نیولاینز مگزین نوشت: آیا شما مسلمان هستید؟ آیا اردوغان را دوست دارید؟ این سوالات را یک شیرینی فروش در بازار قدیمی اسکوپیه از احمد اردی اوزتورک می پرسد. قبل از اینکه نویسنده کتاب "دین، هویت و قدرت: ترکیه و بالکان در قرن بیست و یکم" بتواند پاسخ او را بدهد، شیرینی فروش اشاره می کند که به عنوان یک ترک باید مسلمان و فدایی رئیس جمهور ترکیه باشد. در حمایت از این حرف شیرینی فروش، زنی که در همانجا باقلوا می فروشد، شیرینی و شربت رایگان به احمد می دهد. او سپس از اردوغان که تصویر او روی دیوارهای مغازه است، تمجید و تأکید می کند که او نجات دهنده ی مسلمانان خواهد بود. اوزتورک، مدرس سیاست در دانشگاه متروپولیتن لندن می نویسد: اگرچه او به روشنی توضیح نداد که اردوغان او را از چنگال چه کسی نجات می دهد، می توان حدس زد که منظورش کافران بودند. یعنی اردوغان او را از شر کافران نجات می دهد.
به گزارش سرویس بین الملل «انتخاب»، در ادامه این مطلب آمده است: ترس این زن از کافران به عنوان یک مسلمان در کشوری با اکثریت مسیحی ارتدوکس در مقدونیه ی شمالی در قلب منطقه ای که به دلیل درگیری های مذهبی و قومی از هم پاشیده است، شاید قابل درک باشد. خاطره جنگهایی که با فروپاشی یوگسلاوی و نسل کشی سربرنیتسا بر مسلمانان بوسنی همراه شد، هنوز هم در بالکان و فراتر از آن تداعی می شود. با این حال، تحسین رئیس جمهور ترکیه توسط شیرینی فروش فقط به خاطر ترس از دیگری نیست. مسلماً این امر تا حد زیادی به سیاست خارجی آنکارا و بسیج نوستالوژی عثمانی مربوط می شود. بسیجی که مدت ها پیش از ظهور حزب عدالت و توسعه اردوغان نیز وجود داشت.
الف اسکات در خاطرات خود تحت عنوان "اودیسه عثمانی: سفر در امپراتوری گمشده" می نویسد: مسلمانان بالکان از میراث عثمانی خود آگاه هستند و با ترکیه همذات پنداری می کنند. یک امپراتوری ارواح در اینجا تدارک دیده شده است که فقط باید زنده شود.
در پایان قرن چهاردهم، سرزمینهای جنوب شرقی اروپا تحت تسلط امپراتوری عثمانی قرار گرفت. دو قرن بعد، در زمان سلطان سلیمان اول، نیروهای عثمانی با پیروزی به مرکز اروپا پیشروی کردند، اما در سال 1529 در پی محاصره ناموفق وین، عقب نشستند. این نقطه اوج گسترش عثمانی بود. در قرون بعد، استانبول همچنان بازیگران اصلی صحنه بین المللی بود. با این حال، با ظهور سایر قدرتهای اروپایی و رشد ناسیونالیسم، بنای متعالی خود را در معرض تهدید قرار داد. این امر به ویژه پس از شکست از روسیه (1768) و فرانسه (1798) احساس شد. در قرن نوزدهم، دولتمردان پاریس، لندن، برلین و مسکو با استفاده از آنچه که آنها "مسأله شرق" نامیدند، در مورد از بین رفتن حکومت اسلامی بیمار و مناطق مورد توجه استراتژیک بحث می کردند.
در حالی که رقبای امپراتوری عثمانی در مورد کمرنگ کردن نقش دولت بحث می کردند، ناسیونالیست های بالکان با الهام از ایده های انقلاب فرانسه، حق تعیین سرنوشت را برای مردمی که ادعا می کردند از طرف آنها صحبت می کنند، خواستار شدند. جنبش های ملی با تشویق قدرت های خارجی، با شروع جنگ استقلال یونان (1830-1821) شروع شد. به این ترتیب مبارزات خونین علیه حکومت استانبول در طول قرن 19 صورت گرفت و تا قرن 20 ادامه داشت. اتباع عثمانی در شمال آفریقا و خاورمیانه نیز سرانجام از این روند پیروی کردند.
امپراطوری عثمانی که در مورد جلوگیری از فروپاشی خود ناامید بود، یک سری اصلاحات را از سال 1839 آغاز کرد که منجر به تصویب نهادها و قوانین اروپایی و افزایش تمرکز قدرت در استانبول شد. در پاسخ به این رویکرد تقلیدی برای مدرنیزاسیون، گروهی سامان نیافته از اندیشمندان اصلاح طلب موسوم به عثمانیان جوان در راستای استفاده از ترکیبی از ایده های مدرن و الهام گرفته از غرب و آموزه های اسلامی استدلال های خود را بیان کردند. ام. هاکان یاووز در "نوستالژی برای امپراتوری: سیاستهای نئوعثمانیسم" می نویسد: عثمانیان جوان، اصلاح طلبان محافظه کاری بودند که به دنبال بیان بومی ایده ها و نمادهای اسلامی الهام گرفته از مدرنیته بودند. آنها تصور می کردند که روند اصلاحات نیاز به پوشش اسلامی دارد.
یکی از خواسته های اصلی عثمانیان جوان که شامل روشنفکرانی همچون نامیک کمال، نمایشنامه نویس و روزنامه نگار (88-1840) می شد، ترویج میهن پرستی مدنی عثمانی بود که وفاداری به امپراتوری را می آموخت و نه وفاداری به یک گروه مذهبی یا قومی. این ایده عثمانیسم تلاشی برای سوق دادن اتباع امپراتوری از ناسیونالیسم قومی-مذهبی که در بالکان مشهود بود، به سمت عشق میهن پرستانه به حکومت اسلامی به شمار می ر فت. به قول یاووز، عثمانی های جوان با هدف تقویت همبستگی با دولت و حفظ طبیعت جهانی امپراتوری فعالیت می کردند. با این حال، نیروی گریز از مرکز ناسیونالیسم و فشار قدرتهای خارجی، بسیار قدرتمند بود و وطن پرستی مدنی این مدرنیست های اسلامی هرگز در بین رعایای امپراتوری از اهمیت چندانی برخوردار نشد.
در سال 1877، روسیه علیه امپراتوری عثمانی اعلام جنگ کرد. مسکو با ابراز همبستگی پان اسلاویستی با مسیحیان اسلاوی تحت حکومت عثمانی و مصمم به گسترش نفوذ ژئوپلیتیکی خود، خواستار خودمختاری بلغاری ها شد. عثمانی ها قانون اساسی ای را تدارک دیدند که حقوق مساوی را برای همه رعایای خود تعیین می کرد، اما این کافی نبود. روسیه حمله کرد و نیروهای آن تا حومه ی استانبول پیش آمدند و در آنجا متوقف شدند. در سال 1878 یک معاهده صلح به امضا رسید که به قول اریک زورچر مورخ یک فاجعه برای عثمانی بود. این امر منجر به ایجاد یک کشور خودمختار بلغاری و استقلال صربستان، مونته نگرو و رومانی شد. همچنین منجر به پاکسازی قومی بسیاری از مسلمانان بالکان شد. یاووز خاطرنشان می کند: موزاییک عثمانی در بالکان بطور جبران ناپذیری خرد شد.
به طور کلی، علیرغم تلاشهای استانبول برای نگه داشتن قلمرو شاهنشاهی، جدایی طلبی و رقابت قدرتهای بزرگ منجر به سقوط آن شد. تحوات خونین ناشی از دو جنگ بالکان و یک جنگ جهانی در نهایت فروپاشی امپراتوری عثمانی را به دنبال داشت.
مصطفی کمال آتاترک در سال 1923 جمهوری ترکیه را تأسیس کرد. آتاتورک مصمم به دفن گذشته عثمانی و مدرن سازی (بخوانید: غربی شدن) دولت-ملت جدید بود و در همین راستا خلافت را لغو کرد. او همچنین اقامتگاه های دراویش را بست، بازدید مردم از مقبره سلاطین و مقدسین عثمانی را برای مردم ممنوع کرد و اذان را از عربی به ترکی تغییر داد.
کمالیسم بر تغییر موضوعات شاهنشاهی تمرکز کرد و از اسلام و امپراتوری به شهروندان یک دولت ملی سکولار و غربی متمرکز شد. به عنوان بخشی از این جهت گیری ایدئولوژیک جدید، جمهوری همچنین به دنبال روابط خوبی با غرب بود. به طور کلی، این امر در طول جنگ سرد و پس از آن ادامه داشت.
در واقع، این نوستالژی تا حدی مهار شد که نئوعثمانیسم به یک ایدئولوژی تبدیل شده است، در عرصه های قدرت بیان می شود و در سیاست خارجی نقش ایفا می کند. تلاش برای "کشف مجدد ماهیت و تجدید آن" در طول جنگ سرد توسط متفکران مختلفی از جمله مارکسیست هایی که قصد داشتند گذشته عثمانی را در بحث های خود علیه امپریالیسم غربی به کار گیرند، انجام شد. با این حال، این ناسیونالیست ها و اسلام گرایان محافظه کار بودند که به طور موثر نوستالوژی پس از امپراتوری را بسیج کردند.
در طول جنگ سرد، با باز شدن سیستم سیاسی ترکیه، دولت تسلط خود را بر دین کاهش داد. به عنوان مثال، با وجود کودتاهای متناوب توسط ارتش مصمم برای دفاع از انقلاب آتاتورک، دسترسی به آموزش دینی به تدریج آسان شد. این امر فضایی را برای اسلام گرایان و ناسیونالیست های راست گرا یعنی فعالانی که اغلب ضد غربی و شوونیست بودند، ایجاد کرد تا در مخالفت با کسانی که آنها را بخشی از "نخبگان کمالیست" می دانستند، سازماندهی شوند. آنها با تأثیرگذاری در دهه 1970، همچنین مایل به مقابله با نفوذ فزاینده سوسیالیسم بودند.
در سال 1980، پس از یک دهه جنگ داخلی نزدیک بین چپ و راست، ارتش کودتای خشونت آمیزی انجام داد و سنتز ترکی-اسلامی را به عنوان وسیله ای برای ایجاد اتحاد در کشور تبلیغ کرد. در اواخر این دهه، مقامات بر روابط ترکیه با همسایگان مسلمان خود تأکید کردند. این امر به ویژه با پایان جنگ سرد آشکار شد. در سال 1989، اوزال با توافق برای پذیرش مسلمانان بلغاری که تحت تعقیب رژیم کمونیستی بودند، موافقت کرد. آنکارا همچنین به سرعت استقلال بوسنی و هرزگوین را در سال 1992 به رسمیت شناخت.
برخی گروه ها اغلب به عنوان جایگزین های معتدل برای تأثیرات سلفی و وهابی در ترکیه مورد استقبال قرار گرفتند. برجسته ترین این گروه ها جنبش گولن بود. این جنبش که یک شبکه مذهبی-سیاسی است و توسط مبلغ ترک فتح الله گولن اداره می شود، درباره افتخارات اسلام و گذشته عثمانی تبلیغ می کرد.
حزب عدالت و توسعه که ترکیبی از محافظه کاران، ناسیونالیست ها و اسلام گرایان است، نوستالوژی عثمانی را برای قرن 21 اقتباس کرد. در دهه اول حکومت آنها، نئوعثمانیسم آنکارا با ادامه سیاست قدرت نرم اوزال خود را نشان داد. حجم تجارت بین ترکیه و کشورهای جنوب شرقی اروپا از 5/3 میلیارد دلار در سال 2002 به بیش از 16 میلیارد دلار در سال 2016 افزایش یافت. جنبش گولن برای ارتقای ایدئولوژی ناسیونالیستی ترک-عثمانی خود در بالکان از طریق مدارس، مساجد و رسانه ها همکاری نزدیکی با آنکارا داشت. فیلمها و سریالهای تلویزیونی ترکی با علاقه از کوزوو تا بلغارستان مورد استقبال قرار گرفت.
در سال 2009، احمد داوود اوغلو، وزیر خارجه ترکیه دیدگاه خود را درباره روابط بین آنکارا و بالکان بیان کرد. وی به حضار گفت: هدف سیاست خارجی ما ایجاد نظم در جاهای مختلف خاورمیانه از جمله بالکان و قفقاز است. وی افزود: این مناطق در آینده با ترکیه به عنوان مرکز سیاست جهانی روبرو خواهند شد. داوود اوغلو برچسب "نئون-عثمانی" را رد می کند. با این حال، سخنرانی او با نوستالوژی همراه بود. چرا که منطقه بالکان در قرن 16 مرکز سیاست جهانی شد و این عصر طلایی بالکان بود.
آنچه در بالا گفته شد، بخشی از روندی بود که امپراطوری عثمانی طی کرده است، حال به نظر می رسد، برخی از اتباع سابق عثمانی تلاش دارند که به دوران اقتدار این امپراطوری بازگردند و آن را زنده کنند.
دیدگاه تان را بنویسید