ارسال به دیگران پرینت

فقر مهارت‌های ارتباطی

در مدرسه تفکر انتقادی نداشتیم؛ نمی‌توانستیم فکر کنیم و فقط ماشین حفظ کردن بودیم. از همه بدتر اینکه اضطراب کنکور داشتیم. موقع سوال کردن هم معلم توی سرمان می‌زد که درس را گوش بدهید. تکنیک یاد می‌گرفتیم ولی نمی‌دانستیم باید در خدمت چه چیزی باشد. درس خواندن در مدرسه با ما کاری کرد که سخت بتوانیم کتاب دیگری بخوانیم. ناخودآگاه هنوز وقتی کتاب‌های غیر درسی مثل رمان می‌خوانم، فکر می‌کنم باید حفظ کنم. الان همه چیزهایی که در مدرسه خوانده‌ایم از یادمان رفته‌ است

فقر مهارت‌های ارتباطی

رئیس سازمان پژوهش و برنامه‌ریزی آموزشی به‌تازگی در گفت‌وگویی رسانه‌ای از حذف انتگرال از کتاب‌های ریاضی دوره متوسطه خبر داده و گفته است که بچه‌ها باید در دانشگاه انتگرال بخوانند، نه در مدرسه. حجت‌الاسلام علی ذوعلم با بیان اینکه چه بسا حذفیات بیشتری از کتاب ریاضی مورد نیاز باشد، تصریح کرد که مباحثی همچون انتگرال باید کنار بروند تا «جا برای مهارت و سبک زندگی باز شود».

سال گذشته، کارشناسان انتصاب ذوعلم را به‌عنوان رئیس سازمان پژوهش و برنامه‌ریزی آموزشی، که «مغز دستگاه آموزش و پرورش» خوانده می‌شود، چرخشی در سیاست‌های دولت در آموزش و پرورش تعبیر کردند. ذوعلم اکنون به‌عنوان رئیس سازمان پژوهش و برنامه‌ریزی آموزشی تصریح می‌کند: «انتقادها به ما این است که چرا دانش‌آموزان باید همه چیز را در مدرسه بخوانند؟ آنها باید برای زندگی آماده شوند و بتوانند گلیم خودشان را از آب بیرون بکشند.»

این انتقادها را به برنامه‌ریزی درسی دانش‌آموزان فردی مطرح می‌کند که خود حدود دو دهه است در زمینه برنامه‌ریزی و تدوین کتب درسی فعالیت می‌کند. حجت‌الاسلام ذوعلم در دهه ١٣٨٠ مدیر کل دفتر برنامه‌ریزی کتب درسی بود و از ‌سال ١٣٩٠ تا آذر ١٣٩٧ ریاست پژوهشکده فرهنگ و مطالعات اجتماعی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی را به‌عهده داشت. او از دهه ٨٠ درباره کاهش حجم کتب درسی، تأکید بر مهارت‌های زندگی و تدوین درس حرفه و فن به روش چندتألیفی سخن می‌گفت.

موضوع حذف انتگرال که امروز مطرح شده، برای رشته‌های علوم‌ پایه و مهندسی از حساسیت بالایی برخوردار است. با توجه به اینکه معمولا فرمول‌های ریاضیات در مدرسه آموزش داده می‌شود و در دانشگاه معادلات گسترش می‌یابد، یادگیری مباحث پایه‌ای ریاضیات در دانشگاه مشکل به ‌نظر می‌رسد. حذف این مباحث اصلی ممکن است موجب شود نیروی متخصص هیچ‌گاه آنها را نیاموزد، اما در مقابل حذف انتگرال چه چیزی به‌دست می‌آید؟ به گفته رئیس سازمان پژوهش و برنامه‌ریزی آموزشی، انتگرال به نفع مهارت‌های زندگی کنار می‌رود. این گفته‌، یادآور صحبت‌هایی است که حجت‌الاسلام علی ذوعلم مردادماه ۱۳۸۵ در نشست اعلام برنامه‌های دفتر برنامه‌ریزی کتب درسی داشت: «در نظر گرفتیم که توجه به آداب و مهارت‌های زندگی را بیشتر در کتاب‌های درسی مورد توجه قرار دهیم.» ‌چهارده سال از زمانی که این گفته‌ها مطرح شد، می‌گذرد، اما پای صحبت معلمان و دانش‌آموختگان سیستم آموزش و پرورش که بنشینی، از ضعیف‌تر شدن مهارت‌های زندگی دانش‌آموزان می‌گویند.

برقراری ارتباط؛ مهم‌ترین مشکل مهارتی

سعید گروسی، معاون دبیرستان پسرانه‌ای در تهران، معتقد است که دانش‌آموزان در زمینه مهارت‌ها بسیار ضعیف هستند، هر چند در بعضی مهارت‌ها بهتر عمل می‌کنند: «همین چند روز پیش، به مناسبت دهه فجر جام پلی‌استیشن برگزار کردیم و متوجه شدیم دانش‌آموزان استادانه این کار را انجام می‌دهند. به‌طور کلی بعضی مهارت‌ها را با علاقه بسیاری یاد می‌گیرند؛ مثلا در کلاس تئاتر بازی‌هایی ارایه می‌دهند که فکر می‌کنی سال‌ها بازیگر بوده‌اند، فتوشاپ را سریع یاد می‌گیرند، هرچه در زمینه وب و اینترنت باشد خوب انجام می‌دهند. از سوی دیگر، مهارت‌های ساده‌ای همچون اره کردن، برش زدن و پیچ بستن را ندارند.»

این معاون دبیرستان ادامه می‌دهد: «مهم‌ترین مشکل مهارتی بچه‌ها در برقراری ارتباط است. بسیار کمرو هستند، حتی سلام و احوالپرسی نمی‌کنند. وقتی معلم سر کلاس از آنها می‌پرسد که یاد گرفته‌اند، می‌ترسند بگویند نه. در حل مسأله مشکل دارند، تک‌بُعدی شده‌اند و فکر می‌کنند پدر و مادرشان از آنها حمایت می‌کنند و نیازی نیست خودشان تلاش کنند.»او درباره مهارت‌های ریاضی دانش‌آموزان می‌گوید: «ریاضی را یاد نمی‌گیرند، حفظ می‌کنند. روی نقشه موبایل جهت‌های شمال و جنوب را تشخیص نمی‌دهند یا دیر تشخیص می‌دهند. البته این مشکل در نسل‌های قبلی هم وجود داشت، اما در نسل امروز بیشتر است، ولی استثناهایی هم بین دانش‌آموزان هست.»

ریاضیات باید به حل مسائل زندگی واقعی پیوند بخورد

ژیلا محمدی، دبیر دبیرستان هم به این موضوع اشاره می‌کند که دانش‌آ‌موزان باید مهارت‌های ابتدایی همچون خوب حرف‌زدن، سوال‌کردن و نه گفتن را یاد بگیرند: «بلبل‌زبانی با حرف‌زدن درست متفاوت است. همین که نمی‌توانند پرسشی را که در نظر دارند در قالب سوال مطرح کنند یا نکته‌ای را که می‌خواهند بگویند به‌طور مختصر و مفید بیان کنند، به این معنی است که ضعف مهارت ارتباطی دارند.»

به اعتقاد این دبیر دبیرستان، حل معادلات ریاضی همچون حل مشکلات و مسائل زندگی است: «چقدر خوب است که معلمان و دانش‌آموزان به صورت جمعی مسائل و مشکلات را حل کنند، یا سوالاتی مطرح کنند و به‌دنبال راه‌ حل‌های متعدد باشند تا ریاضیات و معادلات چندمجهولی را به این ترتیب یاد بگیرند.»

او می‌افزاید: «در درس دینی که «پیام‌های آسمانی» نام گرفته، دانش‌آموزان باید مسائل ریشه‌ای را بیاموزند، ازجمله اینکه راست بگویند و دروغ مصلحتی نگویند. این درس به‌خصوص در متوسطه دوم باید به‌گونه‌ای ارایه شود که بچه‌ها حوصله گوش‌کردن داشته باشند.»

این دبیر آموزش و پرورش معتقد است در شرایط امروز که بیشتر خانواده‌ها کارهای بچه‌هایشان را انجام می‌دهند، فرصت یادگیری مهارت‌های اولیه‌ تنها زندگی‌کردن از آنها سلب می‌شود و مدارس هستند که باید آموزش‌هایشان را با شرایط روز مطابق و این کمبود‌ها را جبران کنند.»

اطلاعات کتاب‌های درسی را در شبکه‌های اجتماعی خوانده‌ایم

امیرحسین، دانشجوی‌ سال سوم رشته ارتباطات، که سه‌سال پیش دیپلم گرفته، بر این باور است که مشکل آموزشی مدارس در دانشگاه‌ها هم ادامه پیدا می‌کند. او به ضعف دانش‌آموزان در تکنیک‌های یادگیری و خواندن اشاره می‌کند:   «در مدرسه تفکر انتقادی نداشتیم؛ نمی‌توانستیم فکر کنیم و فقط ماشین حفظ کردن بودیم. از همه بدتر اینکه اضطراب کنکور داشتیم. موقع سوال کردن هم معلم توی سرمان می‌زد که درس را گوش بدهید. تکنیک یاد می‌گرفتیم ولی نمی‌دانستیم باید در خدمت چه چیزی باشد. درس خواندن در مدرسه با ما کاری کرد که سخت بتوانیم کتاب دیگری بخوانیم. ناخودآگاه هنوز وقتی کتاب‌های غیر درسی مثل رمان می‌خوانم، فکر می‌کنم باید حفظ کنم. الان همه چیزهایی که در مدرسه خوانده‌ایم از یادمان رفته‌ است.»

او می‌گوید: «در هیچ یک از مدارس دولتی که درس خواندم، کتابخانه نبود. تا ‌سال سوم دبیرستان مطالعه غیر درسی‌ام محدود به روزنامه و گاهی رمان بود. ما حتی تصور نمی‌کردیم که می‌شود تاریخ یا فلسفه خواند. نمی‌دانستیم چه باید بخوانیم. مدرسه‌ام را عوض کردم و به دبیرستان غیر انتفاعی رفتم. آنجا بود که به ما گفتند هگل کیست، سعدی کیست؛ آنجا بود که برای اولین‌بار شنیدیم باید به مسائل فکر کنیم یا گوش‌مان باید برای موسیقی تربیت شود.»

امیرحسین در ادامه، به قدیمی بودن مطالب کتاب‌های درسی اشاره می‌کند: «اطلاعات کتاب‌های درسی ما نسبت به زمانی که در آن زیست می‌کردیم بسیار کهنه بود؛ مثلا مطالبی درباره فرسایش خاک نوشته بود، درحالی ‌که با وجود شبکه‌های اجتماعی، ما خیلی بیشتر می‌دانستیم و مجبور بودیم اطلاعات خسته‌کننده را حفظ کنیم. علاوه بر اینها، آموزش‌های ایدئولوژیک جایی برای بسط تفکر باقی نمی‌گذاشت.»

این دانشجو در مقایسه یادگیری مهارت در مدرسه و دانشگاه می‌گوید: «در مدرسه به‌گونه‌ای با ما رفتار می‌شد که جرأت اعتراض، انتقاد و پیشنهاد نداشتیم. موقعی که بحث می‌کردیم مشخص می‌شد هر کسی به حوزه‌ای علاقه دارد که سرکوب شده و اینها همه زیر سیطره نظام آموزشی رفته بود که افراد باید در قالب دکتر و مهندس افراد موفقی شوند. حالا فرق دانشگاه و مدرسه این است که در دانشگاه تکنیک‌هایی یاد می‌گیریم، اما باز هم قدیمی هستند و نمی‌دانیم با آنها چه‌کار کنیم. مثلا SPSS کاربرد زیادی دارد، اما فقط به صورت تئوری آن را یاد می‌گیریم.»

حالا که آموزش و پرورش قصد دارد بهای سنگینی همچون حذف مباحث ریاضیات برای آموزش مهارت‌های زندگی بپردازد، باید مسیری را انتخاب کند که تجربیات پیشین تکرار نشود. مسیر رسیدن به دستاوردهای حقیقی، از آموزش معلمان می‌گذرد. معلمان می‌توانند با طرح سوالات پایان باز، باب گفت‌وگو را باز کنند و کلاس درس به جای آموزش سنتی، می‌تواند به محلی برای آموختن از تجربیات دیگران تبدیل شود.

 

منبع : روزنامه شهروند
به این خبر امتیاز دهید:
بر اساس رای ۰ نفر از بازدیدکنندگان
با دوستان خود به اشتراک بگذارید:
کپی شد

پیشنهاد ویژه

    دیدگاه تان را بنویسید

     

    دیدگاه

    توسعه