ارزیابی ملی پیشرفت تحصیلی سال 2017 در ایالاتمتحده، شکاف اجتماعی-اقتصادی قابلتوجهی را در مهارتهای خواندن گزارش میدهد. 46 درصد از کودکان کمدرآمدی که در کلاس چهارم ثبتنام کردهاند، مهارتهای خواندن پایینتر از سطح پایه دارند. در مقابل، همین نرخ برای کودکانی که در خانوادههای با درآمد متوسط و بالا بزرگ شدهاند حدود 18 درصد است. خواندن فقط برای موفقیت مدرسه حیاتی نیست. تحقیقات نشان میدهد ظرفیت مطالعه ماهرانه بازده اقتصادی مثبتی را در بازار کار به ارمغان میآورد. فراتر از بازده مالی، تحقیقات همچنین نشان میدهد که توانایی درک متن نوشتهشده با دسترسی بهتر به خدمات بهداشتی، بهبود عزتنفس، سطوح بالاتری از توانمندسازی و مشارکت سیاسی، ارتقای تغییر فرهنگی و حفظ تنوع فرهنگی مرتبط است. مهارت خواندن در زندگی مدرن بهقدری اهمیت دارد که بهعنوان یکی از حقوق اساسی بشر در نظر گرفته میشود. به لحاظ نظری، مهارت خواندن به دو مهارت متمایز نیاز دارد: رمزگشایی و مهارتهای درک زبان. از نظر تجربی، اکثر کودکانی که نمیتوانند بهطور ماهرانه بخوانند، به دلیل نداشتن مهارتهای زبانی مناسب، موفق به انجام این کار نمیشوند. علاوه بر این، تعداد زیادی از تحقیقات تاثیر بسیار زیاد عوامل اجتماعی-اقتصادی (SES) در رشد زبان را که قبل از سالهای مدرسه مشاهده شده است، ثبت کردهاند. توسعه این مهارتهای زبانی حیاتی مستلزم مواجهه بیشتر با زبان است تا کودکان بتوانند مهارتهای پردازش زبان خود را تمرین کرده و تقویت کنند و بهطور همزمان دایره واژگان خود را افزایش دهند. رابطه میان عوامل اجتماعی-اقتصادی خانواده و مهارتهای زبانی اولیه کودک تا حدی به دلیل کمیت و کیفیت گفتار والدین است که در طول تعاملات روزمره به کودک منتقل میشود.
روانشناسان رشد مداخلاتی را با هدایت والدین برای بهبود محیطهای زبانی اولیه ایجاد کردهاند. این مطالعات نشان میدهد که مداخلاتی که ترکیبی از آموزش (آموزش والدین در مورد علم رشد مغز و زبان)، مربیگری (مثلاً الگوسازی رفتارهای تعامل زبانی برای والدین) و بازخورد عینی (ارائه آمار عینی در مورد کیفیت محیط زبان) است، ممکن است تاثیرات چشمگیری بر نتایج زبان داشته باشد. این مداخلات ممکن است با افزایش انتظارات والدین در مورد بازده سرمایهگذاریهای اولیه کار کند. این مقاله نتایج ارزیابی یک مداخله مقیاسپذیر طراحیشده برای بهبود محیط زبانی کودکان محروم، معروف به برنامه شروع LENA را گزارش میکند. برنامه شروع LENA در مطالعه طولی توسعه انسانی فیلادلفیا (از این پس، مطالعه PHD) رخ داد. این مطالعه 822 مادر را در سهماه دوم بارداری اول خود انتخاب کرد و باورهای ذهنی مادران را در مورد اهمیت تعامل والد-کودک برای رشد کودک برانگیخت.
زمانی که کودکان 9 تا 12ماهه بودند، این محققان از خانوادهها در خانههایشان بازدید و سرمایهگذاریهای خانواده را اندازهگیری کردند. علاوه بر این، آنها رشد شناختی و زبانی کودکان را در دوسالگی ارزیابی کردند. در دادههای مطالعه PHD، ناهمگونی محیط زبان -که با تعداد نوبتهای مکالمه اندازهگیری میشود- ارتباط شکنندهای با درآمد خانواده دارد. این پژوهش فرض میکند که ناهمگونی در باورهای والدین باعث ایجاد شکاف ورودی زبانی والدین میشود؛ بنابراین، در این مقاله بررسی میشود که آیا امکان تغییر ورودی زبانی والدین وجود دارد یا خیر و در این صورت، آیا باورهای والدین یکی از سازوکارهای این تغییر است یا خیر.
برنامه شروع LENA به دلیل برنامه درسی آن برای آزمایش فرضیه این تحقیق ایدهآل است. اطلاعاتی را در مورد اهمیت محیط زبان برای رشد زبان توضیح میدهد، فهرستی از اقدامات طبیعی و عملی را ارائه میدهد که والدین میتوانند برای بهبود محیط زبانی کودک خود انجام دهند و بازخورد عینی در مورد کیفیت محیط زبانی کودک در طول دوره ارائه میکند. مداخله این فعالیتها به مدت سیزده هفته بهصورت هفتگی انجام میشود. برخلاف برنامههای معمولی والدین، لنا استارت یک الگوی گروهمحور کمهزینه است که ممکن است به والدین کمک کند سرمایه اجتماعی و شبکه حمایت اجتماعی قوی بسازند.
برای ارزیابی برنامه شروع LENA، گروهی متشکل از 289 خانواده کمدرآمد شناسایی شدند که سن فرزندانشان برای مداخله مناسب بود. نیمی از خانوادهها و فرزندان بهطور تصادفی به گروه کنترل تقسیم شدند. نصف دیگر برای دریافت دعوتنامه برای شرکت در برنامه شروع LENA تعیین شدند. با موفقیت 94 از 145 (یا 65 درصد) والدین در گروه کنترل و 95 از 144 (یا 66 درصد) والدین در گروه دعوت شناسایی شدند. تلاش شده است تا رضایت والدین برای شرکت در فعالیتهای مطالعه جلب شود. نزدیک به 75 درصد (71 از 94) والدین در گروه کنترل با شرکت در مطالعه موافقت کردند. تقریباً 68 درصد (65 از 95) از والدین گروه درمان تصمیم گرفتند در مطالعه شرکت کنند. بنابراین، در نهایت 136 خانواده در مطالعه ارزیابی لنا استارت ثبتنام کردند.
روش بهکاررفته در این تحقیق به محققان اجازه میدهد تا ابعاد مختلفی از محیط زبان را اندازهگیری کنند: چرخشهای مکالمه بزرگسالان، تعداد کلمات بزرگسالی که در اطراف کودک گفته میشود و میزان قرار گرفتن در معرض تلویزیون یا سایر وسایل الکترونیکی. برای تکمیل روش LENA، یکی از نوآوریهای اقدامات این مطالعه این است که از استخراجکننده دادههای پیشرفته LENA (ADEX) برای تقسیم فایل صوتی به بخشهایی که شامل مکالمات بین کودک متمرکز و بزرگسال (مرد یا زن) است، استفاده میشود. برآورد سیستم LENA بین کلمات خطابشده به کودک و کلمات شنیدهشده از سوی وی تمایزی قائل نمیشود. با این حال، با LENA ADEX، میتوان تشخیص داد چه کسی مکالمه را آغاز کرده است (کودک یا یک مرد یا یک زن بزرگسال) و تعداد نوبتهای مکالمه در هر بخش که از سوی آغازگر بخش طبقهبندی شده است (کودک، یک بزرگسال زن یا یک بزرگسال مرد). به این ترتیب، میتوان بررسی کرد که آیا این کودکان هستند یا بزرگسالان که مکالمات بیشتری را آغاز میکنند (بخشهای صوتی). همچنین معیارهای نظرسنجی در هر دو خط پایانی خط پایه در چهار سازوکار بالقوه جمعآوری شد که میتواند هرگونه یافته مثبتی از تاثیر برنامه شروع LENA بر تعامل زبانی والدین و کودک را توضیح دهد. بهطور خاص، 1- باورهای والدین و 2- دانش والدین در مورد اهمیت محیط زبان برای رشد زبان کودک اندازهگیری شده است. همچنین 3- خودکارآمدی والدین اندازهگیری شده که بهعنوان باور والدین به توانایی آنها برای انجام نقش والدین به نحو احسن، و 4- احساس آنها از حمایت اجتماعی تعریف میشود. برای سنجش باورهای والدین؛ ابتدا، دو سناریوی فرضی محیط زبانی «سرمایهگذاری» به مادران ارائه و از آنها خواسته شد رشد زبانی آینده کودک را پیشبینی کنند. در نهایت، از چهار برنامه برای سنجش ادراک حمایت اجتماعی آنها به دلیل ماهیت گروهی این مداخله خاص استفاده شد. شواهد قوی وجود دارد مبنی بر اینکه برنامه شروع LENA بهطور قابلتوجهی بر چرخش مکالمه و کلمات بزرگسال در مکالمات میان کودک و بزرگسال تاثیر میگذارد. با کنترل چرخشهای مکالمه در ابتدا، میتوان متوجه شد که برنامه شروع LENA بهطور قابلتوجهی چرخشهای مکالمه را بین بزرگسالان و کودک تا 4 /31 درصد افزایش میدهد. با معیارهای LENA ADEX، میتوان متوجه شد که تفاوتها در نوبتهای مکالمه به این دلیل است که کودکان در شروع برنامه LENA تعداد قابلتوجهی مکالمه را آغاز میکنند. در مورد همتایان کنترلی آنها، این برنامه همچنین کلمات بزرگسالان را بهطور قابلتوجهی افزایش میدهد. این افزایش قابل توجه تعداد بیشتری از نوبتهای مکالمه است که به وسیله کودکان آغاز شده و از سوی والدین به روشهایی پاسخ داده میشود که نهتنها مکالمه را متوقف نمیکند، بلکه کودکان را به ادامه صحبت و تعامل تشویق میکند. در نهایت، برنامه تاثیری بر قرار گرفتن در معرض تلویزیون یا سایر وسایل الکترونیکی ندارد. با بررسی سازوکارها، این تغییر در باورهای والدین در مورد اهمیت محیط زبان برای رشد زبان است که تاثیرات برنامه را توضیح میدهد. در واقع، نتایج تحلیل این تحقیق نشان میدهد که تغییر باورهای والدین میتواند 14 درصد از کل تاثیر برنامه را توضیح دهد. این مقاله به ادبیات برنامههای فرزندپروری برای رشد زبان در روانشناسی رشد مربوط میشود.
عدهای از محققان برنامههای آموزشی والدینی را طراحی و ارزیابی کردهاند که جنبههای انعطافپذیر ورودی زبان والدین را هدف قرار میدهد. این مداخلات، اطلاعات علمی را در مورد چگونگی پیشبینی رشد زبان اولیه به وسیله ورودی زبان والدین (یک جزء حیاتی از محیط زبانی اولیه کودک) ترجمه میکنند. همچنین در این مداخلات از مربیگری والدین بر اساس معیارهای عینی محیط زبانی کودک استفاده میشود. نوآوری این تحقیق این است که یک برنامه نمونه اولیه ارزیابی نمیشود، بلکه برنامهای ارزیابی میشود که شامل مدرسه، کتابخانههای عمومی و بیمارستانهای کودکان در سطح ملی هستند. در واقع، طبق گزارش بنیاد LENA، سالانه نزدیک به دو هزار خانواده در برنامه شروع LENA شرکت میکنند. این مقاله همچنین به ادبیات مربوط به ادبیات روبهرشدی کمک میکند که انعطافپذیری باورهای والدین را بررسی میکند. بهعنوانمثال، کارنیرو و همکاران (2019) یک برنامه والدین در مقیاس بزرگ و کمهزینه را ارزیابی کردند و دریافتند که این مداخله باعث افزایش باورها و بهبود محیطهای اولیه کودکان میشود. در نهایت لیست و همکاران (2021) نشان دادند که یک مداخله ترکیبی از آموزش و بازخورد ارائهشده از طریق بازدید از خانه، باورها و تعاملات والدین-کودک را افزایش میدهد. این کار با نشان دادن اینکه مداخلات کمهزینه، مبتنی بر مرکز و گروهی که آموزش، مربیگری و بازخورد عینی را ترکیب میکند، به این ادبیات کمک میکند و از طریق انعطافپذیری باورهای والدین، محیطهای اولیه کودکان را بهبود میبخشد. اهمیت یافتهها از این جهت است که ورودی زبانی والدین با مهارتهای پردازش زبان اولیه، رشد واژگان، رشد زبانی بالاتر در اوایل نوجوانی و فعالسازی قویتر ناحیه مغز مرتبط است که به نوبه خود با رشد سواد مرتبط است. علاوه بر این، تفاوت در پاسخ والدین به مکالمات آغازشده از سوی کودک، تاثیرات برنامه را به همراه دارد. در این مقاله چهار سازوکار مختلف آزمایش شد و نتایج نشان داد که هیچ مدرکی به نفع خودکارآمدی والدین، حمایت اجتماعی والدین یا دانش والدین پیدا نشد. در عوض، شواهدی مبنی بر تاثیر این برنامه به دلیل بهبود باورهای والدین در مورد اهمیت یک محیط زبانی غنی اولیه برای رشد زبان کودک به دست آمد. همچنین یافتهها نشان میدهد که باورهای والدین انعطافپذیر هستند و تغییر در باورهای والدین میتواند رفتارهای سرمایهگذاری را تغییر دهد. این مداخلات دارای برنامههایی است که شامل آموزش، مربیگری و بازخورد میشود. در مقابل، آتاناسیو و همکاران (2019) به این نتیجه رسیدند که برنامه دستیابی کلمبیا باورها را تغییر نداد. حداقل سه توضیح برای این تفاوت وجود دارد: برنامه درسی، جمعیت هدف و وفاداری اجرا. بهطور معمول، مداخلات Reach Up و LENA Start آموزش و مربیگری را ارائه میدهند. در مقابل، Reach Up شامل یک برنامه درسی بسیار ساختاریافته با فرصت بسیار کمتری برای بازخورد است؛ بنابراین، یک توضیح ممکن این است که فقدان ساختار یا بازخورد عینی برای تاثیرگذاری بر باورهای والدین بسیار مهم است. توضیح احتمالی دیگر، جمعیت هدف است. به عنوان مثال، تحقیقات نشان میدهد که اجرای اولیه برنامه بازدید از خانه جامائیکا به اثرات کوتاهمدت قابل توجهی بر زبان و شناخت منجر شد و اثرات بلندمدت بر نتایج اجتماعی-اقتصادی مرتبط داشت. آتاناسیو و همکاران (2022) توضیح میدهند که مداخله در جامائیکا کودکانی را که دچار سوءتغذیه یا سوءتغذیه شدید شده بودند تحت تاثیر قرار داده است. جالب اینجاست که در کلمبیا، این برنامه خانوادههای کمدرآمدی را که در برنامه انتقال نقدی مشروط شرکت میکردند، هدف قرارداد و هیچ نشانهای مبنی بر سوءتغذیه کودکان این خانوادهها وجود نداشت. این توضیح نشان میدهد که برنامه Reach Up باورهای والدین را به دلیل هدفگیری تغییر نداده است. در آن پژوهش، بازدیدکنندگان خانه مادرانی بودند که در همان جامعه زندگی میکردند. با این حال، اشاره میکنیم که اجرای
Reach Up در بنگلادش (همدانی و همکاران، 2006) و چین (هکمن و همکاران، 2020) نیز از منابع موجود در جامعه استفاده میکند. درحالیکه دو مطالعه اخیر باورهای والدین را اندازهگیری نکردند، اما تاثیراتی بر زبان و شناخت بسیار بیشتر از کلمبیا ایجاد کردند و با تاثیرات برنامه بازدید از خانه جامائیکا همسو بودند. کارنیرو و همکاران (2019) برنامه NEP-I اجراشده با منابع جامعه را ارزیابی کرد و تاثیرات مثبتی بر باورها یافت. با وجود این، این نویسندگان مستند میکنند که دولت شیلی منابعی را صرف استخدام و آموزش نیروی کار NEP-I کرده است. این یافتههای متضاد توضیح دیگری را نشان میدهد. برنامه Reach Up باورهای والدین را تغییر نداد؛ زیرا با وفاداری پایین اجرا شد. متاسفانه، نمیتوان این توضیح را رد کرد؛ زیرا هیچ دادهای کیفیت این برنامهها را زمانی که در تنظیمات دنیای واقعی رخ میدهند اندازهگیری نمیکند. بااینحال، چنین دادههایی برای پیشبرد علم عوامل تعیینکننده سرمایهگذاریهای اولیه و تدوین خطمشی عمومی که تشکیل سرمایه انسانی را تقویت میکند، بسیار مهم است.
در انتها با پیشنهاد دو راه برای تحقیقات آینده نتیجهگیری بیان میشود. اول، این مقاله ثابت کرده است که برنامه شروع LENA در کوتاهمدت بر محیط زبان تاثیر گذاشته است. تحقیقات آتی باید بررسی کنند که آیا این تاثیر ادامه دارد یا خیر و اگر چنین است، آیا این تاثیر به وجود میآید یا خیر. درک زبان و مهارتهای سوادآموزی در درازمدت بهبودیافته است. چنین تحقیقاتی بحث را در مورد تاثیرات بلندمدت مداخلات اولیه آگاه میکند. دوم، اجرای برنامه لنا استارت در یک محیط واقعی رخ نداد؛ بنابراین، تحقیقات آینده باید وفاداری اجرای برنامه شروع LENA را در یک محیط معمولی (مثلاً همانطور که توسط یک مدرسه یا کتابخانه عمومی اجرا میشود) بررسی کند. اگر اجرا باکیفیت بالا باشد، محققان باید تاثیرات آن را بر باورهای والدین و پیامدهای زبانی در کوتاهمدت و بلندمدت بسنجند. این تحقیق برای روشن کردن سوالات علمی حیاتی در مورد انعطافپذیری باورهای والدین و تدوین خطمشی عمومی برای تقویت تشکیل سرمایه انسانی اولیه حیاتی است.
دیدگاه تان را بنویسید