محدوده شمال تهران از مناطق خوشآبوهوا و البته اعیاننشین و گرانقیمت و همزمان از خطرناکترین مناطق شهری از دید زلزله و سوانح طبیعی مانند زمینلغزش و سیلاب است. اینکه بین ریسک سوانح و زندگی در ناحیهای خوشآبوهوا و ثروتمند، مردم کدامیک را ترجیح میدهند، اتفاقات 50 سال اخیر نشان داده که ترجیح بر سرمایهگذاری در چنین منطقه خطرناکی بوده است. مناطقی مانند نیاوران، سعادتآباد، سوهانک سعدآباد و اقدسیه، شاهدهایی هستند برای مناطقی که در 20 سال قبل چنین از انبوه برجها پوشیده نبودند، ولی اکنون ساختمان ویلایی و باغ در آنها نایاب شده است! اکنون در سال 2021 شهرها محل زندگی 55 درصد جمعیت جهان هستند. مناطق شهری موتور رشد جهانی هستند و به 80 درصد تولید ناخالص داخلی جهانی کمک میکنند. با وجود اینکه تراکم بالای مردم، مشاغل و داراییهایی که شهرها را بسیار موفق میکند، باعث میشود آنها -و صنعت جهانی- در برابر طیف گستردهای از مخاطرات طبیعی و انسانساخت و استرسهایی که امروزه بهطور فزایندهای بر آنها اثر میگذارد، آسیبپذیر باشند. به نظر میرسد که تمرکز در حال رشد افراد و فعالیتهای اقتصادی در بسیاری از شهرها از جمله تهران با مناطق در معرض خطر زیاد همپوشانی دارد. برآوردها نشان میدهد که تا سال 2050، جمعیت شهری در معرض زلزله بزرگ به 870 میلیون نفر میرسد.
مناطق شهری بهطور فزایندهای در معرض خطر قرار میگیرند و الگوهای جدیدی از ریسک شدید ایجاد میکنند. در عین حال، توسعه شهری با برنامهریزی و مدیریت ضعیف، خطرات جدید و ریسک گستردهای ایجاد کرده است شهرهای نامناسب همچنان مخاطرات جدیدی ایجاد میکنند که دستاوردهای توسعه فعلی را هر چه بیشتر ناپایدار میکند. نبود زیرساختها و خدمات کافی، مسکن ناامن، خدمات بهداشتی ناکافی و ضعیف – حتی در مناطق ثروتمند شمال شهر تهران - میتواند مخاطرات طبیعی را به یک فاجعه تبدیل کند. به عنوان مثال، مدیریت ضعیف مواد زائد جامد میتواند باعث انسداد شبکههای فاضلاب آب و فاضلاب شود که میتواند منجر به غرقاب و جاری شدن سیل شود. تخریب یا آسیب به زیرساختها میتواند منجر به کمبود آب یا آلودگی شود. دسترسینداشتن به مسکن امن با تأمین آب، نبود بهداشت و مراقبتهای بهداشتی و آموزشی بر توانایی بهبودی ساکنان شهری اثر منفی میگذارد. ویژگیهای بیشماری از برنامهریزی و توسعه شهری فعلی وجود دارد که باعث آسیبپذیری میشود، از جمله این واقعیت که در تصمیمات سرمایهگذاری به ندرت خطر فاجعه در نظر گرفته میشود. ضعف مقررات، به عنوان مثال اجرانشدن قوانین ساختمانی، مجوز برنامهریزی و سرمایهگذاری نظارتی، که اغلب به فساد مرتبط است، امکان انتقال خطر از شرکتهای ساختمانی به کسانی را که در ساختمانها زندگی و کار میکنند، فراهم میکند. در ایران مرگومیر بر اثر زلزله بارها در تاریخ رخ داده است. مهمترین مثال زلزله پنجم دیماه 1382 بم است که زلزلهای با بزرگای 6.5 موجب کشتهشدن حدود یکسوم جمعیت شهر شد! این موضوع عمدتا به دلیل روش ساخت خانههاست که در صورت لرزش در معرض ریسک بالای فروریختن هستند. بسیاری از ساختمانهای جدید بر مبنای کسب سود بیشتر و صرفا سرمایهگذاری، بدون درنظرگرفتن اولویت خطر زمینلرزه ساخته میشوند. بنابراین حتی زمینلرزههای نه چندان شدید میتوانند تعداد نسبتا زیادی جان باخته داشته باشند. خوشبختانه بیشتر زمینلرزهها اندازهای کوچک و متوسط دارند و بسیار در نواحی کمجمعیت رخ میدهند. ولی این موضوع الزاما همه موارد را شامل نمیشود، اقل موارد نیز میتواند برای ما فاجعهبار باشد. در همان مناطق مخاطرهخیز که مدام به بارگذاری جمعیتی در آنها ادامه میدهیم، شمال شهر تهران و تقریبا در تمام محدودههای پیرامونی همه شهرهای استان تهران چنین روندی برقرار است و این موضوع عملا سرمایهگذاری در جهت افزایش ریسک است. جلوی ایجاد ریسکهای جدید را بگیریم.
* استاد پژوهشگاه بینالمللی زلزلهشناسی و مهندسی زلزله
دیدگاه تان را بنویسید