دنیل برومبرگ در اندیشکده «کوئینسی» نوشت: خاورمیانه در آستانه تجربه دورهای تازه در حوزه دیپلماتیک و استراتژیک است، دورهای که دارای فرصتها و چالشهایی توامان برای دولت بایدن و متحداناش در منطقه است. این تغییرات تا حدی نتیجه اقدامات بزرگ دیپلماتیکی است که چشمگیرترین آنها را میتوان توافق نامههای به اصطلاح ابراهیم نام برد. ابراهیم توافقی بین اسرائیل و بحرین و امارات متحده عربی بوده است. مایک پمپئو وزیر خارجه سابق و جرد کوشنر فرستاده ویژه تصور کردند که این توافق نامهها که مورد حمایت مصر و عربستان سعودی هم بود از تلاش هر یک از مقامات کاخ سفید بایدن برای احیای دیپلماسی با ایران جلوگیری میکند، اما چنین آرزویی احتمالاً برآورده نخواهد شد. در واقع، علیرغم بی اعتمادی مشترک آنها نسبت به به تهران یا بهتر بگوییم خصومت آنها نسبت به ایران، به احتمال زیاد اسرائیل، امارات و عربستان سعودی مواضع متفاوتی از آمریکای بایدن اتخاذ میکنند.
بهبود نسبی روابط بین قطر و همسایگان آن در خلیج فارس که پمپئو به امید تقویت جبهه ضد ایرانی از آن حمایت میکرد هم بر آتش این اختلافات دامن میزند. وظیفه آمریکا و متحدان منطقهای آن این است که دریابند چگونه میتوانند روابط خودشان را دوباره از نو بسازند. دیدگاه استراتژیک منطقهای دولت جدید آمریکا بیشتر در واشنگتن شکل گرفته تا خاورمیانه، در واقع کاخ سفید دیگر مثل دوره ترامپ بر اساس علایق کشورهای حاشیه خلیج فارس و اسرائیل تصمیم نمیگیرد.
بازگشت به برجام ساده نخواهد بود
زمانی که آنتونی بلینکن اعلام کرد که آمریکا برای رسیدن به توافق با تهران عجله نخواهد کرد، بسیاری این اظهار نظر را مشکلی بزرگ دانستند. از نظر تاکتیکی البته این شرایطی منطقی است. محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه ایران هم تأکید کرده که کشورش برای بازگشت به برنامه جامع اقدام مشترک یا همان برجام (JCPOA) عجلهای ندارد. هنوز موضع آمریکا دقیقا مشخص نمیکند که واشنگتن چه امتیازاتی ممکن است به تهران بدهد. بلینکن خطاب به متحدان منطقهای آمریکا، وعده داده که کاخ سفید با همه دوستان خاورمیانهای خودش و همچنین با کنگره پیرامون بازگشت به برجام رایزنی خواهد کرد. چالش دولت جدید آمریکا این است که چگونه بر این قول جامه عمل بپوشاند آن هم بدون آنکه اسرائیل، امارات متحده عربی، بحرین یا عربستان سعودی و کنگره فرصتی برای تضعیف یا حتی لغو گفتگوهای جدید فراهم نکنند.
اقدامات کاخ سفید برای مدیریت این معضل هزمان با اقدامات کلی ایران برای افزایش غنی سازی اورانیوم آن هم بسیار فراتر از سطح تعیین شده در برجام صورت میگیرد. همانطور که بلینکن در هنگام ادای شهادت خود اشاره کرد، تا پیش از خروج ترامپ از توافق هستهای با ایران در سال 2018 همه چیز خوب پیش میرفت، اما اکنون تهران تنها حدود سه ماه تا ساخت بمب اتمی فاصله دارد. ایران اخیرا اعلام کرد که به غنی سازی اورانیوم با 20 درصد رسیده پس میتوان انتظار داشت که در حال حاضر کارتهای بیشتر و اهرم فشار موثرتری برای بازی در مذاکرات پیشرو دارد. البته باز هم این کاخ سفید بایدن است که کارتهای بیشتری برای بازی دارد، از جمله تحریمهای اعمال شده توسط دولت ترامپ که عرصه را بسیار بر تهران تنگ کرده است. تهران نه تنها خواستار لغو این تحریمها شده بلکه به دنبال جبران خسارات متحمل شده به واسطه ناتوانی در صادرات نفت و گاز نیز میباشد. اگر دولت بایدن بخواهد دستور کار خاص خود را تنظیم کند، باید به این خواستهها به گونهای پاسخ دهد که ترس و نگرانی دوستانش در خاورمیانه را به همراه نداشته باشد.
با وجود دشواریها اما چالشهای موجود مطمئناً مانع توافق احیای برجام نیستند. ظریف اصرار دارد که دولت بایدن باید با بازگشت بی قید و شرط به برجام تمام تحریمهای اعمال شده را لغو کند، به گفته وزیر امور خارجه ایران تنها در این صورت، تهران تمام اقداماتی را که در پی خروج ترامپ از توافق هستهای انجام داده، کنار خواهد گذاشت. به نظر میرسد یافتن پاسخی برای این پرسش سیاسی دشوار که چه کسی اول باید به برجام بازگردد؟ اتفاقا راه را برای مذاکره باز میگذارد. دولت بایدن اصرار خواهد داشت که هر دو کشور باید به صورت همزمان اقدام کنند. ایران هنوز میتواند برنامه غنی سازی اورانیوم خود را که ظریف از آن به عنوان اقدامات اصلاحی یاد میکند، کنار بگذارد، اما در عین حال اعلامیه تهران مبنی بر اینکه در حال حاضر 30 تن اورانیوم غلیظ یا کیک زرد تولید کرده، میتواند مورد بهره برداری سیاسی رهبران اسرائیل و متحدان آن قرار گیرد. آنها با استناد به همین مساله میخواهند به آمریکا اثبات کنند که هدف نهایی ایران ایجاد توانایی هستهای تهاجمی است و هیچ توافقی هم مانع پیگیری این هدف از سوی جمهوری اسلامی نخواهد شد.
البته به نظر نمیرسد عربستان و امارات چنین برداشتی از اهداف هستهای ایران داشته باشند. با این وجود، اقدامات تهران میتواند عزم این کشور را برای پیوند دادن هرگونه توافق در بازگشت به برجام با تعهد جمهوری اسلامی برای آغاز گفتگوها در حوزه های دیگر تقویت کند. البته تهران حتی تصور گفتگو بر سر این مسائل را رد کرده، بنابراین باید گفت که دریا برای بازگشت آمریکا به برجام طوفانی است.
منطقه در جزر و مد
تلاشهای دولت بایدن برای بازگشت به برجام البته به هیچ وجه بستگی به منافع متحدان منطقهای واشنگتن یا اراده آنها به اینکه منافعشان را به شکل جمعی تامین کنند یا فردی نخواهد داشت.
اسرائیل
با فرض اینکه تحولات سیاسی نسخهای از ائتلافی تندرو مانند آنچه در سالهای اخیر بوده ایجاد کند، به احتمال زیاد اسرائیل به عنوان سرسخت ترین مخالف خاورمیانهای بازگشت به برجام خودش را نشان خواهد داد. اسرائیلیها به جد معتقدند تا زمانی که ایران مجبور به از بین بردن کامل و دائمی برنامه غنی سازی خود نشود، تهدیدی اساسی برای اسرائیل محسوب میشود.
این موضع در مقاله اخیر در آتلانتیک تکرار شده، یوسی کلین هالوی و مایکل اورن، نویسنده دوم سفیر سابق در آمریکا بود. مقالهای که انتشار آن مطمئناً برای ارسال پیامی واضح به تیم سیاست خارجی بایدن بوده است. در این مقاله دیدگاه دیرینه دولت اسرائیل مبنی بر اینکه برجام یک توافق ناقص است که در آن تلاش تهران برای ساخت بمب را تأیید میکند، آورده شده است. اگرچه این مقاله به نقاط ضعف موجود در توافق نامه اشاره داشته، اما موضع اساسی را که اسرائیل و متحدانش در واشنگتن همیشه از آن حمایت میکردند را پنهان نمیکند. به هر روی از نظر این مقاله شرایط هرچه که باشد، هیچ توافقی که اجازه غنی سازی توسط ایران را بدهد قابل قبول نیست.
همه نگاهها به بایدن است؟
از آنجایی که کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس به هر طریقی به دنبال افزایش نفوذ خود هستند، دولت بایدن توسط چندین کشور مورد بازخواست و سرزنش قرار خواهد گرفت. خیلی از کشورها میخواهند دروازه گفتگو با تهران باشند. پیشنهاد اخیر قطر برای انجام مذاکرات میان کشورهای حاشیه خلیج فارس و تهران نشان میدهد که تغییر مولفههای استراتژیک منطقه میتواند اهرمهای دولت بایدن را افزایش دهد. واشنگتن تلاش میکند تا مسئله هسته ای ایران را رهبری کند ضمن اینکه با همه بازیگران اصلی و تاثیرگذار مشورت نماید. بر اساس این امتیاز، دولت جدید احتمالاً روابط خود را با کشورهای اتحادیه اروپا در اولویت قرار خواهد داد. موضع مشترک آمریکا و اروپا میتواند بسیار مهم باشد زیرا کاخ سفید نشان میدهد که رهبری آمریکا و دیپلماسی چندجانبه دست به دست هم میدهند. کشورهای خاورمیانه که در تلاشند اولویتهای خود را دنبال کنند، اکنون توجه زیادی به تغییرات در منطقه و جهان دارند، این تغییرات لزوم اتخاذ یک دیپلماسی زیرکانه در واشنگتن و پایتختهای منطقه را برجسته میکند.
دیدگاه تان را بنویسید