نویسنده : سمیه توکلی
داشتن یک شغل لذتبخش و موفق در کنار زندگی زناشویی رمانتیک، برای بسیاری از ما نوعی هدف زندگی محسوب میشود. ولی حتی در کشورهایی با بالاترین میزان برابری جنسیتی، یافتن شریک
زندگی برای زنانی که در پستهای حساس و پردرآمد مشغول به کار هستند امری چالش برانگیز به شمار میآید.
آینده اقتصاددانان در سوئد، مطالعه بر روی تاثیر ارتقای شغلی زنان و مردان بر افزایش احتمال طلاق انجام دادند. سوئد، به دلیل مرخصیهای طولانی بارداری و زایمان، مهدکودکهایی با یارانههای دولتی و شرایط کاری انعطاف پذیر، اولین جایگاه در شاخص برابری جنسیتی اروپا را در اختیار دارد. نتیجه این تحقیق نشان داد که زنان سوئدی، بابت موفقیتهای شغلی خود و های شخصی بیشتری نسبت به مردان حسودی میپردازند.
جوانا ریکنه، استاد دانشگاه استکهلم و یکی از نویسندگان این تحقیق که در ژانویه2020 در ژورنال اقتصادی آمریکا به چاپ رسید، میگویند: «ارتقا به سطوح بالاتر همه مشاغل حتی مشاغل سیاسی باعث افزایش میزان طلاق در میان زنان میشود در حالی که برای مردان چنین احتمالی بسیار کمتر است. همچنین سرعت طلاق در میان زنانی که مدیرعامل یک شرکت میشوند بسیار بالاتر از مردانی است که بر مسند چنین پستی مینشیند»
این تحقیق، که به بررسی زندگی زنان و مردمی میپردازد که در شرکتهایی با کارمندان بیش از ۶۰ نفر مشغول به کار هستند، نشان میدهد زنان متاهل دو برابر احتمال بیشتر طلاق آن هم فقط سه سال پس از ارتقای شغلی خود به پستهای مدیریتی روبهرو هستند. در بخش دولتی نیز، با استفاده از آمار و اطلاعات، زنان شهردار و نمایندگان پارلمان، پس از انتخاب شدنشان، با دوبرابر احتمال طلاق روبرو بودند. آمار همچنین نشان می داد که فقط ۷۵ درصد آن ها هشت سال پس از انتخابات هنوز در زندگی مشترک باقی مانده بودند که این رقم برای کسانی که هیچ ارتقای شغلی نداشتند ۸۵ درصد بود. این در حالی بود که چنین تفاوت آماری برای مردان مشاهده نمیشد. در میان پزشکان زن، افسران پلیس زن و تا کشیشها نیز روند مشابهی را میتوان مشاهده کرد.
این محققان خاطرنشان میکنند در حالی که اکثر شرکت کنندگان در این تحقیق دارای فرزند بودند بسیاری از آنها خانه را قبل از طلاق والدین ترک کرده بودند وعملاً فرزندان کوچک، که یکی از عوامل استرسزای زندگی مشترک به شمار میآیند، از این مطالعه به عنوان عامل طلاق حذف شدهاند.
رینکه معتقد است با وجود اینکه سوئد زمینه قانونی و اجتماعی لازم را طوری فراهم کرده که کسی لازم نباشد بین کار و خانواده یکی را انتخاب کند، این تحقیق نشان میدهد وقتی زنان پله های ترقی را طی میکنند، این فرایند حتی در سوئد به گونه دیگری عمل میکند.
تقریباً همه زوجها وقتی تغییراتی در نقش اجتماعی اقتصادی آنها ایجاد میشود، دچار استرس و اختلاف میشوند. این تغییرات میتواند کوتاه شدن اوقات فراغت یا تغییراتی در انجام کارهای خانه را به همراه داشته باشد. نویسندگان این تحقیق معتقدند وقتی زنی به سطح بالاتر شغلی دست پیدا میکند، معمولاً تضاد انتظارات و توقعات در یک خانواده بسیار بیشتر شده و اختلافات نموده بیشتری پیدا میکند.
البته در این تحقیق نشان داده نمیشود که با شروع اختلافات، کدام طرف ابتدا تقاضای طلاق میکند ولی یک فرضیه این است که شوهر آن مدیران زن، معمولاً ارتقای شغلی همسرشان به سختی کنار میآیند در حالی که همسران مدیر مرد، این نارضایتی نشان میدهند. این نویسندگان معتقدند ازدواج نسبت به بازار کار نتوانسته برابری جنسیتی را برقرار کند، دیرا در واقعیت برای مردان بسیار غیر عادی است که نقش یک همسر حمایتگر را در زندگی کاری شریک خود بازی کنند.
به اعتقاد رینکه یر چنین نگرشی بسیار زمانبر است و این تحقیق میتواند به عنوان درسی برای کشورهایی باشد که به دنبال دستیابی به اقتصاد برابر و یکپارچگی جنسیتی هستند.
نگراتی مشترک
شارلوت لیونگ 39 ساله مدیر ارشد یک شرکت مبلمان و تخت خواب لوکس در سوئیس است که یک وب سایت ارائه مشاوره به کسانی را که در حال طلاق هستند نیز اداره میکند. او نیزمعتقد است همه زنان موفقی که در ارتباط هستند نگرانی مشترکی دارند که در تحقیق رینکه به خوبی مطرح شده است. او با خنده میگوید بین ما شوخی رایج است که میگوییم « هرچه در کار بهتر باشی، احتمال طلاق گرفتن از بیشتر میشود».
شارلوت زمانی از همسر خود جدا شد که دو بچه کوچک، توازن بین مادر بودن و پست مدیریتی اختلاف در زندگی او بود. اما شارلوت معتقد است، طلاق زنان مدیر ربط زیادی به داشتن فرزند ندارد و و در اصل جنبههای واقعی زندگی کاری آنها مانند مسافرتهای مکرر، ساعت های طولانی و فشار کاری و همچنین جنبه اجتماعی کار باعث ایجاد چالشهایی برای همسران آنها میشود.
همچنین میگوید: «موضوع قدرت در خانواده بسیار مهم است، همان تفکرقدیمی که سرپرست خانواده چه کسی است که شلوار میپوشد». به گفته شارلوت امروز مردان در ابتدای یک رابطه نقش حمایت گرایانه خود را برای پیشرفت کاری همسرانشان خیلی خوب ایفا میکنند ولی بعد از بازگشت زمان و وقتی واقعیتهای کاری زنان شاغل در پستهای بالا بر زندگی آنها تاثیر میگذارد،کنار آمدن با شرایط برای آنها بسیار سخت میشود.
در این تحقیق نیز تایید میکند که عامل تاثیرگذار دیگر در بالا بودن میزان طلاق در میان زنان مدیر، درآمد بالای زنان و سنگین تر شدن وزنه منبع درآمد خانوار به سوی زنان خانواده است. این پدیده به نوعی عرفی همیشگی اجتماعی از تعریف مرد به عنوان تنها منبع درآمد خانوار را زیر سوال میبرد.
انتخاب همسر مناسب
پس چگونه زنان که هدفهایی برای مشاغل سطح بالا میتواند شانس خود را برای ورود به یک رابطه امتحان کنند در حالی که ثبت دست یافتن به بالاترین سطح شغلی به خطر بیفتد؟ رینکه معتقد است حتی در کشورهایی با سیاستهای یکسانسازی جنسیتی مانند سوئد، زنان مایل هستند با مردانی با سن بالاتر ازدواج کنند که درآمد بیشتری نسبت به خودشان داشته باشند و دنبال رو همان سنت قدیمی داستانهای «شاهزاده افسانهای» باشند که سالها به زنان آموزش دادند، باید تا جایی که میتوانند شوهرانی موفق داشته باشند.
به طور معمول زنان با درآمد بالا و موقعیت اجتماعی بالا با مردمی با درآمد پایین که میتوانند مسئولیتهای خانه را برعهده بگیرند ازدواج نمیکنند. آنها مایل هستند همسرانی با درآمد بالاتر از خودشان داشته باشند که با توجه به احتمال پیشرفت یک زن در بازار کار، چنین انتخابی در آینده نمیتواند شرایط ایدهآل خود را حفظ کند. میتوان گفت بهترین و مطمئن ترین رابطه، رابطه ای برابر است، این که هم زن، هم مرد شانس پیشرفت کاری خود را بیازماید و دیدگاهی یکسان نسبت به همه ابعاد زندگی مشترک داشته باشند. نکته قابل تأمل این است که حتی در کشورهایی مانند سوئد، زنانی با درآمد بالا، تمایلی به ایجاد رابطه برابر ندارند و و بیشتر متمایل به مردان با درآمد بالاتر از خودشان هستند.
تحقیق رینکه در سوئد نشان داد که طلاق بعد از ارتقای شغلی زن، در میان زوج هایی بیشتر است که زن بسیار جوان تر از همسر خود است و از مدت طولانیتر مرخصی زایمان استفاده کرده است (در سوئد مرخصی زایمان میتواند با توافق طرفین به طور مساوی بین زن و مرد تقسیم شود). این امر نشان میدهد اصل زندگی مشترک در چنین خانوادههایی معمولاً بر اساس یک نگاه سنتی بوده که زنان جوانتر از مردان و مسئول نگهداری کودکان باشند که مرخصی زایمان بانک جهانی در آنها خود اثبات وجود چنین تفکر سنتی است. در چنین فضای سنتی، پیشرفت کاری یک زن و تصاویر پستهای مدیریتی نهتنها انتظارات سنتی یک زندگی را برهم میزند بلکه نیازمند تعریف دوباره نقش زن زن و مرد در یک خانواده است. این تحقیق همچنین نشان میدهد، زوجهایی که اختلاف سنی کمتری داشتند و دیدگاه برابری در خصوص نگهداری از فرزندانشان در پیش گرفتند، از آمار پایین تر طلاق پس از ارتقای شغلی زنان نیز برخوردار بودند.
مثال های مثبت
شارلوت سوئدیکر، 38 ساله، دو سال بعد از تولد اولین فرزندش به مقام مدیرعامل موقت یک شرکت آموزشی بینالمللی در استکهلم منصوب شد. عقد است که سن پایین باعث شد آنها از تاثیر اختلاف ایجاد شده پس از این ارتقا در امان بماند. همچنین به اعتقاد او، ارتقای شغلیاش در آن دوره باعث شد که فشار کاری روی شریک زندگیاش برای پیشرفت کاری به طور موقت برداشت شود. البته سوندیکر معتقد است شریک زندگی او متعلق به نسلی است که تلاش میکند تعریفهای سنتی از یک مرد را به چالش بکشد و همین امر او را به همسری حمایتگر نسبت به مسئولیت سنگین کاری شارلوت تبدیل کند. اما به گفته هر دوی آنها، تنها دلیلی که در آن دوران شهر در کنار هم باقی ماندند، در گفتگوهای دائم ایشان در خصوص چالشهای جدی در زندگیشان بود.
کریستین هاگمن شریک زندگی شارلوت میگویند: «وقتی شارلوت به مقام مدیرعاملی شرکت رسید، کار و مسئولیت زیاد و بلوغ و این طبیعت شغل مدیرعامل بودن است.» آنها معتقدند داشتند دیدگاههای بلندمدت یک راهکار مهم برای گذر از این دوران بود؛ این که کریستین میدانست در آینده او نیز به تمرکز بیشترروی شغلش و حمایتهای شارلوت نیاز خواهد داشت. پس از آن کریستین شرکت مشاور طراحی خود را تاسیس کرد و شارلوت نیز در حال حاضر تنها شرکت خود را اداره میکند بلکه اندیشکده Ownershift را که در زمینه توانمندسازی زنان فعال است نیز راه اندازی کرده است.
شارلوت لیونگ، مدیرعاملی که سالها پیش از همسر خود جدا شده، معتقد است افزایش آگاهی در مورد چالشهای ایجاد شده در یک زندگی بعد از چسب پست مدیریتی زنان، میتواند احتمال بقای یک زندگی مشترک را افزایش دهد، حتی برای کسانی که در زندگی نقشهای سنتی بیشتری را ایفا کرده اند. او معتقد است : «باید در استفاده از دیدگاههای فمینیستی و مقصر جلوه دادن آقایان هرگز کرد زیرا واقعیت این است که مردان در عمل برای چنین تقدیری آماده نیستند. باید با صحبت کردن ابزارهای لازم را فراهم کرد و آگاهی را از. باید به دنبال راهی بود برای از بین بردن بار منفی چه زندگی مشترک زنان مدیر با همسرانی با درآمد پایین تر به همراه دارد».
مزایای طلاق
با این همه، طلاق همیشه هم اتفاق ناخوشایندی نیست. مولی مالم، یکی از وکلای شرکت حقوقی سوئد لکسی میگوید به دلیل تساوی حقوق زن و مرد در سوئد ،میزان طلاق در این کشور نسبت به اروپا بالاتر است. نرخ بالای مشارکت زنان در نیروی کار و باور اجتماعی که در مشارکت یکسان پدر و مادر برای بزرگ کردن فرزندان بعد ازطلاق وجود دارد، راه را برای طلاق همه افراد با هر موقعیت اجتماعی و اقتصادی هموار میکند. مولی معتقد است طلاق همیشه پایان دنیا نیست و از همین رو در کشورهای اسکاندیناوی ازدواج های متعدد امری عادی است. سوئد کشوری مذهبی نیست و تنها دلیل ازدواج، رمانتیک بودن و خوشایند بودن این رابطه است و اگر تحت هر شرایطی از جمله شرایط شغلی و کاری در این رابطه متزلزل شود همیشه راه برای طلاق باز است. اطلاعات جمعآوری شده به وسیله ریکنه چین نشان میدهد زنانی که بعد از رسیدن به پستهای بالای شغلی از همسران خود جدا میشوند، کمتر برای ازدواج مجدد یا حتی شروع یک رابطه جدید اقدام میکنند، اما این تحقیق نتوانست ثابت کند که تنهایی این زنان پس از طلاق آیا به دلیل رضایت و خوشحالی آنهاست یا پیدا کردن یک شریک زندگی مناسب برای شان نسبت به گذشته سختتر شده است.
یکی از پیامدهای مثبت آمار بالای طلاق در سوئد این است که تصاحب پستهای بالای مدیریتی و سیاسی برای زنان و مردان مجرد بسیار آسانتر شده است. درکشورهای دیگر اگر شما در حال مبارزه انتخاباتی باشید، جلب رضایت رای دهندگان باید یک همسر در کنار خود داشته باشید. شرایط مشابهی برای مدیران عامل شرکتهای بزرگ نیز وجود دارد و همسر آنها تبدیل به دارایی ارزشمند کاری آنها میشود ولی در سوئد چنین انتظاراتی در جامعه کم حاکم نیست.
ریکنه خاطر نشان می کند که جامعه طلاق را قبول کرده و این می تواند یک نکته مثبت به شمار آید. به اعتقاد او «اگر زنان وارد یک رابطه نابرابر شوند و از شغل آنها حمایت کافی نشود، طلاق میتواند را را برای ادامه مسیر حرفهای آنها و حتی یافتن یک همسر حمایتگر هموار کند... ماندن در کنار یک همسر الزاماً همیشه تنها راه درست و ایدهآل نیست».
- افق ناروشن زنان با رویاهای مدیریت
یافتههای این تحقیق نشان میدهد عرف اجتماعی معمولاً به زنان اجازه پیشرفت شغلی را نمیدهد. حتی مطالعاتی که بر روی فارغالتحصیلان مدرسه تجارت هاروارد انجام شده نشان داد که این شرایط قرار نیست بهتر شود (تحقیق انجام شده توسط (Ely, Stone and EMMERMAN, 2014. حتی در میان نسل جدید فارغالتحصیلان تعداد اندکی از دانشآموزان دختر و پسر انتظار دارند زنان از لحاظ شغلی از همسران خود پیشی بگیرند. تا زمانی که عرف اجتماعی به حضور زنا متاهل در پستهای مدیریتی و درآمد بیشتر آنها روی خوش نشان ندهد، تنها راه زنان برای اجتناب از تنشهای ایجاد شده پس از پیشرفت کاریاش این است که خود آنها نگاه برابری نسبت به مساله اختلاف سن و مسولیتهای نگهداری فرزندان داشته باشند.
نتایج این تحقیق همچنین نشان داد برای یک مرد، خانواده منبع حمایتی مهمی برای کسب مشاغل بالا به شمار میآید در حالی که برای زنان این طور نیست. نتایج مطالعه بر روی زندگی مردان و زنان طلاق گرفته بعد از تصاحب پستهای بالا، نشان میدهد بعد از طلاق شرایط کاری زنان بهبود یافته و طلاق عملاً تاثیر مثبت بر رشد شغلی آنها داشته است، در حالی که برای مردان طلاق همواره با پیامدهای منفی همراه بوده است.
نکته قابل توجه در این تحقیق این است که این مطالعه در سوئد انجام شده که حمایتهای دولتی در نگهداری کودکان و افراد مسن، وقت زیادی برای اشتغال خانوادهها فراهم میکند. وقتی نتایج این مطالعه نشان میدهد خانواده میتواند تنها منبع استرس و تنش برای زنان سوئدی باشد که هدفهای کاری بلند پروازانه خود را دنبال میکنند، میتوان همین نتیجه را به طور جدیتری به جوامعی تعمیم داد که فاقد سیاستهای حمایتگرانه خانواده بوده و خانوادهها در بستر سنتیتری شکل میگیرند. به گفته ریکنه باید مطالعات بیشتری انجام شود برای دستیابی به راهکارهای اجتماعی که زنان شاغل در سطوح بالای کاری را برای ازدواج با مردان با درآمد و مشاغل پایینتر و همچنین مردان را برای ازدواج با زنان شاغل موفق تشویق کند.
دیدگاه تان را بنویسید