مخالفان توافق هسته ای ایران پس از انعقاد برجام مدعی بودند که صنعت هسته ای تعطیل شده است.اما روز گذشته دولت مصوبه مجلس را که قرار بود در بهمن ماه اجرا کند آغاز کرد و ایران بار دیگر تیتر رسانه های جهان شد. تهران رسما غنی سازی 20 درصدی را آغاز کرد و سیل واکنش های بین المللی سرازیر ایران شد.همان صنعتی که تندروهای داخلی می گفتند که تعطیل شده است و همه چیز را داده ایم و رفته است! اینکه دولت چرا مصوبه مجلس را به این سرعت آغاز کرده است خود محلی از ناگفته ها است. اینکه آیا ارتباطی به وضعیت جنگی منطقه دارد بازهم ناگفته است و باید برای تحلیل آن رویدادها را رصد کرد، آیا ارتباطی به 6 ژانویه و تایید ریاست جمهوری بایدن در کنگره دارد بازهم مشخص نیست! و آیا ایران قدرت چانه زنی را قبل از آمدن بایدن بالا برده است که بازهم معلوم نیست و به زعم کارشناسان این فرضیه منفی است چراکه ممکن است اروپا اینبار مکانیسم ماشه را فعال کند چراکه دولت بایدن اعلام کرده که قصد بازگشت بدون شرط به برجام را دارد. و مذاکرات موشکی پس از بازگشت به برجام و لغو تحریم ها صورت میگرد که از سوی ایران رد شده است. برای پاسخ به این سوالات بسیار با دکتر رضا نصری کارشناس ارشد سیاست خارجی و حقوقدان بین الملل گفتگو کردهایم که در ادامه میخوانیم:
با توجه به آغاز غنی سازی 20 درصدی نیروگاه فردو آیا این روند خللی در توافق هستهای ایجاد خواهد کرد؟ واکنش کشورها و غرب رو نسبت به غنی سازی چه طور ارزیابی میکنید؟
ظاهراً هدف از آغاز غنیسازی ۲۰٪ تقویت قدرت چانهزنی ایران در آستانهٔ ورود بایدن به کاخ سفید بوده است. اما پرسش اینجاست که آیا این اقدام در عمل نیز به تقویت موضع مذاکراتی ایران منجر خواهد شد یا اینکه به تقویت توان دولت بایدن در اجماعسازی علیه ایران منتهی خواهد شد و از همان ابتدای امر فرایند عادیسازی شرایط را به سمت تشدید تنش منحرف خواهد ساخت؟ برخی - از جمله بعضی مقامات روسی - این اقدام ایران را قابل درک دانستهاند اما در عین حال «زمان» وقوع آن را در شرایطی که سیاست واشنگتن در حال تغییر است زیر سؤال بردهاند. به بیان دیگر، ضرورت این اقدام در حالی که سیگنالهای مثبتی از جانب واشنگتن ارسال میشود برای بسیاری از بازیگران صحنهٔ برجام قابل درک نیست. ضمن اینکه جریانهای تندرو در واشنگتن نیز میتوانند حول این اقدام ایران جوسازی کنند و موانع سیاسی جدیدی پیش پای بازگشت بایدن به برجام و لغو تحریمها قرار دهند. از همین الان هم لابیها و جریانهای جنگطلب در واشنگتن این تحلیل را در فضای رسانهای پیش میبرند که «ایران در برابر نرمش، تندروی میکند» و به بایدن فشار میآورند تا از هرگونه نرمش و تعامل با ایران پرهیز کند.
از سوی دیگر، به این نکته نیز باید توجه داشت که در هر حال غنیسازی ۲۰٪ اقدامی بازگشتپذیر است و لطمهٔ آن به فرایند عادیسازی شرایط به اندازهٔ برخی اقدامات دیگر - مانند خروج از پروتکل الحاقی که زمینهساز طرح اتهامات ماندگار علیه ایران خواهد بود - لطمه نمیزند.
با توجه به این دیدگاه شما که اشاره کردید به امکان نرمش دولت جدید امریکا، روز چهارشنبه بایدن رسما رئیس جمهور ایالات متحده معرفی میشود، بفرمایید ارزیابی شما از تیم وزارت خارجه و امنیتی بایدن چیست.
برخی کارشناسان آمریکایی تیم سیاست خارجه بایدن را تیم «اعادهگر» خواندهاند و معتقدند ترکیب این گروه به منظور بازسازی و ترمیم سیاست خارجهایست که در زمان ترامپ لطمات فراوان دیده است. برخی حتی مکتب و منش تیم جدید را Restoratioanist یا منش «اعادهگرایانه» نام گذاشتهاند. در واقع، تیم بایدن دستکم دو ویژگی دارد: اول اینکه یک تیم بسیار کاردان و حرفهای و معتبر در حوزه سیاست خارجه است و از این رو در اجماعسازی و بهرهبرداری از سازوکارهای بینالمللی بسیار توانمند است؛ دوم اینکه اهل مذاکره و تعامل با کشورها و اِعمال فشار به رقبا در همین چارچوبهاست. به بیان دیگر، آقای بایدن تیمی را انتخاب کرده که بتواند به کمک آن در حوزه روابط سیاسی و اقتصادی با اروپا، روابط امنیتی با ناتو، رقابت تجاری با چین، رقابت امنیتی با روسیه، حضور آمریکا در آسیای غربی، برجام، مسئله گرمایش زمین و مدیریت جهانی معضل کرونا جایگاه آمریکا را ارتقاء بخشد و بتواند با کارآمدی بالایی عمل کند.
طبیعتاً، حضور آقای بلینکن و همچین آقایان جیک سالیوان و جان کری در این تیم - که منتقد شدید سیاست فشار حداکثری دوران ترامپ هستند و نقش برجستهای نیز در انعقاد برجام داشتهاند - حاکی از این است که بازی میان ایران و آمریکا از «صحنهٔ امنیتی-نظامی» مجدداً به «صحنهٔ سیاسی-دیپلماتیک» نقل مکان خواهد کرد. از این رو، تقویت بازوی سیاسی و دیپلماتیکِ ایران نیز در این شرایط از اهمیت بیشتری برخوردار خواهد بود.
جناح تندرو ایران می گوید بایدن قصد مذاکره موشکی دارد سالیوان دقیقا از ایران چه می خواهد و منظور او درباره مذاکره برجام چه بوده و چه خواهد بود؟
جو بایدن و مقامات ارشد تیم سیاست خارجه او تا بحال بازگشت به برجام را صرفاً مشروط به بازگشت ایران به تعهدات برجامی خود کردهاند. شرط دیگری برای آن قائل نشدهاند. حالا، اینکه بازگشت طرفین به چه کیفیت انجام بگیرد و با چه زمانبندی و ترتیبی صورت پذیرد محل اختلاف و قابل توافق است. انتظار ایران و اروپا و سایر اعضای برجام این است که آمریکا گام اول را بردارد و بی درنگ تعهداتش را به اجرا بگذارد تا ایران نیز متعاقباً در این راستا اقدام کند.
حال، بحث دیگر بایدن و تیم سیاست خارجه او این است که پس از بازگشت طرفین به برجام، ایران باید حاضر به گفتوگو در حوزه فعالیتهای موشکی و سیاستهای منطقهای خود شود. یعنی، به «مذاکرات متعاقب» - یا به آنچه در مطبوعات آمریکا به Follow-on negotiations معروف شده است - مبادرت کند. در واقع، فعلاً فرمول پیشنهادی دولت بایدن از این قرار است:
۱) بازگشت طرفین به برجام؛ سپس
۲) آغاز «مذاکرات متعاقب» (Follow-on negotiations) با مشارکت کشورهای منطقه و گروه ۵+۱ بر سر مسائل امنیتی، از جمله بر سر فعالیتهای موشکی ایران.
فکر میکنید با این دیدگاه اینده توافق چه خواهد شد؟
در مجموع نسبت به بازگشت آمریکا به برجام و لغو تحریمها خوشبین هستم چرا که فکر میکنم در هر دو کشور قوهٔ مدبرهای وجود دارد که ناپایداری و خسارتهای وضعیت کنونی را درک میکند و در برابر تندرویها مقاومت خواهد کرد. اما در عین حال معتقدم مسیر پیش رو پر از مانع است و فرایند عادیسازیِ شرایط نیز بسیار شکننده است. در واقع هم جریانهای قدرتمندی در آمریکا و منطقه به دنبال استفاده از فرصت باقیمانده از دولت ترامپ هستند تا بازگشت بایدن به برجام و لغو تحریمها را عملاً غیرممکن سازند؛ هم لابیهای متنفذ و قدرتمندی وجود دارند که از هماکنون برای جهت دادن به سیاست بایدن در قبال ایران به شدت فعال شدهاند؛ و هم جریانهایی در داخل کشور بدون مشورت و اخذ نظر کارشناسی دستگاه دیپلماسی، دست به قانونگذاریها و اقداماتی میزنند که دینامیک روابط را از همان ابتدا به سمت افزایش تنش سوق میدهد.
ایا مکانیسم ماشه فعال می شود؟ کشورهای دوست روسیه و چین ایا از ایران حمایت می کنند؟
اگر دینامیک روابط تهران و دولت بایدن - به جای اینکه سمت و سوی مثبتتری به خود بگیرد - از همان ابتدا به سمت تند شدن فضا و در نهایت شکست برجام حرکت کند، احتمال فعال شدن مکانیسم ماشه دور از ذهن نیست. اگر اقدامات ایران بهگونهای باشد که حساسیت جامعهٔ جهانی را برانگیزد و در عمل به تقویت توان اجماعسازی دولت بایدن منجر شود، هیچ بعید نیست دولتهای چین و روسیه نیز با دولت جدید در واشنگتن همراهی کنند. کمااینکه، علیرغم اینکه به پوچ بودن اتهامات هستهای علیه ایران آگاه بودند، با دولت اوباما نیز همراهی کردند.
راهبرد ایران را مقابل تیم سیاست خارجی بایدن چه طور تحلیل میکنید و چه پیشنهادی برای دیپلماسی کشورمان دارید؟
معتقدم در وهله اول لازم است در ایران یک هماهنگی و همسویی میان نهادها ایجاد شود تا دستگاه دیپلماسی هم بتواند با اقتدار وارد میدان شود و هم مدام مجبور نشود نیرو و وقت خود را به خنثیسازی تبعات اقدامات نهادهای دیگر معطوف سازد.
دوم اینکه لازم است دولت ایران به جای اینکه «دریافت کننده» طرحها و برنامههای طرف مقابل باشد، خود پیشتاز ارائهٔ «نقشهٔ راه» برای پیشبرد فرایند لغو تحریمها شود.
سوم اینکه باید بدانیم دولت بایدن و بازیگران صحنهٔ سیاسی آمریکا - از جمله مخالفان برجام و اعضای تندروی مجلس سنا - از الان تا هفتههای آینده مواضعی خواهند گرفت و برنامههایی اعلام خواهند کرد که مورد پسند ایران نخواهد بود.
در این میان، نباید دولت ایران با شنیدن برخی مواضع بلافاصله در لاک قهر فرو برود و به کل از فرایند عادیسازی شرایط منصرف شود. برعکس، لازم است در برابر مواضع و فرمولهای آنها، ایران نیز مواضع و نقشهٔ راه خود را ارائه دهد و سکان تحولات را در دست بگیرد.
چهارم اینکه لازم است ایران یک سیاست «چماق و هویج» در برابر طرف مقابل اتخاذ کند. یعنی در برابر اقدامات مثبت آنها مواضع مثبت و تشویقی اتخاذ کند و در برابر مواضع منفی آنها اقدامات منفی و تنبیهی پیش بگیرد. اگر بنا باشد در برابر «سیاست فشار حداکثر» ترامپ و سیاست تعامل بایدن ایران یک رفتار واحد نشان دهد، طبیعتاً طرف مقابل نیز هیچگونه مشوقی برای اصلاح رفتار خود نخواهد دید.
اینکه سالیوان گفته است کشورهای منطقه در مذاکرات حضور باشند را چه طور تحلیل میکنید؟
ایران با حضور کشورهای منطقه در مذاکرات منطقهای مشکلی ندارد. حتی بارها از آنها دعوت به گفتوگو کرده است. اما ایران با حضور کشورهای فرامنطقهای در مذاکراتی که مربوط به امنیت و آیندهٔ منطقه است مشکل دارد! در این میان، تنها نقشی که دولت آمریکا و متحدان غربی آن میتوانند ایفا کنند، استفاده از مساعی جمیله خود برای قانع کردن عربستان سعودی و برخی دیگر از دولتهای حاشیه خلیج فارس برای تن دادن به گفتوگوی مستقیم با تهران است. در واقع، اگر ایران و کشورهای منطقه بتوانند بر سر یک «نظام امنیت جمعی» در منطقه به توافق برسند و پیمانهای دوجانبه و چندجانبه عدم تعرض با یکدیگر به امضا برسانند، بهانهٔ فعالیتهای موشکی ایران نیز تا حدود زیادی از آمریکا و دولتهای غربی ستانده میشود.
درنهایت با توجه به وضعیت جنگی منطقه فکر میکنید روز چهارشنبه بایدن برای 4 سال ساکن کاخ سفید است؟ برخی می گویند اگر ترامپ جنگ رااغاز کند او در کاخ سفید ماندگار می شود.
صرف آغاز جنگ به ترامپ این اختیار قانونی را نمیدهد تا مانع انتقال قدرت شود و در کاخ سفید بماند. برخی این فرضیه را مطرح کردهاند که با ایجاد جنگ و سپس وقوع آشوب سیاسی و درگیری خیابانی، ممکن است ترامپ از اختیارات خود ذیل «قانون شورش» - Insurrection Act - استفاده کند تا با استقرار حکومت نظامی از انتقال قدرت ممانعت کند. این احتمال بسیار بعید و دور از ذهن است. تا کنون ده وزیر دفاع سابق آمریکا هم طی نامهای نسبت به هرگونه تلاش در این راستا هشدار دادهاند. اقدامات سناتورهای تندروی جمهوریخواه در مجلس سنا نیر ره به جایی نخواهد برد. آنها میخواهند از یک فرایند غالباً تشریفاتی برای ایجاد اختلال در روند انتقال قدرت استفاده کنند و این تلاش نیز عقیم خواهد ماند. تنها محصول اینگونه اقدامات نامتعارف و بی سابقه این است که روابط دولت بایدن و حزب جمهوریخواه را تیر کند و رئیسجمهور را در پیشبرد برنامههایش دچار چالشهای مضاعف کند. اگر نه، خللی در فرایند انتقال قدرت پیش نخواهد آمد.
میتوان به 4 سال اینده برای لغو تحریم ها و کمی نفس کشیدن امیدوار بود یا خیر؟
عوامل غیرقابل پیشبینی زیادی وجود دارد که عملاً امکان پیشبینی دقیق را سلب میکند. اما به طور کُلی، صحنهٔ بینالمللی بدون وجود ترامپ صحنهٔ بسیار مساعدتری برای حلوفصل مسائل از طریق راههای متعارف و پیشبرد منافع ملی است.
طبیعتاً، این فرمول مورد پذیرش ایران نخواهد بود. اما معتقدم جا دارد ایران نیز - به جای نفی هرگونه امکان تعامل و قهر با فرایند عادیسازی شرایط - در برابر این فرمول دولت بایدن، فرمول خود را روی میز قرار دهد. مثلاً فرمول پیشنهادی ایران میتواند از این قرار باشد:
۱) بازگشت طرفین به برجام؛ سپس
۲) مذاکرات مستقل ایران و کشورهای منطقه (بدون حضور ۵+۱) در چارچوب «طرح صلح هرمز» که در آن - بجای بحث بر سر کاهش توان موشکی و دفاعی ایران - در مورد مسائلی مانند انعقاد «پیمانهای عدم تعرض» و «نظام امنیت جمعی» جدید در منطقه گفتوگو شود.
با موضعی که تیم بایدن در قبال تحریم ها و برجام دارد ایا شما لایحه مجلس را مانعی در روند لغو تحریم می بینید یا بالعکس راهگشا؟
اصولاً در همه جهان پارلمانها نهادهای مناسبی برای سیاستگذاری یا ریلگذاری در حوزه روابط بینالملل نیستند. تصمیمات پارلمانها غالباً محصول تعاملات و مناسبات جریانهای سیاسی درون مجلس است. از این رو خروجی پارلمانها هم معمولاً یک خروج «سیاسی» است حال اینکه تصمیم در حوزه سیاست خارجه باید تخصصی باشد. در ایران هم تا کنون مجلس شورای اسلامی سه طرح در مورد موضوع برجام و تعامل با آمریکا ارائه داده که هر سه فاقد پشتوانه کارشناسی بوده و ایرادات جدی داشتند.
طرح اول - طرح موسوم به طرح «خروج خودکار از برجام در صورت فعال شدن مکانیسم ماشه» پیش از ارائهٔ شکایتنامهٔ آمریکا به شورای امنیت برای احیای قطعنامههای تحریمی سازمان ملل با قید دو فوریت مطرح شد. اگر این طرح «قانون» میشد و دولت اجرا میکرد، امروز به جای اینکه شاهد شکست مفتضحانه آمریکا در شورای امنیت و مجمع عمومی باشیم، با چند قطعنامهٔ فصل هفتم شورای امنیت مجدداً دست و پنجه نرم میکردیم.
طرح دوم مجلس، همین قانونِ «اقدام راهبردی برای لغو تحریمها» بود که در عمل دولت ایران و دستگاه دیپلماسی را - سوا از اینکه فضای سیاست داخلی آمریکا و صحنهٔ بینالمللی به چه سمت حرکت میکند - ملزم به انجام اقدامات «از پیش تعیینشده» میسازد. یعنی در اصل، قدرت مانورِ دولت و دستگاه دیپلماسی را در صحنهٔ سیال سیاست خارجه از پیش از آن سلب میکند.
طرح اخیر هم - موسوم به «طرح اقدام متقابل ایران در برابر ترور شهید سلیمانی» - است. در این طرح نیز مجلس با تعیین شروطی برای مذاکره - مثل شرط عذرخواهی بایدن بابت خروج آمریکا از برجام - عملاً تعامل دیپلماتیک با واشنگتن - حتی تعامل چندجانبه با حضور آمریکا در چارچوب کمیسیون مشترک - را ممنوع میکند. در واقع، هرچند این طرح ظاهراً به اسم مقابله با طرحهای کنگره علیه ایران تدوین شده، اما چنانچه به قانون تبدیل شود، به جای تقابل با آمریکا، میتواند تبعات سنگینی برای ایران در پی داشته باشد.
در واقع، کنگره در اغلب طرحهای خود علیه ایران به دولت آمریکا (رئیسجمهور، وزیر خارجه و وزیر دارایی) اختیارات بیشتری میدهد و دست آن را بازتر میکند تا تحت فلان عنوان جدید اموال ایران را توقیف کند، حسابهای ایران را مسدود سازد و نهادهای بیشتری را در فهرستهای سیاه قرار دهد. در کنار افزایش اختیارات و قدرت دولت، کنگره معمولاً حق «اِعمال معافیت» و «تعلیق» بندهایی از قانون را نیز به رئیسجمهور میدهد تا او بتواند طبق تشخیص خود، در صحنهٔ مذاکره، طرف مقابل را «تشویق یا تنبیه» کند و با دستی پُرتر و انعطاف بیشتری عمل کند. اما این طرح مجلس ایران - مانند قانون قبلی - برعکس دست دولت ایران را میبندد، آن را مقید به اتخاذ اقدامات «از پیش تعیینشده» میکند و عملاً تمام ابتکارعمل و قدرت مانور دستگاه دیپلماسی را از آن میستاند. در فرایند اجرای قانون نیز نه تنها برای دولت و دستگاه دیپلماسی حق اعطای معافیت و تعلیق بندهایی از قانون قائل نمیشود، بلکه عدم اجرای قانون را هم جرمانگاری میکند تا مقامات اجرایی و دیپلماتیک کشور در انجام وظایف خود - نه تنها تقویت نشوند - بلکه مسئولیت کیفری شخصی نیز پیدا کنند! علاوه بر این، اگر کنگره آمریکا برای برچیدن بستر قانونی تحریمها «شرط» برای ایران قائل میشود، در کنار آن، برای دولت خود این اختیار را نیز قائل میشود تا برای تحقق آن شروط با طرف مقابل مذاکره کند و نتیجه مذاکرات را به آن گزارش دهد! اما مجلس ایران «شرط» تعریف میکند، اما تا زمان برآورده شدن شرط خود «حق مذاکره» را از دولت میگیرد؛ و معلوم نمیکند آن شرط بناست طی چه مکانیسم و فرایندی - غیر از مذاکره - تحقق پیدا کند!
در واقع، این طرحهای مجلس غالباً بیش از اینکه مزاحمتی برای دولت آمریکا و کنگره ایجاد نماید، در اجرای وظایف دستگاه دیپلماسی مزاحمت ایجاد میکند. به همین خاطر هم معتقدم در فرایند لغو تحریمها بیش از اینکه کمک کند، کار را از نظر سیاسی و عملی دشوارتر میسازد.
منبع: خبرآنلاین
دیدگاه تان را بنویسید