اکانت توییتری «naqqad» که محقق نقوش ایران باستان و طراح لباس با نقوش ایرانی است، در واکنش و اعتراض به طرح استفادهی بهینه از آثار باستانی و گنجها، در قالب یک رشته توییت اطلاعات جالبی را دربارهی باستانشناسی و اصول علم حفاری به اشتراک گذاشت که در ادامه میخوانید:
من فکر میکنم اطلاعات عمومی در مورد باستانشناسی خیلی محدوده. از این رو فکر کردم خیلی ساده توضیح بدم چرا این طرح جدید چیزی در حد کتابسوزیهای بزرگ تاریخه.
باستانشناسها سالها کار محاسباتی انجام میدند تا تشخیص بدند کجا احتمال وجود یک تمدن یا فرهنگ وجود داشته تا نهایتا یک سایت مناسب برای کاوش پیدا کنند. بعد از تمام مراحل اداری و قانونی، یکی دو جا در محوطه رو با عرض بسیار کم حفر میکنند تا اصلا ببیند چیزی پیدا میشه یا نه. اگر نشانی بود تازه کار وارد مرحله بعدی میشه و توسط یک تیم کار حفاری گستردهتر آغاز میشه. کار درست درمون حفاری هم این طوره ک سانت به سانت که پایین میرند باید همه چیز (رسما همه چیز) رو مستند کنند. همه چیز 《باید》 ثبت شه و عکسبرداری شه. هر چقدر پایینتر میرند باید بفهمند کجا لایه عوض میشه. اینها فقط و فقط مراحل جمعآوری داده ست.
اینکه مثلا یه ظرفی ۵ هزار ساله ست به خودی خود هیچ ارزشی نداره.
به جز قدمتش، اولا باید دید کجا پیدا شده و مثلا با لایه قبل و بعدیش چه تفاوتی داره؟ یعنی ظرفی هست از یک لایه پایینتر که ۵۲۰۰ ساله ست بر فرض. ممکنه تفاوتهای بنیادی در ساختار این دو ظرف باشه که بسیار حائز اهمیته. ممکنه در همین دویست سال یک پیشرفت تکنولوژیک انجام شده باشه.
ما باید بتونیم سیر تاریخی اشیا در جایی که پیدا شدند رو کاملا بفهمیم. اینجا تازه باستانشناسی هزار تا شاخه میشه و تخصص هر کس متفاوته. با ادغام باستانشناسی با علوم پایه اطلاعات خیلی مهم دیگهای هم به دست میاریم. مثلا زاگرس از ۵۲۰۰ سال پیش تا ۴۶۰۰ سال پیش یک دوره خشکسالی داشته.
خشکسالی در ایزوتوپهای سرونتیوم که در خاکه ( و مثلا ظروف سفالی از خاک درست میشند) خودش رو نشون میده. اطلاعات بسیار دقیقی میتونیم از محیط پیرامون داشته باشین توسط یک شی تاریخی. به اسکلت حیوون میرسیم؟ حتی اون هم میشه روش آزمایش انجام داد و الگوی مهاجرت فصلیشون رو درآورد.
مثلا به یک تابوت میرسیم. طرف دور یک پارچه پیچیده شده و دفن شده. قسمت اول این بود که تا دادهها باید دقیق ثبت شند که یعمی این تابوت دقیقا کجا و در چه عمقی از خاک پیدا شده و در چه لایهایه و نکات جزئی دیگه که باید ثبت شند.
بعد تازه باید تحت هزار جور تدابیر منتقل شد پیش یک متخصص که تار و پود شناسه و تشخیص بده این پارچه کجا بافته شده. اینکه تار و پود با چه تناوبی و از چه طرفی و با چه تکنیکی به هم وصل شدند، یک کار بسیار تخصصی ه که میتونه اطلاعاتی در مورد جایی که بافته شده در اختیار ما بذاره.
مثلا لاجورد با رگههای طلایی فقط در افغانستان پیدا میشده
حالا اگر شما وسط کاوش در عراق به همچین چیزی برخوردی، باید مسیرهای باستانی تجارت رو محاسبه کنی و ببینی چطور و به چه میزان این کالا مبادله میشده.
یک ظرف سفالی ۵ هزار ساله به خودی خود هیچ ارزشی نداره. تمام این اطلاعات باید جمع شند، روش کار شه و مقالات متعدد نوشته شه تا کانتکست اشیا تاریخی مشخص شه و اطلاعات بیشتری از گذشته به ما بده. اینکه یک نفر در فیزیک دکترا داره، هیچ مشروعیتی ایجاد نمیکنه که حفاری انجام بده.
این طرح یک خیانت ملی به گذشتگان و آیندگانه. در مورد اهمیت سیر تاریخی و اینکه ۲۰۰ سال در پیشرفت تکنولوژیک چقدر میتونه مهم باشه: فکر کنید هزار سال دیگه یه باستانشناس بیاد دوره ما رو بررسی کنه. باید ببینه کی از تلگراف به تلفن و بعد چطور به موبایل رسیدیم. اینترنت چی؟
نفهمیدن این سیر میتونه درک ما رو از تاریخ رو مختل کنه.
دیدگاه تان را بنویسید