پادشاهی اشکانیان
تاریخ مردم ایران شاهد فرازها و فرودهای بسیار بوده است؛ بروز و سقوط دولتها، خاندانها و تأثیرات پایدار یا ناماندگار آنها. حتی اگر این حکومت، جهانشاهیِ پارتها یا پادشاهی اشکانیان بوده باشد که طولانیترین حکومت تاریخ بلند ایران را نمایندگی میکنند و چیزی نزدیک به ۵ سده با کامیابی به ایرانبانی پرداختند.
حالا چرا سراغ پادشاهی اشکانیان رفتهایم؟ چون بهتازگی خبری بر این پایه منتشر شده که گمان میرود باستانشناسان موفق به یافتن بازمانده شهر تاریخی "ناتونیا" شده باشند. شهری سلطنتی در مرزهای غربی (زاگرس) اشکانیان که تا کنون آثار زیادی از آن به دست نیامده بود.
متن خبر از این قرار است:
باستانشناسان کردستان عراق در محوطۀ تاریخی رَبَنامیرقولی در نزدیکی شهر اربیل، دو نقش برجسته کشف کردهاند که پیشبینی میشود چهرۀ فرمانروای شهر گمشدۀ ناتونیا باشد. شهر سلطنتی و تاریخی ناتونیا به عنوان بخشی از امپراتوری اشکانیان، حدود دو هزار سال پیش در غربیترین بخش از رشته کوههای زاگرس قرار داشت. پیش از این چند سکۀ کشف شده در این محوطۀ باستانی، تنها مدارک موجود از شهر گمشدۀ ناتونیا بودند.»
این خبر بهانه یا مناسبتی است تا در این موضوع درنگ کنیم که چرا از روزگار اشکانی آثار معماری زیادی نمیشناسیم؟
راستی چرا "اشکانیان" همواره از توجهی که مورخان و حتی عامه مردم به دیگر سلسلههای ایران باستان داشتهاند و دارند ، بینصیب ماندهاند؟
چرایی این غفلت یا کمتوجهی را با وجود نقشآفرینی برجستۀ تاریخی و فرهنگی آنها همراه با پرسشهای مهم دیگری در زمینه جایگاه آنان در تاریخ ایران و جهان، ادبیات ، معماری و دین را با دکتر فرشید نادری - متخصص در تاریخ ایران باستان و عضو هیأت علمی گروه تاریخ دانشگاه شهید چمران اهواز - در میان گذاردهایم. از معدود دانشوران ایران امروز که تمرکز علمی خود را بر تاریخ اشکانیان استوار ساخته و مقالات و پژوهشهای متعددی در حوزۀ تاریخ پارت و اشکانی به انجام رسانده و به سخن او استناد میتوان کرد
آقای دکتر نادری! با وجود رویکردهای نوین تاریخنگاری و کشفیات جدید که آگاهیهای ما را از روزگار باستان افزایش دادهاند، چرا همچنان نگارش تاریخ اشکانیان با دشواری روبهرو است؟
-باید توجه کنیم که در پژوهشهای مرتبط با ایران باستان، طی سالهای متمادی، تاریخ اشکانیان چندان جدی گرفته نمیشد و توجه بیش از اندازه به شاهنشاهی هخامنشی و ساسانی، نقش فراوانی در بهحاشیهراندن این بخش از تاریخ ایران داشته است.
همچنین نباید از نقش خاندان ساسانی در تخریب وجهۀ پادشاهی اشکانیان غافل شد. بازتاب این تخریب در گزارش مغرضانۀ خداینامه (شاهنامه) از پادشاهی اشکانی قابل تشخیص است
خودتان هم بهتر میدانید که به واسطۀ دشمنی ساسانیان با پارتیان، در نوشتن تاریخِ اینان اهمال ورزیدند و حقایق آن را تحریف کردند.
*بله. البته به نظر میرسد در سالهای اخیر توجه به تاریخ اشکانیان در کانون توجه محققان قرار گرفته است.
- بله، همین طور است که میگویید اما توجه کنیم که تا مدتها فرهنگ و هنر ایران اشکانی از دریچۀ «یونانیگری» آنان نگریسته میشد و این گونه تلقی میشد که اشکانیان نسبت به سنن و مواریث کهن ایرانی بیاعتنا بودهاند و تلاشی برای حفظ و نکوداشت این سنتها از خود نشان ندادهاند. امروزه اما در نگارش تاریخ اشکانیان بازنگری اساسی صورت گرفته و به تاریخ آنان نه از دریچۀ «یونان گرایی» بلکه «ایرانگرایی» نگریسته میشود
* با کمبود منابع هم روبهرو هستیم....
-دقیقا اشارۀبه جایی است. مشکل دیگر به سرشت منابع برمیگردد. از دوران پادشاهی اشکانیان حتی یک منبع مستقل، که مستقیماً به آنها پرداخته باشد، بهدست نیامده است.
نویسندگان یونانی و رومی نیز با دیدگاه بدبینانهای به آنها پرداختهاند. از طرفی کاوشها در سایتهای باستانی مرتبط با اشکانیان به اندازۀ کافی صورت نگرفته است. از این روی نگارش تاریخ اشکانیان در مقایسه با دیگر دورههای تاریخ ایران باستان دچار دشواری ویژهای است
مهمترین منابع ما برای بررسی تخصصی تاریخ حکومت اشکانی کدامهاست؟
-امروزه سفالنبشتههای مکشوفه در نسا، پایتخت کهن اشکانیان واقع در ترکمنستان کنونی از مهمترین منابع پژوهش در تاریخ و فرهنگ ایران اشکانی به شمار میروند.
زبان این سفالنبشتهها آرامی و یا پارتی است و در اصل، رسیدهای مرتبط با دریافت مالیات از تاکستانهای منطقه جهت ثبت در انبارداری شاهی بودهاند.
این منابع اهمیت فراوانی دارند و در مباحثی نظیرگاهشماری شاهان اشکانی، بررسی معتقدات دینی، تقویم، آگاهیهای زبان شناختی، شیوۀ مالیاتگیری، جغرافیای تاریخی و ... حایز توجه هستند. سکههای اشکانی از نظر اهمیت در درجۀ بعدی قرار دارند.
تا مدتها سکههای اشکانی تنها منبع محققان در شناسایی و توالی سلطنت شاهان اشکانی به شمار میرفتند.
همچنین مطالعۀ سکهها از منظر شناخت اوضاع اقتصادی، مباحث هنری و پوشش و آرایش شاهان و... نیز حایز اهمیت است. منابع یونانی و رومی از دیگر منابع مهم مطالعه در حوزۀ اشکانیان است. گرچه این منابع با دیدگاهی بدبینانه و گاه مغرضانه نگاشته شدهاند، با این حال بدون آنها نمیتوانیم خطوط اساسی تاریخ این دوران را ترسیم کنیم. «ژوستین»، «پلوتارک»، «آریان»، «ایزیدورخاراکسی»، «پولیبیوس» و «تاسیتوس» از شاخصترین این نویسندگان به شمار میروند.
همچنین باید به منابع چینی و ارمنی نیز اشاره کرد. کتیبههای اشکانی از دیگر منابع مهم این دوران به شمار میروند. این کتیبهها به زبانهای یونانی و پهلوی اشکانی نگاشته شدهاند.
برخی از مهمترین این کتیبهها در خوزستان و ماد واقع شده و به مهرداد یکم، مهرداد دوم، گودرز و اردوان چهارم تعلق دارند. در سالهای اخیر منابع باستانشناختی هم از نظر کمّی و کیفی در حال افزایش است.
* فکر میکنم اهمیت کتیبه ها بیشتر از این نظر است که منابع بومی و یا به تعبیری ایرانی محسوب میشوند...
- درست است. و به همین دلیل از گرایشهای فکری حاکم بر منابع یونانی و رومی به دور هستند.
*سایت های اصلی کاوش در باره اشکانیان کدام ها هستند؟
-عمدتا در نسا، تیسفون، ماد، خوزستان، بینالنهرین و سوریه واقع شدهاند.
*درباره تبار اشکانیان و نیز جایگاه آنان در دوره هخامنشی و استیلای پارسها، ارزیابیها چگونه است؟
-مشخصا پرثوه/پارتیا از ساتراپهای شرقی شاهنشاهی هخامنشی بود و نام آن در کتیبههای هخامنشی ذکر شده است.
اشکانیان که از تیرۀ «پَرنی» یا «اَپَرنی» وابسته به اتحادیۀ اقوام «داهه» و در اصل از طوایف ایرانی سکایی هستند، زمان سلطنت هخامنشیان هنوز به ایالت پارت نیامده بودند. البته در این رابطه نظریات متعدد و متناقضی وجود دارد.
با وجود این، پذیرفته شده اشکانیان در دوران پادشاهی نخستین شاهان سلوکی تهاجم خود را از استپهای جنوب دریاچۀ آرال به سرزمینهای جنوبی تر و نهایتا پارت شروع کردهاند.
* جایگاه زبان پارتی رایج در دوره اشکانی در میان زبانهای دوره باستان چگونه بوده؟ گویا تا اوایل دورۀ ساسانی نیز به این زبان آثاری تالیف میشده است.
-زبان های ایرانی دورۀ میانه که از فروپاشی شاهنشاهی هخامنشی تا چند سده پس از سقوط ساسانیان رایج بودهاند به دو گروه غربی و شرقی تقسیم میشوند: زبان پهلوی اشکانی (شاخۀ شمال غربی) در کنار زبان فارسی میانه (شاخۀ جنوب غربی) به گروه غربی تعلق دارند و زبانهای سغدی، خوارزمی، سکایی و بلخی به گروه شرقی.
با این حال نباید فراموش کرد که اشکانیان مهاجم احتمالا به یکی از زبان های شرقی (نزدیک به سکایی) سخن میگفتند و پس از تصرف پارت، زبان پهلوی یا پارتی (پَهله، پَهلَو، پَرثَوَه) را به زبان رسمی شاهنشاهی نوبنیاد خویش بدل کردند. این زبان با یکی از خطوط منشعب از خط آرامی نگاشته میشد.
*از این زبان چه آثاری به جا مانده؟
- اگر بخواهم به مهمترینها اشاره کنم باید عرض کنم آثاری چون: سفالنبشتههای نسا، بنچاق اورامان (سند معاملۀ یک تاکستان)، سکههای اشکانی، آثار دوراُروپوس (ساحل فرات در سوریه)، مُهرها، کتیبههای اشکانی و تحریر پهلوی کتیبههای شاهان نخستین ساسانی قابل ذکر است.
*بد نیست بحث را به ادبیات دوره اشکانی ببریم . دیاکونوف اعتقاد داشت داوری در باب ادبیات پارتی از حدس و گمان فراتر نمیرود. اما از سویی پژوهشگران متأخر، داستانهایی چون "بیژن و منیژه" یا "ویس و رامین" را داستانهایی با ریشه پارتی و اشکانی میدانند . نظر شما در این باره چیست؟
-از دوران اشکانیان به شکل مستقل و بیواسطه آثاری به دست ما نرسیده است. با وجود این، محققان، ادبیات پارتی یا اشکانی را پرمایه و تاثیرگذار ارزیابی کردهاند.
محققان، دو اثر «درخت آسوریک» و «یادگار زریران» را به دلیل ویژگیها و ساختارهای زبانی، مضامین داستانی و واژههای پارتی، آشکارا پارتی دانستهاند.
درخت آسوریک یا مناظره نخل و بز به نوع ادبی مفاخره شبیه است. یادگار زریران از نوع ادبی حماسی است و با روحیات حماسی و سلحشوری دوران اشکانی قرابت دارد.
همانطور که خود شما هم گفتید منظومۀ عاشقانۀ «ویس و رامین» دارای ریشههای اشکانی است. اینها همه نشاندهندۀ جریان کلی ادبیات در روزگار اشکانی است. اما به دلایل متعدد نه تنها از روزگار اشکانی بلکه به طور کلی از ایران باستان آثار ادبی چندانی به دست ما نرسیده است.
همچنین برخی داستانهای شاهنامه ریشه های اشکانی دارند که در مآخذ دیگر دیده نمیشوند. این خود به معنای غنای ادبیات دوره اشکانی است.
*چرا سهم اشکانیان به عنوان طولانیترین حکومت تاریخ باستان و البته تمام تاریخ ایران ، در شاهنامه فردوسی اندک است؟
-در ارایه این دیدگاه باید اندکی احتیاط کرد. من به بخش «پهلوانی» شاهنامه اشاره میکنم. داستان هایی نظیر «بیژن و منیژه» و داستانهای مرتبط با خاندان گودرز و رستم تداعیگر تاریخ و فرهنگ ایران اشکانی است.
به عنوان نمونه بسیاری از محققان، داستانهای مرتبط با رستم را با داستانهای خاندان «سورن» یکی دانستهاند. این جابجاییها در تاریخ ملی ایران بیسابقه نبوده است.
بسیاری از روایات مرتبط با دولت ماد و هخامنشی در قالب داستانهای پادشاهان کیانی بازتعریف شدهاند. بنابراین بخش پهلوانی شاهنامه در اصل بازتاب تاریخ و فرهنگ ایران اشکانی است.
*جایگاه "گوسان"ها، به عنوان حافظان داستانهای ملی ایران در دوره پارت را چگونه ارزیابی میکنید؟ داستان هایی که آنها حفظ می کردند بعدها چگونه در دورۀ اسلامی بازنمایی میشود؟
-از نظر سیر تاریخی ،«گوسان»ها در اصل گونهای از راویان و نقالان امروزی به شمار میروند. این واژه در ادبیات مانوی- به زبان پهلوی اشکانی- و همچنین در داستان "ویس و رامین "به کار رفته است.
آنان شاعران و نوازندگان برجستهای بودند که داستانها و حماسههای کهن ایرانی را برای دربار شاهان و مردم عادی نقل میکردند. این طبقه در اصل حافظان سنتهای ادبی و حماسی و تاریخ ملی و داستانی ایران بودهاند. تازه در دورۀ ساسانی، بخشی از این تاریخ ملی در قالب «خداینامه» یا «نامۀ شاهان/شاهنامه» از سنت شفاهی به کتابت درآمد. امروزه نقش اشکانیان در گردآوری و تدوین حماسۀ ملی ایرانیان و انتقال آن به دورۀ ساسانی و سپس اسلامی به یک عقیدۀ عمومی پذیرفته شده بدل شده است. این فرایند هم عمدتا در صفحات شرقی ایران روی داده است.
دیدگاه تان را بنویسید