ارسال به دیگران پرینت

گاندو یعنی بحران همبستگی

در شرایطی که نارضایتی مردم از وضع موجود مسجل است و اصولگرایان هم در رسانه‌هایشان مدام این نارضایتی را بازتاب می‌دهند، نمایش آثاری مثل گاندو فقط به کار تشدید بحران همبستگیِ هیأت حاکمه می‌آید.

گاندو یعنی بحران همبستگی
عصر ایران؛ هومان دوراندیش |  فصل اول سریال گاندو، فارغ از اینکه راست بود یا دروغ، در مجموع جذاب و تماشایی بود. دست کم به نظر نگارنده. اگر یک سریال را فارغ از ملاحظات سیاسی و ایدئولوژیک تماشا کنیم، ممکن است از تماشای آن لذت ببریم در حالی که حرف اصلی سازندگان سریال را هم قبول نداریم.  مثلا در بین بینندگان سریال هوم‌لند، برخی هم آمریکاستیز بودند ولی از تماشای هوم‌لند لذت می‌بردند. یعنی سازندگان هوم‌لند در مجموع موفق شده بودند سریالی جذاب با متر و معیارهای جهانی بسازند.  

گاندو هم با متر و معیارهای وطنی، سریال جذابی بود. در گاندو فرض بر این بود که روزنامه‌نگار یعنی جاسوس؛ مگر اینکه خلافش ثابت شود. شخصیت اصلی گاندو، در همان فصل اول، چند بار این جمله را تکرار کرد که جاسوس‌ها در پوشش خبرنگار فعالیت می‌کنند. کاملا معلوم بود که سازندگان گاندو، با تکرار این تز پارانویایی، می‌خواستند توجیهی هم برای بازداشت نه چندان کم‌شمار خبرنگاران به خورد بینندۀ سریال بدهند. چنین توجیهی، در کرۀ شمالی هم کاربرد دارد ولی در کرۀ جنوبی و سایر کشورهای دموکراتیک دنیا، کسی از این حرف‌ها نمی‌زند!  

منظور اینکه، گاندو، اگر محتوایش مد نظر باشد، فقط می‌تواند به تاسیس یک "جامعۀ بسته" کمک کند و آب در آسیاب "پارانویای سیاسی" بریزد. اما اگر محتوا را کنار بگذاریم و صرفا به جذابیت نظر کنیم، با همۀ اعوجاجاتی که در تفکر سیاسی سازندگانش وجود داشت، گاندو تماشایی بود.  

به هر حال فیلمسازی در ایران پیشرفت کرده است. اگر روزگاری محسن مخملباف در دفاع از انقلاب اسلامی، فیلم‌های غیر قابل تحمل "استعاذه" و "توبۀ نصوح" و "دو چشم بی‌سو" را می‌ساخت، در دهۀ 1390، ابراهیم حاتمی‌کیا با همان هدف "چ" و "بادیگارد" را ساخت که خوش‌ساخت بودند؛ ولو که حرف اصلی حاتمی‌کیا در این دو فیلم مقبول طبع مردم صاحب‌نظر نبوده باشد.  

توقف پخش فصل دوم سریال گاندو، اگرچه موجب ناراحتی جریان راست رادیکال شده، ولی در فضای سیاسی ایران اقدام منصفانه‌ای است. این اقدام احتمالا به دلیل حملۀ تند و تیز جواد ظریف به گاندو صورت گرفته است. ظریف در کلاب هاوس گفت "گاندو از اول تا آخرش دروغ است." گاندوسازان که در سریالشان تاخت و تاز قابل توجهی علیه وزارت خارجه داشتند، فکر نمی‌کردند حاصل کارشان با واکنش جانانۀ ظریف برود روی هوا! ولی به هر حال وزیر خارجه در این مملکت کم کسی نیست. بویژه اینکه جواد ظریف مهم‌ترین وزیر دولت روحانی طی این هشت سال بوده و از تاییدات ویژۀ عالی‌ترین مقام سیاسی کشور نیز برخوردار بوده است.  

اما علاوه بر اهمیت جایگاه ظریف، توقف پخش گاندو احتمالا به تقویت احتمال بازگشت آمریکا به برجام نیز مرتبط است. ورق دارد برمی‌گردد و در چنین شرایطی، منطقی به نظر می‌رسد پخش گاندو متوقف شود. نمی‌شود که وزیر خارجه در حال تلاش برای احیاء برجام و رفع تحریم‌ها باشد و همزمان گاندو پنبۀ وزیر و وزارتخانه را بزند! 

البته توقف پخش هر سریال پر بیننده‌ای، دست کم از جهاتی مایه تاسف است. سریال‌ها به هر حال مردم را سرگرم می‌کنند. چه اشکالی دارد اعضای یک خانواده، شب دور هم بنشینند و با دیدن "هوم‌لند" یا "گاندو" یا "هاوس آو کاردز" ساعتی سرگرم باشند و وقتشان خوش شود؟ مردم ایران اگر فضای سیاسی جامعۀ آمریکا را خوب نشناسند، از چم و خم فضای سیاسی کشور خودشان تقریبا باخبرند. یعنی این طور نیست که با دیدن گاندو، دیدگاه سیاسی‌شان کن فیکون شود. هیچ بعید نیست هم از تماشای سریال لذت ببرند هم به سازندگانش فحش بدهند! ما ایرانی‌ها مردمان ساده‌ای نیستیم. پیچیده‌تر از این حرف‌ها هستیم. 

در شرایطی که مخالفان طرز فکر گاندویی، حق ندارند سریال‌های سیاسی-امنیتی بسازند، پخش سریالی مثل گاندو، جدا از اینکه عادلانه به نظر نمی‌رسد، بر چیزی جز "بحران همبستگی" دلالت ندارد. دکتر حسین بشیریه، استاد مبرز علوم سیاسی در ایران پس از انقلاب، در بحث از علل وقوع انقلاب‌ها عوامل متعددی را مطرح کرده است که از آن میان دو عامل به کار بحث دربارۀ کارکرد ناخواستۀ گاندو می‌آید: نارضایتی (در جامعه) و بحران همبستگی (در نظام سیاسی). 

در شرایطی که نارضایتی مردم از وضع موجود مسجل است و اصولگرایان هم در رسانه‌هایشان مدام این نارضایتی را بازتاب می‌دهند، نمایش آثاری مثل گاندو فقط به کار تشدید بحران همبستگیِ هیأت حاکمه می‌آید. جان کلام گاندو این است که نهادهای اطلاعاتی-امنیتی- نظامی کشور با وزیر خارجه و رئیس جمهور مشکلات اساسی دارند. یعنی نگاه حاکم بر دولت و وزارت خارجه کلاً مقبول این نهادها نیست. نمایش این امر معنایی ندارد جز نمایش فقدان همبستگیِ هیات حاکمه؛ آن هم در پیش چشم جامعۀ ناراضی.

اگر نیروهای تشکیل‌دهندۀ هیات حاکمه، حداقلی از همبستگی را داشته باشند، در کشاکش تلاش وزارت خارجه برای بازگرداندن آمریکا به برجام و رفع پاره‌ای از تحریم‌ها، هر شب سریالی در نقد وزارت خارجه پخش نمی‌شود. این کار دقیقا شبیه این است که در میانۀ جنگ سپاه قدس با داعش، هر شب سریالی از تلویزیون پخش می‌شد در نقد حاج قاسم سلیمانی و نیروهای تحت امرش در عراق و سوریه. آیا پخش چنین سریالی، ولو به سفارش دولت، نشانۀ همبستگی هیات حاکمه است؟ مسلما نه.  

البته اگر کسانی در پی تشدید بحران همبستگی هیات حاکمه باشند و از کدورت بیشتر مابین وزیر خارجه و مقامات نظامی و امنیتی استقبال کنند، اقدامشان برای ساخت گاندو منطقی است. اما اگر این افراد خودشان را متعهد به حفظ نظام می‌دانند، باید به این نکته هم فکر کنند که تشدید بحران همبستگی در شرایطی که مردم از وضع موجود به شدت ناراضی‌اند، اقدامی است که احتمالا بیشتر به کار براندازی می‌آید نه به کار حفظ نظام.  

گاندو اگرچه تاثیر چشمگیری بر نگرش سیاسی اکثریت مردم نمی‌گذارد، اما اثر منفی‌اش بر انسجام و همبستگی "نخبگان حاکم" روشن‌تر از روز است. جناح غربگرای حکومت ایران، به ساخت برنامه‌ها و سریال‌هایی مثل گاندو عادت کرده. کافی است به سفارش دولت روحانی یک آنتی‌گاندو ساخته شود و هر شب از تلویزیون پخش شود تا جناح مقابل هم متوجه قدرت همبستگی‌زدایی چنین سریالی بشود.

 

 
 

 

به این خبر امتیاز دهید:
بر اساس رای ۰ نفر از بازدیدکنندگان
با دوستان خود به اشتراک بگذارید:
کپی شد

پیشنهاد ویژه

    دیدگاه تان را بنویسید

     

    دیدگاه

    توسعه