گر اجتماع به جمع و حضور انسانها در کنار هم تعریف شود، آنگاه ضروری است برای اجتماعی بودن، مدام و پی در پی با دیگران و هر آنچه پیرامونمان رخ میدهد در حال کنش و واکنش باشیم. غربت، تنهایی، سرگردانی و حتی بیهودگی برای انسان اجتماعی مفاهیم چندان ناآشنایی نیستند، با این حال در شرایط جدید و این انزوای خودخواسته و برای عبوراز یک اپیدمی، شناخت و یافتن نسبت خود با محیط ، جامعه و نظامی که در آن زیست میکنیم، احتمالا در بیشتر موارد به سادگی گذشته نیست، و شاید معنی اجتماعی بودن هم دستخوش تغییرشده باشد.گم شدن در این تنهایی ناشناخته و غریب به عنوان یک انسان اجتماعی، آن هم برای ما که نمیدانیم کجای اکنون و این عصر ایستادهایم، شاید همسان با گم شدن در سرزمینی دور و لم یزرع باشد، که یک روز آدمی چشم باز کرده و خود را رها و گرفتار در آن یافته است، بی هیچ ردی از گذشته و آنچه قبلا داشت . در چنین شرایطی، فضایی که انسان در آن زیست میکند، اشیایی که با آنها قرنطینهاش را میگذراند و همدم تنهایی او هستند، عکسهای قدیمی، آشپزخانه، همه و همه بازتعریف میشوند و معنایی جدید و شاید متفاوت پیدا میکنند. زمان و شمارش تاریخ و روزهای هفته در قرنطینه و خانه معنای خود را از دست میدهند چون هر فردایی امروزی است که از پی دیروزی مشابه هنوز برنیامده است. عکسهای زندگی انسان در محیط شهری به یک نوستالژی بدل میشود و با طولانیتر شدن این روند، انسان سعی در ساخت شکلی جدید از زندگی را در منزل شخصی خود (همان جایی که قبلتر کمترین نسبت وقتگذرانی را برای انسان مدرن داشت) میکند؛ در قرنطینهی خانگی، دور از شهر و دوستان و فامیل، کنار اشیای نزدیکش و در امید آینده.
به دلیل شرایط قرنطینه و عدم دسترسی به افراد، برای تهیه عکسهای این مجموعه به افراد گفتم با موبایل خودشان در خانه از وسایل خود عکس بگیرند. در ادامه تلاش کردم کمترین ادیت را در عکسها به کار ببرم تا عکسها، اشیا و صاحبانشان هر کدام روایت شخصی خود را داشته باشند.
« ایده و اجرا پیمان یزدانی »
دیدگاه تان را بنویسید