئول است و چنین است که در حال بازی کردن با سرنوشت نظام اطلاعرسانی خودمان هستیم. در واقع اگر از یک نظام رسانهای سالم برخوردار باشیم، نیازی نیست که وزارت بهداشت چنین نامهای را تکذیب کند، بلکه این منابع انتشاردهنده آن هستند که باید مسئولیتپذیر باشند و از صحت خبر خود دفاع کنند و مردم به منابع ناشناس اهمیتی نخواهند داد.
ما از حیث تعریف کلی در حال نزدیک شدن یا در واقع داخل شدن به یک ساختار خودویرانگر رسانهای هستیم. باید پرسید که اگر بتوان چنین شایعاتی را در امور مهمتر و به صورت حرفهایتر جعل کرد، به نحوی که عوارض سریعی داشته باشد، چگونه نظام رسانهای کشور میتواند آن را تکذیب کند؟ تکذیب این نامه جعلی، پذیرفتنی بود. در واقع پذیرش آن در اصل اقدامی نابخردانه از سوی عدهای بود، چرا که به طور واضحی خلاف عقل سلیم بود، ولی آیا جامعه ما آمادگی مواجهه با جعلیات سازمانیافته و فوق حرفهای را خواهد داشت؟ جامعهای که در برابر چنین نامه پیش پا افتادهای به لحاظ تکنیک جعل، ضربهپذیر باشد، در برابر جعلهای سازمانهای اطلاعاتی چه کار خواهد کرد؟
دیدگاه تان را بنویسید