مهرداد دوم اشکانی نخستین مذاکره با رومیان را آغاز کرد، اما وقتی شنید سفیر ایران در حین مذاکره شأن کشورش را پایین آورده، او را اعدام کرد.
گزارش:محسن ظهوری
اشکانیان پیش از آمدن مهرداد دوم موقعیت ضعیفی داشتند. گرچه مهرداد اول توانسته بود با شکست دولت باکتریا در شرق و سلوکیان در غرب، دولت اشکانی را به یک شاهنشاهی بزرگ تبدیل کند، تجارت را گسترش دهد و کاروانهای ایران از یکسو به چین و هند و از سویی با روم وارد دادوستد شوند، اما جانشینان او نتوانستند شرق را تحت فرمان خود نگه دارند. شاهان بعدی درگیر نبرد با سکاها و اقوام شرق آسیا شدند و تمامشان در میدان نبرد جان باختند.
وقتی مهرداد دوم بر تخت نشست، احوال کشور مناسب نبود؛ وضعیت معیشت مردم خراب و اوضاع مرزها نامناسب بود؛ شرق و غرب ایران آماج حملاتی بود غیرقابل کنترل؛ سکاها از شرق و تازیان از جنوبغرب. مهرداد دوم توانست این حملات را دفع کند و دوباره سرزمینهای رفته را بازپس گیرد. سکاها را بیرون راند، سیستان و هرات را پس گرفت و تا مرو و ماوراالنهر پیشروی کرد. در غرب، قبایل شمال سرزمین عربستان فعلی را که به مرزهای ایران میتاختند شکست داد، ارمنستان را تحت کنترل درآورد و تا رود فرات پیش رفت؛ جایی که با امپراتوری روم هممرز شد. دو قدرت بزرگ به هم رسیدند و هر دو میخواستند تنها یک قدرت بر جا بماند. اما فعلا نمیتوانستند با هم وارد نبرد شوند، مذاکره ایران و روم از همینجا آغاز شد.
در آن زمان روم دوره جمهوری خود را میگذراند که مجلس سنا تعیینکننده سیاستها بود و کنسول آن هم مسئول اجرا. فرمانده روم لوکیوس کورنلیوس سولا بود که میخواست تکلیف پادشاهی پُنتوس را مشخص کند. سرزمینی در جنوب دریای سرخ و شمال ترکیه فعلی که یک یونانی ایرانیتبار به نام مهرداد ششم در حال گسترش آن بود. سولا درگیر این پادشاهی بود و نمیتوانست فعلا با اشکانیان درگیر شود که روزبهروز قدرتمندتر میشدند.
از اینسو مهرداد دوم اشکانی هم نمیخواست با روم وارد جنگ شود. او گرفتاریهای داخلی و خارجی زیادی داشت و از رفتار و عهدشکنیهای تیگران پادشاه ارمنستان هم بیمناک بود. پس به روم پیشنهاد مذاکره داد؛ این اتفاق، تا جایی که میدانیم حدود سال ۹۲ یا ۹۱ پیش از میلاد رخ داده.
مهرداد دوم نمایندهای به نام اُرُباز را نزد سولا فرستاد تا پیمانی دفاعی بین دولتها تشکیل شود. سولا میگوید که چنین اختیاراتی از طرف سنا ندارد و مسئله مسکوت میماند. اما اتفاقی در اینجا رخ میدهد.
سولا در تلاش بود تا اریبرزن نامی را که پادشاه منصوب روم در کاپادوکیه بود، به تخت سلطنت برگرداند. سرزمینی در ترکیه امروز و جنوب پُنتوس که مهرداد ششم و تیگران پادشاه ارمنستان آن را تحت فرمان درآورده و شاه خود را در آنجا گماشته بودند.
زمان مذاکره، سولا کنسول روم، سه صندلی گذاشت و خود در وسط نشست که نشانه جایگاه مقام محترم در مذاکره بود. اُرُباز را هم روی صندلی دیگر جای داد و آریبرزن را بر صندلی سوم نشاند. به این ترتیب نشان داد که جایگاه او بلندتر از دیگران است و اشکانیان را همتراز دستنشانده خود در کاپادوکیه کرد.
شنیدن این پیام برای مهرداد دوم بسیار گران آمد. او اُرُباز را به اعدام محکوم کرد چراکه نتوانسته در زمان مذاکره احترام ایران را حفظ کند. گفتهاند وقتی گردن او را میزدند، به خواست مهرداد دوم سفیر روم هم برای تماشا احضار شد تا ماجرا را به سنای کشورش خبر دهد.
مهرداد دوم با اعدام سفیر خود دو پیام فرستاد. اول به سفیرانش که باب مذاکره را بشناسند و شأن کشور خود را در حین مذاکرات رعایت کنند. دومین پیام هم به روم بود؛ تا بدانند اشکانیان مثل دیگر حکومتهای محلی منطقه نیستند و قرار است در آینده، اوضاع برای روم به سادگی پیش نرود.
این مذاکره، ماجرای نخستین رویارویی ایران و روم بود. رودررویی سرنوشتسازی که با تحقیر و اعدام آغاز شد، و چهار دهه بعدش در زمان ارد دوم به اوج رسید. در میدان نبرد حران که اولین جنگ ایران و روم شد و این سلسله نبردها تا پایان ساسانیان ادامه یافت تا هر دو قدرت از این جنگها ضعیف و فرسوده شوند.
دیدگاه تان را بنویسید