شرق- نقل شده است از سه سنگتراش پرسیدند چه میکنید؟ اولی گفت «سنگ میتراشم تا خرج زن و بچهام را درآورم». دومی در حالی که مشغول چکشزدن بر سنگ بود، گفت «هنرنمایی میکنم. من بهتر از هر سنگتراشی در این شهر سنگ میتراشم» و سومی همچنان که سرش پایین بود و بر سنگ کار میکرد، گفت: «عبادتگاه میسازم» و نگاه آیندهنگرانه و راهبری در سر داشت. سنگتراش اول توقعش از کارش را میدانست و سعی میکرد آن توقع را برآورده کند؛ پس آماده بود وارد یک معامله منصفانه شود: «یک روز کار در برابر یک روز دستمزد». این سنگتراش قطعا راهبر و مدیر نبوده و هرگز هم به این منزلت نخواهد رسید. در نگاه سنگتراش دوم، استادی و مهارت لازم است و در سطح جامعه هم اگر کشوری از عوامل تولیدش توقع انجام کار ماهرانه را نداشته باشد، فاسد میشود. این خطر و ریسک هم همواره هست که عوامل تولید تصور کنند کاری انجام میدهند کارستان، درحالیکه مثلا سنگی را صیقل میدهند یا به عبارتی به کار پیشپاافتاده و حاشیهای در تقسیم کار جهانی مشغول هستند. در اقتصاد باید به مهارت و هنرمندی بها داد، اما هنرمندی و مهارت همیشه باید به نیاز جامعه و دنیا هم پاسخ دهد. با این نقل، به نوع نگاه در زمینه فناوری دیجیتال در اقتصاد میپردازیم. فناوری رو به جلو حرکت میکند. همه باید آماده نسلهای بعدی روند فناوری مانند رمزپولها، اینترنت اشیا، هوش مصنوعی، 5G و 6G، بیومتریک، نسل Z، واقعیت آمیخته و... باشند که ممکن است از مسیرهای پیشبینینشده وارد شوند. دراینباره نوع نگاه و قدرت تطبیق و پذیرش «افراد»، «حاکمیت» و « کسبوکارها» در دنیا با فناوریهای روز در کشورهای مختلف، متفاوت و در موفقیت اقتصادی آنها بسیار حائز اهمیت است. حاکمیت با فراهمکردن شرایط رقابت و تنظیمگری علائم اقتصادی صحیح دراینباره نقش مؤثری در کسب منافع ناشی از تطبیق فناوریهای روز در هر کشور دارد. برای روشنشدن این موضوع، به یک تجربه تاریخی و درسهایی که میتوان از آن گرفت، پرداخته میشود. خطرات نپذیرفتن و سپس نداشتن انعطاف لازم را در زمینه پذیرش فناوریهای دیجیتالی روز میتوان در داستان سیستم مینیتل کشور فرانسه مشاهده کرد. در دهه 80 میلادی، فرانسویها به واسطه وجود شبکه کامپیوتری گسترده مینیتل، در زمینه معاملات آنلاین در جهان پیشتاز بودند. این شبکه از سوی فرانستلکام حمایت و کنترل میشد. پیش از رواج اینترنت، میلیونها مشترک فرانسوی برای بهدستآوردن اطلاعات و انجام معاملات امن آنلاین از سیستم مینیتل استفاده میکردند؛ تا جایی که مینیتل ادعا میکرد 35 میلیون مشترک فرانسوی و 25 هزار فروشنده دارد. یکی از دلایلی که مینیتل توانسته بود این میزان از مشترکان را جذب کند، این بود که کاربران هر بار که از یک سایت تجاری دیدن میکردند، هزینهای به فرانستلکام میپرداختند و بخشی از این هزینه به فروشندگان تعلق میگرفت.
این مدل کسبوکار با چیزی که بعدها در شبکه اینترنت مشاهده شد، متفاوت بود. با وجود این، درمقایسهبا اینترنت، سیستم مینیتل محدود به نظر میرسید و فرانسه در حرکت به سوی استفاده از اینترنت دچار عقبماندگی شد. همانطورکه در دهه 70 میلادی شرکتهایی که در سیستمهای پردازش کلمات سرمایهگذاری کرده بودند، در حرکت به سوی کامپیوترهای شخصی دهه 80 میلادی کُند عمل کردند، فرانسویها نیز در ابتدا در سرمایهگذاری روی تجهیزاتی که میتوانند به اینترنت متصل شوند، کُند عمل کردند. در آن زمان، تنها سه درصد از جمعیت فرانسه از اینترنت استفاده میکرد که بسیار کمتر از میزان 20درصدی استفاده از اینترنت در ایالات متحده آمریکا و 9درصدی استفاده در بریتانیا و آلمان بود. تقریبا 15 درصد از شرکتهای فرانسوی وبسایت داشتند؛ درحالیکه 35 درصد از کسبوکارهای آمریکا وبسایت داشتند. سال 1997 برای فرانسه از این منظر سال مهمی بود و نوع نگاه خود به اینترنت را تغییر داد. در این سال، دولت فرانسه پذیرفت اینترنت نمیتواند ابزاری برای گسترش فرهنگ خاصی در دنیا باشد و راه رسیدن به آینده، نه مبتنیبر مینیتل، بلکه مبتنیبر شبکه اینترنت است. بعد از آن فرانستلکام بهدنبال معرفی ترمینالهای نسل بعدی مینیتل برآمد که علاوهبر مینیتل، به اینترنت نیز دسترسی داشته باشند؛ به عبارتی نگاه سنگتراشی را که عبادتگاه میسازم، نسبت به دو نگاه دیگر ترجیح داد. از بیان این موضوع تاریخی برای پذیرش فناوری، تصمیمگیری و سیاستگذاری کشورمان چه چیزی میتوان آموخت؟ کندی فرانسویها در حرکت به سوی اینترنت دو علت داشت که در بسیاری از شرایط و فناوریهای روز، البته با کمی تفاوت، مشابه برخورد کشور ما با برخی فناوریها و پدیدههای جدید است. نخست، فرانستلکام و فروشندگانش برای حفظ درآمدهای حاصل از مینیتل انگیزه داشتند و به آن قفل شده بودند. این موضوع قابل فهم بود، اما در اینجا بهرهگیری از یک سیستم قدیمی به بهای نتایج نامطلوب آینده تمام میشد. بهرهگیری کامل از یک سیستم گاهی بهترین کاری است که میتوان انجام داد، اما این موضوع را نباید یک قانون فرض کرده و باید حسابشده، با نگاه به آینده و آیندهنگری عمل کرد. دوم، درمقایسهبا مصرفکنندگان در ایالات متحده، حرکت به سوی اینترنت برای مصرفکنندگان فرانسوی مستلزم هزینههای انتقال جمعی گزافی بود؛ دقیقا بهدلیل موفقیت مینیتل، اینترنت از جذابیت کمتری برخوردار بود. نتیجه استراتژیک در اینجا این است که برای تطبیق و پذیرش فناوری در اقتصاد، نیازمند نگاه متعالی و سرشار از آیندهنگری و طراحی یک مسیر مهاجرت بهویژه از طرف حاکمیت است. اگر کشوری نتواند سیستم مبتنیبر فناوری آنالوگ و سنتی خود را با گذشت زمان ارتقا و با فناوریهای روزآمد دیجیتال تطبیق دهد و تنها سازگاری با نسخههای قدیمیتر را در دستور کار قرار دهد یا نگاه فرصتطلبانه به کسب منافع فنارویهای روز نداشته باشد، بنگاهها/ کشورهای دیگر دنیا بهزودی گوی سبقت را در عرصه بینالمللی و رفاه اقتصادی از آن میربایند و این کشور در توزیع درآمد و تقسیم کار بینالمللی همیشه در گروه بازندهها قرار خواهد گرفت. البته پذیرش هر فناوری، منافع و مضار خاص خود را دارد و علم اقتصاد موضوع هزینه و فایده را اینجا بهعنوان راهحل مطرح میکند. انعطافناپذیری بهمعنای نابودی در دنیای امروز و آینده است؛ مگر اینکه شما یک پلتفرم دیجیتالی واقعا بزرگ ایجاد کنید که در صورت دسترسی به مزیت آن نیز بدون ایجاد ارتقا از بین خواهد رفت. مثالهای زیادی در ایران دراینباره از منظر تاریخی و حال وجود دارد که تطابق لازم را با این نوع نگاه در فناوریهای دیجیتال ندارد که غالبا بهدلیل نگاه رانتجویانه و بعضا غیراقتصادی در کشور شکل گرفته و زمینه را برای تحول در اقتصاد فراهم نکرده است. نکته اساسی این است که نسلهای بعدی فناوری را باید پیشبینی کرد و آن را با فراهمکردن بستر قانونی، جزئی از اقتصاد، نگاه و نگرش خود کرد. دراینباره از همه جهات مراقب ریسکها و تهدیدها نیز باید بود و از این واقعیت نهایت استفاده را برد. مایکروسافت باوجود همه آیندهنگری و هوشمندیاش، باید برای مصالحه با پدیده اینترنت عجله میکرد تا تهدیدهایی را که علیه کسبوکار اصلیاش وجود داشتند، از بین ببرد. بنابراین، مایکروسافت در بُعد بنگاهی و برخی کشورها مانند چین، استاد این استراتژی بودهاند و همواره ارتقاها را پیشبینی کرده یا از آنها کپیبرداری کرده و درنهایت آنها را در محصولات خود ترکیب کردهاند. دنیای تحول دیجیتال این پیام را میدهد که نباید اجازه داد موفقیتهای مقطعی و موردی در یک فناوری خاص، اقتصاد را در جای خود ثابت نگه دارد. اقتصاد و تنظیمگران آن باید زمینه را برای یک استراتژی ورود بازیگران تازهوارد فراهم کنند. همه خدمات اقتصادی باید یک مسیر مهاجرتی هموار به مردم و همچنین کسبوکارها ارائه کنند و از فناوری پیشرفته بهرهمند باشند. دراینباره در کنار تحول در نگاه و نگرش مداوم و پایدار، فراهمکردن شرایط رقابت در کنار شمولیت، کارایی، نوآوری و پیشبینی آینده فناوری و بالابردن انعطافپذیری و قدرت پذیرش و تطبیق با فناوریهای نو، از سیاستهای مهم و اصلی کشور باید باشد و از نگاههای تکبعدی و نوع نگاه سنگتراش اول و دوم و فرصتسوزی باید بهشدت پرهیز شود. اگر اصل را بر این بگذاریم که «تغییر» یعنی «تهدید»، هرگز نوآور نخواهیم شد و جایی در تقسیم کار جهانی نخواهیم داشت.
دانشیار اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی
اسفندیار جهانگرد
دیدگاه تان را بنویسید