ارسال به دیگران پرینت

غنیمت | چرخۀ غارت | جامعه‌شناسی نُخبه‌کُشی

علی رضاقلی؛ چرخۀ غارت - غنیمت در ایران

مراد از غارت، بیان اوج فرصت طلبی و زیست رانتی با هزینۀ دیگران است. نحوه ای معیشت در بازار غیر رقابتی و بدون تلاش مولد و سازنده و خلاق و نامتناسب با رفتار رقابت‌آمیز بازاری. بلکه با کمک قدرت و در ارتباط با قدرت

علی رضاقلی؛ چرخۀ غارت - غنیمت در ایران

 برگزاری آیین بزرگ‌داشتِ  «علی – رضاقلی»  نویسندۀ کتاب  «جامعه‌شناسی نُخبه‌کُشی»  در خانۀ اندیش‌مندان علوم انسانی فرصتی است تا ننوشتن دربارۀ او را که باید پس از درگذشت در فروردین ماه انجام می‌شد جبران کنم.

  خوش‌بختانه  علی دهباشی  هم در نظر دارد یکی از شب‌های بخارا را به او اختصاص دهد. روال او البته این است که از افراد تا زنده‌اند و نفس می‌کشند یاد شود اما گاهی به تعبیر زنده‌یاد قیصر امین‌پور  "خیلی زود دیر می‌شود"  و دربارۀ مرحوم رضا‌قلی هم کمتر کسی می‌توانست پیش بینی کند فراق او چنین نابهنگام رخ دهد و همه گمان می‌کردیم فرصت هست!


  علی رضا‌قلی در نگاه مردمان پی‌گیر مباحث توسعه با «جامعه‌شناسی نخبه‌کشی» و  « جامعه‌شناسی خودکامگی»  مقبولیت و محبوبیت داشت اما نزد غالب جامعه‌شناسان به کار غیر‌علمی و حتی پوپولیستی یا ژورنالیستی متهم می شد به این گناه که علم خود را به رخ نمی‌کشید و کلمات قلمبه سلمبه به کار نمی‌برد و صریح و روشن می‌گفت و می‌نوشت.

 

  شاید همین بی‌مهری جامعه شناسان به این جامعه‌شناس سبب شد به  «جامعه شناسی اقتصاد»  و تاریخ و ادبیات به ویژه به  «شاهنامۀ فردوسی»  بکوچد و دغدغۀ توسعه را در دل مناسبات اقتصادی و زمینه‌های فرهنگی دنبال کند و ریشه‌های توسعه نایافتگی را در این دو بستر بجوید.


  همین که مراسم به همت  «مؤسسۀ دین و اقتصاد»  و با حضور چهره‌هایی چون  دکتر فرشاد مؤمنی، دکتر حسین راغفر، دکتر جعفر آهنگران، دکتر علی اصغر سعیدی و دکتر محسن رنانی و البته دکتر سید محمد رضا بهشتی  برگزار شد و در این آیین سخن گفتند خود نشان می‌داد که هر قدر از جانب جامعه‌شناسان آکادمیک بی‌مهری دید نزد پژوهش‌گران توسعه قدری «والا» داشت و اشک های رنانی و ستایش های بهشتی یا لحن مؤمنی و مُهر تأیید راغفر و گواهی سعیدی تردید باقی نگذاشت که کار او کاملا علمی بوده و اگر لحن را در دو کتاب اول مردمی‌تر انتخاب کرد به قصد ارتباط با جامعه بوده کما این که در کارهای بعدی نشان داد اگر بخواهد می‌تواند جدی‌تر و عمیق‌تر هم به قضیه نگاه کند.


  رفتار جامعه شناسان کلاسیک با رضاقلی مانند مواجهۀ استادان کلاسیک ادبیات با نیما، شاملو و اخوان بود اما اقبال جامعه نشان داد کدام یک به خواست مردم نزدیک‌تر است.


  عمر همۀ استادان جامعه شناس دراز باد اما گمان نمی‌کنم آثار هیچ‌یک با چنین اقبال و اشتهاری رو به رو شده باشد یا خدای ناکرده اگر درگذرند از همۀ اقشار در آیین او حاضر شوند و مگر جامعه‌شناس کاری مهم‌تر از ارتباط با جامعه هم دارد؟


  آکادمیسین ها جوری از علی رضاقلی فاصله گرفتند که انگار تحصیلات دانشگاهی ندارد حال آن که دانش‌آموختۀ علوم سیاسی دانشکدۀ حقوق دانشگاه تهران و در حال تحصیل در مقطع دکتری در مدرسۀ سیاسی مطالعات پاریس بود که با وقوع انقلاب 135 به ایران بازگشت.


  او که روزگاری درس‌گفتارهای کلاس روش‌شناسی علوم انسانی  دکتر سروش  را گردآوری کرده بود در ذهن خود به دنبال پاسخ یک پرسش مهم بود و این که گیر کار کجاست که ایران، پشت درهای توسعه می‌مانَد؟


در جامعه‌شناسی نخبه‌کشی و جامعه‌شناسی خودکامگی دلایلی ارایه داد اما اصل حرف او در  «جامعه شناسی اقتصادی ایران؛ غارتی یا رقابتی»  است که با مباحث آن آشنایم و نمی‌دانم کتاب هم منتشر شده یا نه.


اثر بسیار خواندنی دیگر او  «اگر نورث ایرانی بود»  را هم می‌توان به علاقه مندان توصیه کرد.


   رضاقلی عاشق ایران بود و درد و دغدغۀ ایران داشت و این روزها که جامعه درگیر معیشت و ناراضی از وضعیت اقتصادی و مدیریت بی برنامه و شلخته و شعار زده با توهم استغنا از سیاست و دیپلماسی است توجه به تحقیقات او دربارۀ نهادگرایی جدید ارزش مضاعف پیدا کرده است.


  او در سال های پایانی راز توسعه نیافتگی ایران و ایرانی را در دو واژۀ «غارت» و «غنیمت» یافت و با تعبیر «غارتی- غنیمتی » درصدد توضیح برآمد و سراغ منابع تاریخی رفت تا نشان دهد چنان با فرهنگ ما عجین شده که تا از آن خلاص نشویم در مسیر توسعه گام نمی‌توانیم نهاد.


  از نگاه او رانت، همان غارت منابع است و چون دولت‌ها و کار به دستان مدام تغییر می کنند گرسنگان دیروز تا به جایگاهی می‌رسند دنبال غنیمت می‌روند و غارت – غنیمت چرخۀ ضد توسعه است. ( این تعابیر البته عین جملات او نیست/ برداشت این نویسنده است.)


   رضاقلی برای فهم اقتصاد سیاسی سراغ تاریخ و ادبیات رفت. در نگاه او سعدی تنها یک شاعر با قدرت زبان نبود: «یک تحلیل‌گر اجتماعی قوی بود. بی‌ثباتی در بخش بالای هرم سیاسی، بی‌ثباتی کارشناسی، نحوۀ برآمدن و فرو ریختن حکومت‌ها، تحرک شدید اجتماعی وسیاسی، دستگاه فاسد قضایی و اقتصاد غارتی را سعدی به خوبی تجزیه و تحلیل و به رساترین سخن، بیان کرده است.»


  مقالۀ  « نهادهای غارتی در اقتصاد ایران»  در کتاب «اگر نورث ایرانی بود» نشان می‌دهد مرحوم رضا‌قلی نه تنها جامعه‌شناس‌تر از بسیاری از جامعه شناسان که اقتصاددانی در حد اعلای کلمه و آشنا با نظریات مختلف و با فهم متنوع از نظریۀ نهادگرایی بوده است.


از تعابیری که او زیاد به کار می برد  «هزینۀ مبادله در بازار سیاسی»  بود و امروز که ایرانیان بیش از هر زمان دیگر درک می‌کنند که مشکل اقتصاد ایران ریشه در سیاست دارد، قابل فهم‌تراست.


  از مقالات خواندنی کتاب بخشی است که به نگاه  مهندس بازرگان  به گذشتۀ جامعۀ ایران اختصاص دارد و از قول او نوشته است:

  «وقتی در دارالفنون موضوع یک سخنرانی دربارۀ سرّ بقای ایرانی بود. من به شوخی به بغل دستی گفتم سر بقای ما در .... ماست. چون با هر کس و ناکس کنار می‌آییم. وقتی اعراب که می‌آیند کاسۀ داغ‌تر از آش بشویم، ترک‌ها که می‌آیند مدح آنها را بگوییم، غلام حلقه به گوش چنگیز و تیمور شویم دلیلی ندارد از صفحۀ روزگار محو شویم. در حملۀ مغول هر که ایستادگی کرد نابود شد جز ما که تسلیم شدیم و ماندیم.»


   چنان که سخنرانان نیز تصریح کردند پروژۀ اصلی رضاقلی تبیین  «‌رابطۀ قدرت، سرمایه و طبقه و ایدئولوژی»  بود و این آخری به سبب تأثیر بر توجیه قدرت. در باور او گیر توسعه نیافتگی در ایران همین است چون مفهوم «غارت- غنیمت» جایی برای اندیشیدن به توسعه باقی نگذاشته است.


  هر چه بیشتر با مفاهیم و دغدغه‌های رضا‌قلی آشنا می‌شویم بیشتر درمی‌یابیم که چرا به توسعه نمی‌رسیم. به تعبیری «چون هم راه را عوضی می‌رویم و هم عوضی راه می رویم!»


   هم‌زمانی برگزاری مراسم با آش شُله قلمکاری که  دولت آقای رییسی  برای مردم پخته و آزاد‌سازی قیمت‌ها یا نئولیبرالیسم و تبعیت از اقتصاد آزاد را با توزیع یارانه به قصد کوپنی کردن آمیخته، توجه به «اقتصاد نهادگرای جدید» که آرمان رضاقلی بود اهمیت بیشتری می‌یابد.


  از این رو می‌توان گفت فقدان رضاقلی که با نگاه تاریخی سراغ اقتصاد می رفت و با نگاه اقتصادی سراغ تاریخ و از حقوق مالکیت و هزینۀ مبادله می‌گفت چقدر زیان‌بار است.


   اشاره شد صدها نفر از علاقه‌مندان آثار او آمده بودند اما جای دولتیان جوان خالی بود. چون حالا به قاعده باید دریافته باشند کار با شعار سامان نمی‌یابد. خاصه وزیر جوان اقتصاد که متولد سال آغاز جنگ ایران و عراق است و از تدبیر کنندگان آن سال ها که میزبان مراسم بودند می توانست بپرسد چه می‌کردید که با درآمد 5 میلیارد دلار در سال مشکل نان پیش نیامد.


   تأثیر گذارترین بخش برنامه اما نه سخنان استادان که در محسن رنانی از حیث فن بیان و لحن و محتوا و پرفورمانس به کمال رسید و هنرمندانه شد و نه صحبت‌های ضبط شدۀ خود رضا قلی که تصویر اشک های او هنگام شنیدن ترانۀ « ایران» سالار عقیلی بود. ( پیش‌تر در مقالۀ  «‌هر جا جز ایران؟»  نوشته بودم چه حس و حالی به آدم می‌دهد).


   آدم‌هایی مثل رضا قلی که درد را می‌شناختند و درمان را بیرون از ساختارهای تصمیم گیر نوشتند و گفتند در حاشیه ماندند و مُردند و نهادهایی که همت همت ( واحد پول کلان در اقتصاد ایران شده همت: سر‌واژۀ هزار میلیارد تومان) منابع را تلف می‌کنند و درگیر این هستند که مابه التفاوت قیمت ارز آزاد با قیمت مورد نظر دولت را به تولید کننده بدهند یا به وارد کننده یا به مصرف کننده و در این میان که سود می‌برد؟ آن که به غارت (رانت) یا غنیمت می اندیشد.


   جان کلام رضاقلی این بود:


«اگر سازمان دولت، غارتی شود – یعنی به بدترین وجه ممکن حقوق مالکیت را برای هیأت حاکمه کارآمد کند- و برای رعیت ناکارآمد، آن وقت نهادها به رفتار هنجار شکن و غارتی و فرصت طلبانه پاداش می‌دهند و این به نوبۀ خود به هنجار عمومی تبدیل می‌شود که الناس علی دین ملوکهم»

.
غارت در اینجا به قصد اتهام افکنی نیست یا چنان که عوام‌الناس کار به دستان را دزد خطاب می‌کنند. او خود چنین توضیح می‌دهد:


  «‌مراد از غارت، بیان اوج فرصت طلبی و زیست رانتی با هزینۀ دیگران است. نحوه ای معیشت در بازار غیر رقابتی و بدون تلاش مولد و سازنده و خلاق و نامتناسب با رفتار رقابت‌آمیز بازاری. بلکه با کمک قدرت و در ارتباط با قدرت».


  می‌خواهم این گفتار را تمام کنم اما دلم نمی‌آید. پس این چند سطر را هم به نقل از مقالۀ  «سوراخ کژدم»  بخوانید:


«وقتی احتمال زندگی در غارت بیشتر باشد و احتمال گرفتار شدن کمتر، افراد ترجیح می‌دهند کارهای سخت را رها کنند و با غارت و کلاه برداری زندگی کنن. اگر نهادها هزینۀ تخلف را پایین بیاورند و امکان زندگی در غارت را گسترش دهند چون مردم خُرده‌هوشی و تُنُک‌عقلی دارند این مسیرها را شناسایی می کنند و ترجیح می‌دهند غارتی - رانتی زندگی کنند. اگر به شکل و رنگ خاصی درامدن و رییس شدن هزینه‌ای نداشته باشد همه هوس می‌کنند رنگ عوض کنند و رییس شوند. چون اگر نشوند چیزی را نباخته‌اند و اگر شدند ملت، بازنده است و آنها برنده!»


  به نظرم دیگر کافی است. پس به احترام این مرد بایستیم...

 
منبع : عصر ایران
به این خبر امتیاز دهید:
بر اساس رای ۰ نفر از بازدیدکنندگان
با دوستان خود به اشتراک بگذارید:
کپی شد

پیشنهاد ویژه

    دیدگاه تان را بنویسید

     

    دیدگاه

    توسعه