اسماعیل کهرم
در هفته گذشته و بعد از موج خبرهای متعدد آتشسوزیهای گسترده در جنگلهای هیرکانی که از گلستان تا اردبیل را درنوردید، خبر نگرانکننده دیگری درباره وضعیت این جنگلها نیز منتشر شد. یکی از مقامات محلی هفته گذشته فهرستی از آفتهایی را که به جان چهارهزارو ۵۷۵ هکتار از جنگلهای غرب مازندران افتاده است، ردیف کرد. در میان آفتهایی که جنگلهای هیرکانی را دربر گرفته، میتوان نام پروانه تخمانگشتری، پروانه دمقهوهای، آفت شبپره شمشاد، سوسک برگخوار ممرز، روانه برگخوار زمستانه، سرخرطومی جهنده راش، پروانه برگخوار داغداغان، پروانه لیسه درختان جنگلی و زنبور برگخوار آزاد را دید.
همانطور که میبینید، تقریبا آفتی نیست که به جان این جنگلها نیفتاده باشد. چند هفته پیش هم یکی از نمایندگان زاگرسنشین در مجلس درباره پدیده زوال بلوط و آفتی که به جان درختان بلوط افتاده است، هشدار داده بود. طبق گفته این نماینده مجلس، ۱.۵ میلیون هکتار یا ۱۸ میلیون اصله درخت بلوط از ۲۵ تا صد درصد آفت زده و خشک شدهاند. این اخبار در حالی در رسانههای رسمی به گوش میرسد که میدانیم در سالهای اخیر آتش بخش زیادی از دو جنگل مهم ایران یعنی هیرکانی و بلوط زاگرس را نابود کرده؛ یعنی در تابستان و حالا امسال در همین زمستان، بخش زیادی از کمربند جنگلهای ایران را آتش نابود کرده است و از آنجایی که در این سالها در مهار آن موفق نبودیم، باید منتظر باشیم تا در سالهای بعد هم خبر آتشسوزیهای فصلی را از جنگلهای کشور بشنویم.
در کنار این آتشسوزیها، موضوع حمله آفات به جنگلها هم مسئله بسیار نگرانکنندهتری است؛ چراکه آتش به دلیل ماهیتش به چشم دیده میشود و بلافاصله بعد از رخدادنش هم مسئولان، مقامات و مردم از وجود آن آگاه میشوند و هم به دلیل خطری که ممکن است به دلیل تسری آتش گریبان انسانها را بگیرد، خیلی زود برای مهار آن اقدام میکنند. اینکه چقدر موفق به خاموشکردن میشوند یا نه، موضوع دیگری است که همه از کیفیت آن اطلاع داریم.
اما در زمینه آفات، اغلب چنین است که به دلیل ماهیت پنهانیای که دارند، ممکن است دامنه ابتلای آن خیلی گسترده شود و بعد مقامات و مسئولان از آن باخبر شوند. این هم به دلیل ضعفی است که اغلب ما در زمینههای پژوهشی در امور جنگلها و مراتع داریم. از آنجایی که در ایران سازمانها، ارگانها و وزارتخانههایی که مسئول نگهداری جنگلها هستند، اغلب از فقیرترین سازمانها از جنبه مالی هستند، برای همین هم در امور یومیه خود ماندهاند و از همین رو فرصتی برای تحقیق و پژوهش برای چنین اموری ندارند. همین مسئله موجب میشود وقتی از مسئله آفات در جان جنگلهای ایران باخبر میشوند که کار از کار گذشته و بخش زیادی از جنگلها نابود شدهاند؛ آنهم جنگلهای مهمی همچون هیرکانی و بلوط زاگرس که برای تشکیل هر هکتار آن باید سالها صبر پیشه کرد و منتظر بود. آنوقت در ایران خیلی ساده و آسان این بخش از جنگلها در نبود دیدهبانی مقتدر و همیشه حاضر از میان میرود.
بخشی از این ماجرا البته به نگاه محیطزیستی مسئولان ایرانی هم بازمیگردد؛ نگاهی که ناشی از باورنداشتن واقعی به مسئله محیط زیست و مسائل آن است. بارها در حرفهای مقامهای مربوطه شنیدهایم که به چه راحتی از نابودی چند هکتار جنگل برای احداث فلان پروژه حرف میزنند. همین راحتبودن بیان نابودی جنگل در کلام آنها، نشان میدهد که نگاه آنها به مسئله محیط زیست چه فاصلهای با واقعیت امر دارد. بههرحال نگرانی دیگری بر نگرانیهای ما برای جنگلهای ایران اضافه شده و امیدوارم حالا که نشد از آن پیشگیری کنند، حداقل تلاشی برای مهار آن صورت بگیرد که جنگلها بیشتر نابود نشوند.
همه می دانند جنگلها ریه های زمین ودراصل ریه های ما انسانها هستند .برای اندکی منافع زود گذر ریه های خود وفرزندان وآیندگان مارا نابودنکنیم ومهمتراینکه از آن به شدت محافظت کنیم .